در این دنیای بی ارزش چرا مغرور می گردی
سلیمان گر شوی خوراک مور می گردی...
یا رب این نوگل خندان ک سپردی ب منش
میسپارم ب تو از شر حسود چمنش
یا رب این نوگل خندان ک سپردی ب منش
میسپارم ب تو از شر حسود چمنش
شب عفواست ومحتاج دعایم
زعمق دل دعایی کن برایم
مقام دلگشایش جمع جمع است
جمال کانفزایش شمع جمع است
شاهدمرگ غم انگیزبهارم چه کنم
ابر دلتنگم اگر زار نبارم چه کنم...
ما زنده ب آنیم ک آرام نگیریم
موجیم ک آسودگی ما عدم ماست
به سامانم نمیپرسی نمیدانم چه سر داری به درمانم نمیکوشی نمیدانی مگر دردم نه راه است این که بگذاری مرا بر خاک و بگریزی گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم
نازنینا ما ب ناز تو جوانی داده ایمرسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن
یا زجانان یا زجان باید که دل برداشتن
نازنینا ما ب ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا
(البته مصرع اولشو نمیدونم دقیقا درسته یا ن!):21:
درسته درسته مرسی دوست من:riz304:
آتش دوست اگر در دل ما خانه نداشت
عمر بی حاصل ما این همه افسانه نداشت
تا دیده ی دل جانب او دوخته ام
از خلق جهان دیده فرو دوخته ام
من خام بودم، داغ دوری پخته ام کرد
عمری که پایت سوختم قابل ندارد