مشاعره

arshade90

New member
قایقی در طلب موج به دریا زد و رفت
باید از مرگ نترسید، اگر باید عشق
 

nazanin91

New member
قرار برده ز من ان دو سنبل رعنا
فراغ برده ز من ان دو نرگس مکحول!
 

nazanin91

New member
من که دارم در گدایی گنج سلطان به دست
کی طمع در گردش گردون دون پرور کنم
 

dr.alireza

New member
تو با من باش و بگذارعالمی از من جدا گردد
چو یکدم با تو بنشینم دل از هر غم رها گردد
 

sa@@ra

New member
دیوار مست و پنجره مست و اتاق مست
این چندمین شب است که خوابم نبرده است؟
 

sa@@ra

New member
تو افتاب ننیمه مردادی من دانه های برف زمستانی
هی از تب تو تاب شدم دیگر چیزی نمانده است به پایانم
 

MITRA91

New member
ای که از کوچه معشوقه ما میگذری
باخبر باش که سر میشکند دیوارش
 

marava

New member
شنیده*اید که آسایش بزرگان چیست:
برای خاطر بیچارگان نیاسودن
بکاخ دهر که آلایش است بنیادش
مقیم گشتن و دامان خود نیالودن
همی ز عادت و کردار زشت کم کردن
هماره بر صفت و خوی نیک افزودن
ز بهر بیهده، از راستی بری نشدن
برای خدمت تن، روح را نفرسودن
برون شدن ز خرابات زندگی هشیار
ز خود نرفتن و پیمانه*ای نپیمودن
رهی که گمرهیش در پی است نسپردن
دریکه فتنه*اش اندر پس است نگشودن


 

marava

New member
سلام ميدونم قرار بود يه بيت بنويسم ولي دلم نيومداين شعر پروين اعتصامي رو كامل ننويسم.پس عذر گناه بابت تقصير
 

nazanin91

New member
نقش خیال روی تو تا وقت صبحدم
بر کارگاه دیده بی خواب می زدم
 

Mohammad gh

New member
ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد
وقت آن است که بدرود کنی زندان را
 

Mohammad gh

New member
من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد
همه اندیشه ام اندیشه فرداست
میدونم اینجا فقط برای مشاعرس و ببخشید که خارج بحث پست میدم
ولی خداییییی قبول دارید که این شعر دقیقاااااا حال همه ی ما شب قبول ازمونه؟
 

Artmis.a

New member
گنجشکها! از شانه هایم برنخیزید
روزی درختی زیر این ویرانه مرده است
دیگر نخواهد شد کسی مهمان آتش
آن شمع را خاموش کن! پروانه مرده است
 
بالا