مشاعره

[katii]

مرا عهديست با جانان كه تا جان در بدن دارم
هواداران كويش را چو جان خويشتن دانم

 

[Artmis.a]

مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست
تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست
واله و شیداست دائم،همچو مرغی در قفس
طوطی طبعم ز عشق شکر بادام دوست

 

[nazanin91]

تا بر دلش از غصه غباری ننشیند
ای سیل سرکش از عقب نامه روان باش

 

[Mohammad gh]

شاهدان گر دلبری زین سان کنند
زاهدان را رخنه در ایمان کنند
هرکجا آن شاخ نرگس بشکفد
گلرخانش دیده نرگس دان کنند

 

[hurrem sultan]

دیگه از دست تو و ترانه هات خسته شدم
دیگه از شنیدن رنگ صدات خسته شدم
چه جوری بگم هنوز خیلی دوست دارم ولی
انگار از بیشتر از این بودن باهات خسته شدم

 

[katii]

ما قصه ی دل جز به بر یار نبردیم
و ز یار شکایت سوی اغیار نبردیم
معلوم نشد صدق دل و سر محبت
تا این سر سودازده بر دار نبردیم
-هوشنگ ابتهاج-

 

[nazanin91]

من دیوانه چو زلف تو رها می کردم
هیچ لایق ترم از حلقه زنجیر نبود

 

[roj]

داد ای طبل بلندبانگ درباطن هیچ
بی توشه چه تدبیرکنی وقت بسیچ
روی طمع ازخلق بپیچ ار مردی
تسبیح هزار دانه بردست مپیچ

 

[Artmis.a]

چو دلها را خدا از گل سرشته است
به دلها مهر یکدیگر نوشته است

 

[roj]

حالا اگه مردید (چ) بدید
(چاو ه که م چاوه کانم چاوه کانی توی ئه ویت
شه وله داخی چاوه کانت چاوه کانم ناسره ویت)

 

[roj]

تمام شب بیاد تورفت ومیدیدم
که پشت پرده اشکم سپیده سرمیزد

 

[Artmis.a]

درياست مجلس او درياب وقت و در ياب
هان ای زيان رسيده وقت تجارت آمد

 

[roj]

دوران بقاچوبادصحرابگذشت
تلخی وخوشی وزشت وزیبا بگذشت
پنداشت ستمگرکه جفابرماکرد
درگردن اوبماندوبرمابگذشت

 

[katii]

دل من دير زمانيست كه مي پندارد
دوستي نيز گلي است
بي زمان سنگدل است آنكه روا ميدارد
جان اين ساقه نازك را دانسته بيازارد

 

[parsa90]

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم نخور

 

[roj]

کتی تو حذف شدی

 

[roj]

رشکم ایدکه کسی سیرنگه درتوکند
بازگویم نه که کس سیرنخواهدبودن

 

[roj]

[/size]رشکم ایدکه کسی سیرنگه درتوکند
بازگویم نه که کس سیرنخواهدبودن

 

[katii]

نور تويي سور تويي دولت منصور تويي
مرغ كه طور تويي خسته به منقار مرا

-قبول نيس باهم فرستاديم-

 

[roj]

[/size]رشکم ایدکه کسی سیرنگه درتوکند
بازگویم نه که کس سیرنخواهدبودن