دلم میخواد همه اینو بخونن!!!

ROJO

New member
هر چه می گویم

بر ماه برف نشسته است

کسی حرف مرا باور نمی کند


مادر گره چارقدت را باز کن ...

:dadad4:
 

کرهانی

New member
به سلامتی همه مادرا:riz304:
و سلامتی و شفای مادر من:dadad4: به قول خودش حالا که وقت استراحتشه درد نمیزاره :(

الله هم صلی علی محمد وآل محمد
 

diseases

Well-known member
نقل شده است که در زمان حضرت موسی(ع) جوانی بسیار مغرور و از خود راضی بود که همواره مادرش را رنج می داد.

بی مهری او به مادر به جایی رسید که ؛روزی مادرش را که بر اثر پیری و ضعف که توان راه رفتن نداشت به کول گرفت و بالای کوه برد و در آنجا گذاشت تا طعمه ی درندگان شود.هنگامی که مادر را آنجا گذاشت و از بالای کوه پایین آمد تا به خانه باز گردد، مادرش به این فکر افتاد که مبادا پسرم از پرتگاه بیفتد و زخمی شود؛ یا طعمه ی درندگان گردد.

برای پسرش چنین دعا کرد!:

خدایا! پسرم را از طعمه ی درندگان و گزند حوادث حفظ کن، تا به سلامت به خانه اش باز گردد!!

از سوی خداوند به موسی(ع) خطاب شد: ای موسی به آن کوه برو و مهر مادری را ببین،موسی(ع) به آنجا رفت، و وقتی که مهر مادری را دریافت، احساساتش به جوش وخروش آمد که به راستی مادر چقدر مهربان است.

خداوند به او وحی کرد:ای موسی، من به بندگانم مهربان تر از مادرم!!!
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: crazy

ROJO

New member
مرا به كعبه چه حاجت؟

طواف می‌كنم "مادرم" را،

كه برای لمس دستانش هم باید وضو گرفت ...​

63927851316591404953.jpg
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: IL-2

mozhdeee

New member
تاج از فرق فلک برداشتن ،

جاودان آن تاج بر سرداشتن :

در بهشت آرزو ره یافتن،

هر نفس شهدی به ساغر داشتن،

روز در انواع نعمت ها و ناز،

شب بتی چون ماه در بر داشتن ،

صبح از بام جهان چون آفتاب ،

روی گیتی را منور داشتن ،

شامگه چون ماه رویا آفرین،

ناز بر افلاک اختر داشتن،

چون صبا در مزرع سبز فلک،

بال در بال کبوتر داشتن،

حشمت و جاه سلیمانی یافتن،

شوکت و فر سکندر داشتن ،

تا ابد در اوج قدرت زیستن،

ملک هستی را مسخر داشتن،

برتو ارزانی که ما را خوش تر است

لذت یک لحظه "مادر" داشتن !
"فریدون مشیری"
دوست دارم مامان:(40):
 

ROJO

New member
وقتی نمی خواهم به حمام بروم، مرا سرزنش نکن، زمانی را به یاد بیاور که مجبور میشدم با هزار و یک بهانه تو را وادار به حمام کردن کنم...


وقتی بی خبر از پیشرفت ها و دنیای امروز، سئوالاتی می کنم با لبخند تمسخر آمیز به من ننگر...


وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی، حافظه ام یاری نمی کند، فرصت بده و صبر کن تا بیاد بیاورم، اگر نتوانستم بیاد بیاورم عصبانی نشو، برای من مهمترین چیز نه صحبت کردن ، که تنها با تو بودن و تو را برای شنیدن داشتن است...


وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند، دستانت را به من بده … همانگونه که تو اولین قدم هایت را در کنار من برداشتی...


روزی متوجه میشوی که علیرغم همه اشتباهاتم همیشه بهترین چیزها را برای تو میخواستم و همواره سعی کردم بهترین ها را برای تو فراهم کنم....


یاریم کن، همانگونه که من یاریت کردم ان زمان که زندگی را آغاز کردی.
زمانی که می گویم دیگر نمی خواهم زنده بمانم و می خواهم بمیرم، عصبانی نشو … روزی خود خواهی فهمید.
کمک کن تا با نیرو و شکیبایی تو، این راه را به پایان برسانم.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: IL-2

mahii

New member
زیبا بود
خخخخ یادم خودم ترم قبل میوفتم پام می‌رسید تهران تو مترور دلم واسه مامیم می تنگولید بغض میکردم تا خوابگاه
الان باز ترم بعد همینطوری
اگه دوستام مهربون نبودن اونجا من دق میکردم حالا خوبه هر ۷ تا ۸ روز میومدم خونه سر کار خخخخ
 

زینبی

New member
فقط میتونم بگم هیچکی هیچکی هیچکی جای مادر رو نمی گیره و نخواهد گرفت...
خدایا توفیق بده همگی قدر مادرامون رو بدونیم.
رفیق بی کلک مادر مادر مادر
 
بالا