داستان ها و مطالب طنز (لطفا داستان ها و مطالب جدید طنزگونه رو اینجا قرار بدید)

خزر

New member
روشهای سادیسمی کردن مرد ( خانم ها حتما بخونن )

سلام دوستان.............اگه جنبه دارین اینو بخونین در غیر این صورت توصیه نمیشه ...................با تشکر:bunnyearsmiley:

دائما به شوهرتان بگویید :

ولی خودمونیم ها ، تو بیریخت ترین خواستگارم بودی !



. غذای شور و سوخته جلوی شوهرتان بگذارید و قبل از اینکه به غذا لب بزند بگویید :
اینقدر بدم میاد از مردایی که از غذای زنشون ایراد می گیرن !



. هروقت شوهرتان برای شما دسته گل خرید ، بگویید :

اِ ، باغچه همسایه چه گلهای قشنگی داره ! چرا کندیشون ؟!



. هر وقت شوهرتان برای شما حرفای عشقولانه زد ،

به طرز فجیعی از ته حلق بگویید :

هوووووووووووووووووق !



. هر وقت مادر شوهرتان منزل شما دعوت بود ،

به او محل نگذارید و بروید توی اتاقتان روزنامه بخوانید !



.هر وقت دیدید شوهرتان مشغول تماشای مسابقه فوتبال می باشد ،

به بهانه تماشای عمو پورنگ ، سریع کانال را عوض نمایید !



.دائماً در حضور شوهرتان ،

از عرضه و توانایی های مردان دیگر تعریف کنید !



.برای تولد شوهرتان ، مسواک وخمیر دندان کادو بگیرید و بگویید

که عزیزم امیدوارم صد سال زنده باشی

و دیگه هیچوقت دهنت بوی گند نده !



.اگه شوهرتان با کلی قرض و قوله و وام گرفتن ،

برای کادوی تولدتان یک عدد پژو 206 آلبالویی خرید ،

با دلخوری بگویید :

اگه با خواستگار قبلیم ازدواج می کردم

حتما برام یه ماکسیما می خرید !



.هر وقت دیدید که شوهرتان با خیال راحت خوابیده است ،

برای ضد حال زدن به او بگویید :

عزیزم میدونی اگه الان مهریم رو مطالبه کنم

باید بری گوشه زندان بخوابی ؟!



.هر 5 دقیقه یکبار به محل کار شوهرتان زنگ بزنید و بگویید :

عزیزم فقط می خواستم مطمئن بشم که تلفنت

مشغول نیست و حواست جمع کارته !



.هر سال در سالگرد ازدواجتان به همسرتان بگویید :

عزیزم ، انگار همین چند سال پیش بود که در یک لحظه خر شدم و بله رو گفتم !



.از همسرتان معنای عشق را بپرسید

و بعد از اینکه 2 ساعت عشق را تفسیر کرد

و برایتان داستان های عشقی تعریف کرد ، به او بگویید :

ابله ! عشق یه چیزی مثل کشک و دوغه ، دروغه خُله ، دروغه !



.هر وقت ، شوهرتان رازی را برایتان گفت

و از شما خواست که پیش خودتان بماند و به کسی نگویید ،

سعی کنید ، کسی از دوستان ، فامیل و همسایه ها نماند

که این راز به گوشش نرسد !



و هر وقت به دلیل عمل به توصیه های بالا ،

شوهرتان تصمیم به طلاق دادن شما گرفت ،

با توجه به قحطی شوهر در جامعه ، با چشمانی پر از اشک به او بگویید :

منو ببخش عزیزم.

و بعد از اینکه کاملا خر شد ،

عمل به توصیه های بالا را از نو تکرار نمایید !!!
 
آخرین ویرایش:

rotbeyek92

New member
حسنی 1392

حسني نگو جوون بگو
علاف و چش چرون بگو
موي ژولي ،ابرو کوتاه ، زبون دراز ، واهو واهو واه
نه سيما جون ، نه رعنا جون
نه نازي و پريسا جون
هيچ کس باهاش رفيق نبود
تنها توي کافي شاپ
نگاه مي کرد به بشقاب !
باباش مي گفت : حسني مي ري به سربازي ؟
نه نميرم ، نه نميرم
به دخترا دل ميبازي ؟!
نه نميدم ، نه نميدم
گل پري جون با زانتيا
ويبره ميرفت تو کوچه ها
گليه چرا ويبره ميري ؟
دارم ميرم به سلموني
که شب برم به مهموني
گلي خانوم نازنين
با زانتياي نقطه چين
يه کمي به من سواري ميدي ؟!
نه که نميدم
چرا نميدي ؟
واسه اينکه من قشنگم ، درس خونم و زرنگم
اما تو چي ؟
نه کار داري ؟ نه مال داري ؟ فقط هزار خيال داري
موي ژولي ،ابرو کوتاه ، زبون دراز ، واهو واهو واه
در واشد و پريچه
با ناز اومد تو کوچه
پري کوچولو ، تپل مپولو ، مياي با من بريم بيرون ؟
مامان پري ،از اون بالا
نگاه مي کرد تو کوچه را
داد زد و گفت : اوي ! بي حيا
برو خونه تون تو را بخدا
دختر ريزه ميزه
حسابي فرز و تيزه
اما تو چي ؟
نه کار داري ؟ نه مال داري ؟ فقط هزار خيال داري
موي ژولي ،ابرو کوتاه ، زبون دراز ، واهو واهو واه
نازي اومد از استخر؟
تو پوپکي يا نازي ؟
من نازي جوانم
مياي بريم کافي شاپ؟
نه جانم
چرا نمي آي ؟
واسه اينکه من صبح تا غروب ، پايين ،بالا ، شمال ،جنوب ،دنبال يک شوهر خوب
اما تو چي ؟
نه کار داري ؟ نه مال داري ؟ فقط هزار خيال داري
موي ژولي ،ابرو کوتاه ، زبون دراز ، واهو واهو واه
حسني يهو مثه جت
رسيد به يک کافي نت
آن شد و رفت تو چت رووم
گپيد با صد تا خانووم!
هيشکي نگفت کي هستي ؟
چي کاره اي چي هستي ؟
تو دنياي مجازي
علافي کرد و بازي
خوشحال و شادمونه
رفت و رسيد به خونه
باباش که گفت: حسني برات زن بگيرم ؟
آره مي خوام ، آره ميخوام
چهار تا شرعا بگيرم ؟
آره مي خوام ، آره ميخوام
حسني اومد موهاشو
يه خورده ابروهاشو
درست و راست و ريس کرد
رفت و تو کوچه فيس کرد
يه زن گرفت و شاد شد
زي زي شد و دوماد شد
 

faranita

New member
به نظر شما ،زندگی چه می گويد؟



امروز كه از خواب بيدار شدم از خودم پرسيدم :
زندگی چه می گويد؟
جواب را در اتاقم پيدا كردم:
سقف گفت: اهداف بلند داشته باش!
پنجره گفت: دنيا را بنگر!
... ساعت گفت: هر ثانيه با ارزش است!
آيينه گفت: قبل از هر كاری به بازتاب آن بينديش!
تقويم گفت: به روز باش!
در گفت: در راه هدف هايت سختی ها را هُل بده و كنار بزن!
زمين گفت: با فروتنی نيايش كن!
و در آخر، تخت خواب گفت: ولش کن بابا بگیر بخواب !!!
 

faranita

New member
وصيت ميكنم بعد از مرگم....

:65d6a5d6s:
از بوى گلاب بدم مياد ، همون آب معدنى كفايت ميكنه ، نگيد اين رانى هلو
دوست داشت ، سنگ قبرش رو با رانى بشوريماااا ، نوچ ميشه !
آقايون فاميل ، به خاطر من سه متر ريش نذاريد ! من ته ريش دوست دارم "
جذاب ترهِ" فقط ته ريش !
خانم هاى فاميل ، خواهشاً بالاى سر قبرم جيغ و داد نكنيد ، باور كنيد من
از همهمه و شلوغى بدم ميومد ! مُردم... گناه كه نكردم !
تورو خدامراسم ختم من آخوند نياريد واسه فاميل ، دينى كلاس پنجم رو
يادآورى كنه !!! بدم میااااااااد
توى درايو E عكس دارم ، خوراكِ اعلاميه ، عكس پرسنلى نذاريداااا ، اونا
جلبِ ترحم نمى كنه !
بعد از مرگم هنوز ميت رو زمين مونده هاردِ كامپيوترم رو بزاريد تو
ماكروفر ! يا با چكش خردش كنيد ! يه كارى كنيد درايو D بيشتر بتركه ! من
اندك آبرويى داشتم در اين خانواده !!! حواستون باشه.....
روى خرماها پودر نارگيل نريزيد ، هم شكلش خز ميشه و هم بد مزه ميشه !
همون گردو بزاريد لاش ، خيلى حال ميده !
شايعه كنيد قبل مرگش بهش الهام شده بود ميميره ! از اون ديالوگ هاست كه
مو به تن سيخ مى كنه هااا !
پنج شنبه ها سر خاكم نياييد چه كاريه ؟ ترافيكه !
فيس بوكم رو بلاك نكنيد ، گاهى باهاش پست بديد بياد بالا جيگر رفيقام كباب بشه !
روحم شاد و يادم گرامى باد......
:(50):
 
آخرین ویرایش:

خزر

New member
یه سالی در آینده در ایران . . .

یه سالی در آینده در ایران . . .



راننده : آقا لطفاً پول خورد بدین! ربع سکه! نیم سکه! ندارین؟


مسافر: شرمنده، من فقط طرح قدیم دارم!


راننده: این تراول مال کی بود؟ آقا گوشه نداره! لطف کن عوضش کن!… این میلیونی رو کی

داد؟! من که گفتم خورد ندارم!


مسافر: آقا من هر روز دارم این مسیرو می‌آم! روزی صدهزارتومن گرون می‌شه! شما

دویست تومن گرونش کردین؟!

راننده: خانوم کرایه‌ش همینه! قبل از پل هشتصد تومن، بعد از پل یه میلیون. اینجا تعرفه‌ش

تو موبایلم هست، بذار آپدیتش کنم.


یه مسافر دیگه: آقا واسه صدتومن ارزش نداره، فشارتو می‌بری بالا ! بده بهش بره. من

حساب می‌کنم !

راننده: برو خانوم! برو بقیه شو بنداز صندوق صدقات ! مسافر درو محکم می‌بنده، می‌گه:


برو گم شو! داهاتی! راننده یه آهی می‌کشه می‌گه: ببین چجوری جلو این همه مسافر من‌و


سکه‌ی 1 بهار آزادیم کرد


 
آخرین ویرایش:

negin ka

New member
اینجور که داره پیش میره
میترسم چن سال دیگه که درِ چیپسارو باز میکنیم
فقد بوش بیاد و دیگر هیچ :|


669f8ceba12b266766c460cc45caf50c_1024.jpeg
 

ali_ah

New member
سلام دوستان.............اگه جنبه دارین اینو بخونین در غیر این صورت توصیه نمیشه ...................با تشکر:bunnyearsmiley:

دائما به شوهرتان بگویید :

ولی خودمونیم ها ، تو بیریخت ترین خواستگارم بودی !

هیییییی ببین من چی میکشما به من گفتن ندید بگیرمت منم قبول کردم ... اجب ههیییییییییی


. غذای شور و سوخته جلوی شوهرتان بگذارید و قبل از اینکه به غذا لب بزند بگویید :
اینقدر بدم میاد از مردایی که از غذای زنشون ایراد می گیرن !

اره بابا چه کاریه بلاخره هر کدوم از زنای ادم یه عیبی دارن دیگه ..

. هروقت شوهرتان برای شما دسته گل خرید ، بگویید :

اِ ، باغچه همسایه چه گلهای قشنگی داره ! چرا کندیشون ؟!

خودش به زور هدیه داد گفت اصلا به نیت شما کاشته بودمش .. خوب دختریه ببین چه گلهای نازی ... به به ...

. هر وقت شوهرتان برای شما حرفای عشقولانه زد ،

به طرز فجیعی از ته حلق بگویید :

هوووووووووووووووووق !

گوسا... تو که گفتی ازمایش منفی بوده ... من از تو بچه نمیخاما بگم

. هر وقت مادر شوهرتان منزل شما دعوت بود ،

به او محل نگذارید و بروید توی اتاقتان روزنامه بخوانید !

اخ جون موقع حرفای یواشکی با مادر محترمه ....

.هر وقت دیدید شوهرتان مشغول تماشای مسابقه فوتبال می باشد ،

به بهانه تماشای عمو پورنگ ، سریع کانال را عوض نمایید !

این بچه کیه چقدر اشناست اها .. نه اصلا هم اشنا نیست :whistle:

.دائماً در حضور شوهرتان ،

از عرضه و توانایی های مردان دیگر تعریف کنید !

از قدیم گفتن پشت هر مرد موفقی ... هههی شانس مارو ببین مردم زن دارن اما ما ... هههیییی

.برای تولد شوهرتان ، مسواک وخمیر دندان کادو بگیرید و بگویید

که عزیزم امیدوارم صد سال زنده باشی

و دیگه هیچوقت دهنت بوی گند نده !

شام امشب سیر ترشی هم بیار یا

.اگه شوهرتان با کلی قرض و قوله و وام گرفتن ،

برای کادوی تولدتان یک عدد پژو 206 آلبالویی خرید ،

با دلخوری بگویید :

اگه با خواستگار قبلیم ازدواج می کردم

حتما برام یه ماکسیما می خرید !

من چی بگم که .. خودش لکسوز داشت

.هر وقت دیدید که شوهرتان با خیال راحت خوابیده است ،

برای ضد حال زدن به او بگویید :

عزیزم میدونی اگه الان مهریم رو مطالبه کنم

باید بری گوشه زندان بخوابی ؟!

اگه طلاقتم بگیری می ارزه .. والا

.هر 5 دقیقه یکبار به محل کار شوهرتان زنگ بزنید و بگویید :

عزیزم فقط می خواستم مطمئن بشم که تلفنت

مشغول نیست و حواست جمع کارته !

اوکی ناهار قرمه بزاریا


.هر سال در سالگرد ازدواجتان به همسرتان بگویید :

عزیزم ، انگار همین چند سال پیش بود که در یک لحظه خر شدم و بله رو گفتم !

هیف که دیگه بعدش تبدیل وضعیت ندادی

.از همسرتان معنای عشق را بپرسید

و بعد از اینکه 2 ساعت عشق را تفسیر کرد

و برایتان داستان های عشقی تعریف کرد ، به او بگویید :

ابله ! عشق یه چیزی مثل کشک و دوغه ، دروغه خُله ، دروغه !

نه بابا تو خبر نداری .. از من بپرس

.هر وقت ، شوهرتان رازی را برایتان گفت

و از شما خواست که پیش خودتان بماند و به کسی نگویید ،

سعی کنید ، کسی از دوستان ، فامیل و همسایه ها نماند

که این راز به گوشش نرسد !

من که مثل برف پاکم اصلا رازی ندارم :smiliess (8):

و هر وقت به دلیل عمل به توصیه های بالا ،

شوهرتان تصمیم به طلاق دادن شما گرفت ،

با توجه به قحطی شوهر در جامعه ، با چشمانی پر از اشک به او بگویید :

منو ببخش عزیزم.

شنیدی فلانی مهریشو بخشیده ...
و بعد از اینکه کاملا خر شد ،

عمل به توصیه های بالا را از نو تکرار نمایید !!!

..........................................
:)
 

azhwan

New member
لیلی شدم مجنون شدی ، شیرین شدم فرهاد شدی ، حوا شدم بعید میدونم آدم بشی!




مرد : قسم می خوری که منو به خاطر پولهام دوست نداری؟ زن : هزار تومن بده تا قسم بخورم!




مردها مثل جای پارک (پارکینگ) هستن خوباشون که قبلا اشغال شده بقیشون که مونده یا کوچیک هست یا جلو در مردم!




میگن مردهای مجرد کمتر از مردهای متاهل عمر میکنند ، اما مردهای متاهل بسیار بیشتر از مردهای مجرد آرزوی مرگ می کنند!



ستاد زبان فرانسه در مورد مذکر یا مونث بودن اسمها توضیح میداد که پرسید :
کامپیوتر مذکر است یا مونث؟

همه دانشجویان دختر جنس رایانه را به دلایل زیر مرد اعلام کردند:




- وقتی به آن عادت می کنیم گمان می کنیم بدون آن قادر به انجام کاری نیستم.

- با آن که داده های زیادی دارند اما نادانند.

- قرار است مشکلات را حل کنند اما در بیشتر اوقات معضل اصلی خودشانند.

- همین که پایبند یکی از آنها شدید متوجه میشوید که اگر صبر کرده بودید مورد بهتری از آن نصیبتان می شد.
 

azhwan

New member
توجه!لطفا پسرا این تاپیک رونخونن !توجه

چرا روان درمانی مردها کمتر از زنها طول میکشه؟

معمولا” باید در روان درمانی به دوران کودکی بازگشت و مردها همیشه در همون دوران به سر می برند!





مرد به خدا می گه: چرا زن رو زیبا آفریدی ؟

خدا می گه: واسه اینکه تو دوستش داشته باشی

دوباره می پرسه پس چرا ناقص العقله ؟

خدا هم درجواب میگه:

واسه این که تورو دوست داشته باشه !!!


ببین خانوم ، تو روزنامه نوشته که مردها به طور متوسط در روز از پانزده هزار کلمه برای

صحبت کردن استفاده میکنند ولی زنها از سی هزار کلمه . دیدیت ثابت شد شما زنها

بیشتر حرف میزنین تا ما مردها؟ خانم : هیچ هم همچنین چیزی نیست . فوقش ثابت

شده که ما هر حرف رو باید دو بار بزنیم تا توی مخ شماها فرو بره …! ببخشید چی

گفتی؟؟

.

.

.

مرد به خدا می گه: چرا زن رو زیبا آفریدی ؟

خدا می گه: واسه اینکه تو دوستش داشته باشی

دوباره می پرسه پس چرا ناقص العقله ؟

خدا هم درجواب میگه:

واسه این که تورو دوست داشته باشه !!!

.

.

.

فالگیر : فردا شوهرتون میمیره

زن : اینو که خودم میدونم . بهم بگو گیر پلیس می افتم یا نه؟

.

.

.

نازک ترین کتاب دنیا : چیز هایی که مردان در مورد زنان میدانند!!! دخترا بالا میرند !!!

.

.

.

وقتی یه زن میبینه که شوهرش داره زیکزاک تو حیاط میدوه باید چیکار کنه؟

هیچی ، باید بهتر هدف بگیره و به شلیک کردن ادامه بده

.

.

.

به پنجاه تا مرد در ته اقیانوس چی میگن؟

یک شروع خوب !!!

.

.

.

به زنی که همیشه میدونه شوهرش

کجاست چی میگن؟ (بیوه).

.

.

.

مرد : عزیزم ، من میخوام از تو خوشبخت ترین زن دنیا رو بسازم

زن : خیر پیش!!!

.

.

.

اس ام اس

بهترین انتقام از زنی که شوهرتون را از چنگتون در آورده چیه؟

بذارین شوهرتون مال اون بمونه !

.





.
مامان ، من شنیده ام تو بعضی از کشورها زن و شوهر قبل از ازدواج همدیگه رو

نمیشناسن ! راسته ؟ دخترم تو همه جای دنیا وضع همینه !؟

.

.

.

پسرها به ۵ گروه تقسیم میشن

‌گروه اول پسرایی هستند که دخترا رو بدبخت میکنن!

گروه دوم پسرایی هستند که اشک دخترا رو در میارن!

گروه سوم پسرایی هستند که جوون دخترا رو به لبشون میرسونن!

گروه چهارم پسرایی هستند که کاری میکنن دخترا روزی ۱۸ بار‌آرزوی مرگ کنن!

گروه ۵ پسرایی هستند که به اشتباه فکر میکنن جزو هیچکدوم از گروههای بالا نیستن

.

.

.

شما به مردی که همه چیز دارد چه میدهید !؟

جواب : زنی که به او نشان دهد چطور از آنها استفاده کند

.

.

.

وقتی خدا حوا رو آفرید چی گفت؟

کار نیکو کردن از پر کردن است !!!

.

.

.

بهترین مدرک دروغ بودن قصه ها چیه؟

مجرده ! شاهزاده افسانه ای همیشه خوش تیپ و باهوش و پولدار و مجرده

.

.

.

آگهی نیازمندی : به پنج مرد زرنگ و کاری یا یک زن نیازمندیم !!!

.

.

.

زن خودش را زیبا می کند چون خوب فهمیده که چشم مرد،

تکامل یافته تر از مغز اوست !
 

azhwan

New member
دلیل محكم برای اینكه به زن بودن خود افتخار كنید ( دخترونه ) .

...

01- نام هر گل و زیبایی در طبیعت است را روی شما می‌گذارند.
02- هنگامی كه رنگ پریده یا بیمار هستید با كمی وسایل آرایش می‌توانید خود را زیباتر كنید و هیچ كس هم از شما ایرادنمی‌گیرد( كاری كه بسیاری از آقایان مد روز یواشكی انجام می‌دهند).
03- تمام شاعران ایران زمین در وصف گل روی شما هزاران شعر گفته و خط و خال و چشم و ابروی شما را ستوده اند.
04- مجبور نیستید سر كار بروید و پول یك ماه كار و تلاشتان را برنج و گوشت و نخود و لوبیا بخرید.
05- به راحتی و با اعتماد به نفس هر وقت كه لازم بود گریه می كنید و غم و غصه هایتان را در دل جمع نمی كنید تا سكته كنید.
06- عمرتان بسیار طولانی است.
07- آنقدر حرف برای گفتن دارید كه هرگز كم نمی‌آورید.
08- همیشه یك عالمه دوست و رفیق ناب دارید و كمتر گرفتار رفیق ناباب می شوید.
09- هرگز در حمام خود را گربه شور نمی كنید.
10- بزرگ شده اید و كمتر برای طرفداری از تیم قرمز و آبی یا این حزب و آن حزب جلز و ولز كرده و كركری می خوانید.
11- ریش و سبیل ندارید كه موقع آب خوردن قبل از خودتان سبیلتان آب بنوشد.
12- عشق و هنر ابداع شماست.
13- همیشه جوان تر از سنتان هستید و هیچ كس نمی داند شما چند ساله اید.
14- از سن 9سالگی به بلوغ عقلی و جسمی می‌رسید و حالاحالاها باید بدوند تا به پای شما برسند!.
15- بهشت زیر پای شماست.
16- اگر موهایتان مرتب نبود یا وقت برای مرتب كردنشان نداشتید، با سركردن یك روسری قضیه حل است.
17- همیشه در كیفتان آینه دارید و موقعی كه در سلف سرویس دانشگاه قورمه سبزی می‌خورید یك دانه لوبیا لابه لای سبیلتان جا خوش نمی كند.
18- همیشه تمیز ونظیف و خوشبو هستید … و اگر خوب فكر كنید می بینید كه صدها دلیل محكم دیگر وجود دارد كه شما به زن بودن خود افتخار كنید.
 

azhwan

New member
تنها یکی از ۱۰۰۰ مرد، رهبر مردان دیگر می شود. ۹۹۹نفر دیگر دنباله رو زنهایشان هستند. “گروچو مارکس”



♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦



دیدین این پسرای دم بخت میگن: من قصد ازدواج ندارم؟

یکی نیست بهشون بگه آخه عزیز من!

ازدواج که قصد نمی خواد! پول می خواد که تو نداری!



♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦



لیلی شدم مجنون شدی، شیرین شدم فرهاد شدی

حوا شدم بعید می دونم آدم بشی!!!



♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦



هر زنی از سر هر مردی زیاد است! “ژان پل سارتر”



♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦



بعضی از پسرا رو که میبینم دلم میخواد بهشون بگم:

خوشکل خانوم کدوم آرایشگاه میری !!!



♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦



شما آقا پسری که ابروهاتو ور میداری که خوشگل بشی، فقط با یه ابرو ورداشتن که خوشگل نمیشی، باید رژ بزنی، دامنم بپوشی که ناز بشی!



♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦



الهی ! به‎ ‎مردان در خانه ات / به آن زن ذلیلان فرزانه ات

به آنانکه در بچه داری تکند / یلان عوض کردن پوشکند

به آنانکه باذوق و شوق تمام / به مادرزن خود بگویند: مامان



♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦



بابام به مامانم سپرده جمعه ها هفت صبح بیدارش کنه؛ بگه “امروز جمعه است ، بگیر بخواب!” به حق چیزای نشنیده!!!



♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦



چرا روان درمانی مردها کمتر از زنها طول میکشه؟ چون معمولا باید در روان درمانی به دوران

کودکی بازگشت و مردها همیشه در همون دوران به سر می برند!



♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦



مرد با ازدواج روی گذشته اش خط می کشد ولی زن باید روی آینده خودش خط بکشد.

“سینکلر لوییس”



♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦



مردها جنگ را دوست دارند چون بخاطر جنگ ظاهری جدی پیدا میکنند و این تنها چیزیست که نمیگذارد زنها بهشان بخندند. “جان رابرت فاولز”



♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦



جوک مردان فمینیستی خنده دار

عوض کردن شوهر فقط عوض کردن مشکل است. “کاتلین نوریس”



♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦



اگر در دنیا فقط یک زن بد وجود باشد همه ی مردها تصور می کنند زن آنهاست. “ضرب المثل روسی”



♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦



مرد مثل همان خروسی است که خیال می کند خورشید تنها برای این طلوع می کند که صدای قوقولی قوقوی او را بشنود. “جرج الیوت ”



♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦



دقت کردید تمام بیچارگی زلیخا از روزی شروع شد که؛ یوسف را به غلامی قبول کردند.



♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦



زن بدون مرد مثل یک ماهی بدون دوچرخه است!

“گلوریا استاینم ”



♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦



خدایا در آفرینش مردها کیفیت را فداى کمیت نکن

کمتر خلق کن ولى آدم خلق کن!



♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦



مردها را باید کشت

جور دیگر باید زیست …



♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦



وقتی خدا حوا رو آفرید چی گفت؟

“کار نیکو کردن از پر کردن است”



♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦



به رفیقم که تازه ازدواج کرده میگم مهریه چند تا سکه نوشتی؟ میگه: فلان تا(مثلا هزارتا) میگم اوووووه چقدر زیاااااد! ولی خب عیب نداره، همین که بهت زن دادن خودش خیلی خوبه!

- - - Updated - - -[/COLOR
 
آخرین ویرایش:

نوتر

New member
دوستان عزیز

خانم ها و آقایون گل
از این بحث ها قبلا خیلی زیاد بود. هیچ وقت نتیجه ای خوبی نداشت.باور بفرمایید دریغ از یک نتیجه مثبت

ولی کاش هیچ نتیجه ای نداشت. چون نتیجه داشت نتایجشم اینا بود:

یه عده از انجمن چند روز قهر کردند رفتند
عده ای با گروهی بی جهت ارتباطشون شکراب شد
عده ای به همدیگه توهین کردند
عده ای حتی نظرشون بدتر هم شد نسبت به جنس مخالف
و عده ای حتی بن شدند


ادامه دادن بحث چیزی جز این نتایج بالا نخواهد داشت.
 

mexin

Well-known member
خواستگاری جالب!!

بعد از این که مدت ها دنبال دختری باوقار و باشخصیت گشتیم
که هم خانواده ی اصیل و مؤمنی داشته باشد و هم حاضر به ازدواج با من باشد
بالاخره عمه ام دختری را به ما معرفی کرد
وقتی پرسیدم از کجا می داند این دختر همان کسی است که من می خواهم
گفت:راستش توی تاکسی دیدمش.....از قیافه اش خوشم آمد
دیدم همانی است که تو می خواهی.وقتی پیاده شد، من هم پیاده شدم و تعقیبش کردم
دم در خانه اش به طور اتفاقی بابایش را دیدم که داشت با یکی از همسایه ها حرف می زد
.به ظاهرش می خورد که آدم خوبی باشد.خلاصه قیافه ی دختره که حسابی به دل من نشسته بود،گفتم: من هر طور شده این وصلت را جور می کنم.ما وقتی حرف های محکم و مستدل عمه مان را شنیدیم.گفتیم: یا نصیب و یا قسمت! چه قدر دنبال دختر بگردیم؟از پا افتادیم، همین را دنبال می کنیم.ان شاء الله خوب است.این طوری شد که رفتیم به خواستگاری آن دختر.پدر دختر پرسید: آقازاده چه کاره اند؟
-دانشجو هستند.
-می دانم دانشجو هستند.شغلشان چیست؟
-ما هم شغلشان را عرض کردیم.
-یعنی ایشان بابت درس خواندن پول هم می گیرند.
-نخیر، اتفاقاً ایشان در دانشگاه آزاد درس می خوانند:
به اندازه ی هیکلشان پول می دهند.
-پس بیکار هستند.
-اختیار دارید قربان! رشته ایشان مهندسی است.قرار است مهندش شوندپدر دختر بدون این که بگذارد ما حرف دیگری بزنیم گفت: ما دختر به شغل نسیه نمی دهیم.بفرمایید؛ و مؤدبانه ما را به طرف در خانه راهنمایی کرد.
عمه خانم که می خواست هر طور شده دست من و آن دختر را بگذارد توی دست هم، آن قدر با خانواده ی دختر صحبت کرد تا بالاخره راضی شدند.فعلاً به شغل دانشجویی ما اکتفا کنند، به شرط آن که تعهد کتبی بدهیم بعد از دانشگاه حتماً برویم سرکار، این طوری شد که ما دوباره رفتیم خواستگاری.
پدر دختر گفت:و اما . . . مهریه، به نظر من هزار تا سکه طلا. . .تا اسم«هزار تا سکه طلا» آمد، بابام منتظر نماند پدر دختر بقیه ی حرفش را بزند بلند شد که برود؛اما فک و فامیل جلویش را گرفتند که: بابا هزار تا سکه که چیزی نیست؛ مهریه را کی داده کی گرفته . . . بابام نشست؛ اما مثل برج زهر مار بود.پدر دختر گفت:میل خودتان است.اگر نمی خواهید، می توانید بروید سراغ یک خانواده ی دیگر.بابام گفت:نخیر، بفرمایید. در خدمتتان هستیم.
-اگر در خدمت ما هستید، پس چرا بلند شدید؟
بابام که دیگر حسابی کفری شده بود، گفت:بابا جان! بلند شدم کمربندم را سفت کنم، شما امرتان را بفرمایید.
پدر دختر گفت:بله، هزار تا سکه ی طلا، دو دانگ خانه...
بابا دوباره بلند شد که از خانه بزند بیرون؛ ولی باز هم بستگان راضی اش کردند که ای بابا خانه به اسم زن باشد، یا مرد که فرقی نمی کند.هر دو می خواهند با هم زندگی کنند دیگر.و باز بابام با اوقات تلخی نشست.پدر دختر پرسید: باز هم بلند شدید کمربندتان را سفت کنید؟بابام گفت: نخیر! دفعه ی قبل شلوارم را خیلی بالا کشیده بودم داشتم میزانش می کردم!
پدر دختر گفت:بله، داشتم می گفتم دو دانگ خانه و یک حج.مبارک است ان شاء الله
بابام این دفعه بلند شد و داد زد: برو بابا، چی چی را مبارک است؟مگر در دنیا فقط همین یک دختر است.و ما تا بیاییم به خودمان بجنبیم،کفش هایمان توسط پدر آن دختر خانم به وسط کوچه پرواز کردند و ما هم وسط کوچه کفش هایمان را جفت کردیم و پوشیدیم و با خیال راحت رفتیم خانه مان.
مگر عمه خانم دست بردار بود.آن قدر رفت و آمد تا پدر او را راضی کرد که فعلاً اسمی از حج نیاورد تا معامله جوش بخورد.بعداً یک فکری بکنند.پدر دختر گفت:و اما شیربها، شیربها بهتر است دو میلیون تومان باشد...
بعد زیر چشمی نگاه کرد تا ببیند بابام باز هم بلند می شود یا نه.وقتی آرامش بابام را دید ادامه داد:به اضافه وسایل چوبی منزل.
بابام حرف او را قطع کرد.منظورتان از وسایل چوبی همان در و پنجره و این جور چیزهاست؟
پدر دختر با اوقات تلخی گفت:نخیر، کمد و میز توالت و تخت و میز ناهارخوری و میز تلویزیون و مبلمان است.
بابام گفت:ولی آقاجان، پسر ما عادت ندارد روی تخت بخوابد.ناهارش را هم روی زمین می خورد.اهل مبل و این جور چیزها هم نیست.
پدر دختر گفت:ولی این ها باید باشد،اگر نباشد، ما زیر سؤال می رود.
و بعد از کمی گفتمان و فحشمان، کفش های ما رفت وسط کوچه.دوباره عمه خانم دست به کار شد.انگار نذر کرده بود هر طور شده این دختره را ببندد به ناف ما! قرار شد دور وسایل چوبی را خط بکشند؛و ما دوباره به خانه ی آن دختر رفتیم.
بابام تصمیم گرفته بود مسأله ی جهیزیه را پیش بکشد و سنگ تمام بگذارد تا بلکه گوشه ای از گذاشتن های بابای آن دختر را جواب گفته باشد.این بود که تا صحبت ها شروع شد،بابام گفت: در رابطه با جهیزیه... !
پدر دختر حرف او را قطع کرد و گفت:البته باید عرض کنم در طایفه ما جهیزیه رسم نیست.
بابام گفت:اتفاقاً در طایفه ی ما رسم است.خوبش هم رسم است.شما که نمی خواهید جهیزیه بدهید، پس برای چی از ما شیربها می خواهید؟- شیربها که ربطی به جهیزیه ندارد.شیربها پول شیری است که خانمم به دخترش داده.او دو سال تمام شیره ی جانش را به کام دختری ریخته که می خواهد تا آخر عمر در خانه ی پسر شما بماند.بابام گفت:خب می خواست شیر ندهد. مگر ما گفتیم به دخترتان شیر بدهید؟اگر با ما بود می گفتیم چایی بدهد تا ارزان تر در بیاید.مگر خانمتان شیر نارگیل و شیرکاکائو به دخترتان داده که پولش دو میلیون تومان شده است؟!
پدر دختر گفت: دختر ما کلفت هم می خواهد.
بابام گفت:چه بهتر.یک کلفت هم با او بفرستید بیاید خانه ی پسرم.
- نه خیر کلفت را باید داماد بگیرد.دختر من که نمی تواند آن جا حمالی کند.
- حالا کی گفته دخترتان می خواهد حمالی کند؟
مگر می خواهید دخترتان را بفرستید کارخانه ی گچ و سیمان؟کفش های ما طبق معمول وسط کوچه!!!
در مجلس بعد پدر دختر گفت:محل عروسی باید آبرومند باشد.اولاً، رسم ما این است که سه شب عروسی بگیریم. ثانیاً باید هر شب سه نوع غذا سفارش بدهید، در یک باشگاه مجهز و عالی.
بابا گفت:مگر دارید به پسر خشایار شاه زن می دهید؟اصلاً مگر باید طبق رسم شما عمل کنیم؟
کفش ها طبق معمول وسط کوچه!!!دیگر از بس کفش هایمان را پرت کرده بودند وسط کوچه، اگر یک روز هم این کار را نمی کردند، خودمان کفش هایمان را می بردیم وسط کوچه می پوشیدیم.
بابای دختر گفت:ان شاء الله آقا داماد برای دختر ما یک خانه ی دربست چهارصد متری در بالای شهر می گیرد.
بابام گفت:خانه برای چی؟زیر زمین خانه ی خودم هست.تعمیرش می کنم.یک اتاق و یک آشپزخانه هم در آن می سازم، می شود یک واحد کامل.پدر دختر گفت:نه ما آبرو داریم، نمی شود یک دفعه عمه خانم جوش کرد و داد زد: واه چه خبرتان است؟بس کنید دیگر، این کارها چیست؟مگر توی دنیا همین یک دختر است که این قدر حلوا حلوایش می کنید؟از پا افتادیم از بس رفتیم و آمدیم.اصلاً ما زن نخواستیم مگر یک دانشجو می تواند معجزه کند که این همه خرج برایش می تراشید؟این دفعه قبل از این که کفش هایمان برود وسط کوچه، خودمان مثل بچه ی آدم بلند شدیم و زدیم بیرون.
و این طوری شد که ما دیگر عطای آن دختر را به لقایش بخشیدیم و از آن جا رفتیم که رفتیم.
یک سال از آن ماجرا گذشت.من هم پاک آن را فراموش کرده بودم و اصلاً به فکرش نبودم.یک روز صبح، وقتی در را باز کردم تا به دانشگاه بروم، چشمم به زن و مردی خورد که پشت در ایستاده بودند.مرد دستش را بالا آورده بود تا زنگ خانه را بزند، اما همین که مرا دید جا خورد و فوری دستش را انداخت.با دیدن من هر دو با خجالت سلام دادند.کمی که دقت کردم، دیدم پدر و مادر آن دختر هستند.لبخندی زدم و گفتم:بفرمایید تو.
پدر دختر گفت:نه. . . نه. . . قصد مزاحمت نداشتیم.فقط می خواستم بگویم که چیز، چرا دیگر تشریف نیاوردید؟ما منتظرتان بودیم.من که خیلی تعجب کرده بودم، گفتم:ولی ما که همان پارسال حرف هایمان را زدیم.خودتان هم که دیدید وضعیت ما طوری بود که نمی خواستیم آن همه بریز و بپاش کنیم.
پدر دختر لبخندی زد و گفت: ای آقا. . .کدام بریز و بپاش؟. . . یک حرفی بود زده شد، رفت پی کارش.توی تمام خواستگاری ها از این چیزها هست.حالا ان شاء الله کی خدمت برسیم،داماد گُلم؟
من که از این رفتار پدر دختر خانم مُخم داشت سوت می کشید،گفتم:آخه. . . چیز. . . راستش شغل من. . .
-ای بابا. . . شغل به چه درد می خورد.دانشجویی خودش بهترین شغل است.من همه جا گفته ام دامادم یک مهندس تمام عیار است.
-آخه هزار تا سکه هم. . .
-ای بابا. . . شما چرا شوخی های آدم را جدی می گیرید.من منظورم هزار تا سکه ی بیست و پنج تومانی بود.
ولی دو دانگ خانه. . .
پدر عروس:بابا جان من منظورم این بود که دو دانگ خانه به اسمتان کنم.
-سفر حج هم. . .
-راستی خوب شد یادم انداختید.اگر می خواهید سفر حج بروید همین الان بگویید من خودم اسمتان را بنویسم.
-دو میلیون تومان شیربها هم که. . .
-چی؟من گفتم دو میلیون تومان؟من غلط کردم.من گفتم دو میلیون تومان به شما کمک کنم.
-خودتان گفتید خانمتان به دخترتان شیر داده، باید پول شیرش را بدهیم. . .
-ای بابا. . . خانم من کلاً به دخترم چهار، پنج قوطی شیر خشک داده که آن هم پولش چیزی نمی شود.مهمان ما باشید
-در مورد جهیزیه گفتید. . .
-گفتم که. . . اتاق دخترم را پر از جهیزیه کرده ام.بیایید ببینید.اگر کم بود، بگویید باز هم بخرم.
-اما قضیه ی آن کلفت. . .
-آی قربون دهنت. . . دختر من کلفت شماست.خودم هم که نوکر شما هستم، داماد عزیزم!. . . خوش تیپ من!. . . جیگر!. . . باحال!. . .
وقتی دیدم پدر دختر حسابی گیر داده و نمی خواهد دست از سر من بردارد، مجبور شدم حقیقت را بگویم.با خجالت گفتم: راستش شرایط شما خیلی خوب است.من هم خیلی دوست دارم با خانواده ی شما وصلت کنم.اما. . .
پدر دختر با خوشحالی دست هایش را به هم مالید و گفت:دیگر اما ندارد. . . مبارک است ان شاء الله.
گفتم:اما حقیقت را بخواهید فکر نکنم خانمم اجازه بدهد.
تا این حرف را زدم دهن پدر و مادر دختر از تعجب یک متر واماند.پدر دختر گفت: یعنی تو. . . در همین موقع خانمم از پله های زیرزمین بالا آمد.مرا که دید لبخندی زد و گفت: وقتی که از دانشگاه برگشتی، سر راهت نیم کیلو گوجه بگیر برای ناهار املت بگذارم.
با لبخند گفتم:چشم، حتماً چیز دیگری نمی خواهی؟
-نه، فقط مواظب باش.
-تو هم همین طور.
خانمم رفت پایین، رو کردم به پدر و مادر دختر که هنوز دهانشان باز بود و خشکشان زده بود و گفتم: ببخشید من دارم؛ دیرم می شود خداحافظ.
و راه افتادم به طرف دانشگاه
 

کینز

New member




کارت پخش کن با



یک روز توی پیاده رو به طرف میدان تجریش می رفتم…
از دور دیدم یک کارت پخش کن خیلی با کلاس، کاغذهای رنگی قشنگی دستشه ولی به هر کسی نمیده!
خانم ها رو که کلا تحویل نمی گرفت و در مورد آقایون هم خیلی گزینشی رفتار می کرد و معلوم بود فقط به کسانی کاغذ رو می داد که مشخصات خاصی از نظر خودش داشته باشند، اهل حروم کردن تبلیغات نبود…
احساس کردم فکر می کنه هر کسی لیاقت داشتن این تبلیغات تمام رنگی گرون قیمت رو نداره، لابد فقط به آدمهای با و شیک پوش و با شخصیت میده! از کنجکاوی قلبم داشت می اومد توی دهنم…!!!
خدایا، نظر این تبلیغاتچی خوش تیپ و با راجع به من چی خواهد بود؟! آیا منو تائید می کنه؟!!

کفشهامو با پشت شلوارم پاک کردم تا مختصر گرد و خاکی که روش نشسته بود پاک بشه و کفشم برق بزنه!
شکم مبارک رو دادم تو و در عین حال سعی کردم خودم رو کاملا بی تفاوت نشون بدم!
دل تو دلم نبود. یعنی منو می پسنده؟ یعنی به من هم از این کاغذهای خوشگل میده…؟!
همین طور که سعی می کردم با بی تفاوتی از کنارش رد بشم با لبخند نگاهی بهم کرد و یک کاغذ رنگی به طرفم گرفت و گفت: “آقای محترم! بفرمایید!”
قند تو دلم آب شد!
با لبخندی ظاهری و با حالتی که نشون بدم اصلا برام مهم نیست بهش گفتم: می گیرمش ولی الان وقت خوندنش رو ندارم! کاغذ رو گرفتم…
چند قدم اونورتر پیچیدم تو یه قنادی و اونقدر هول بودم که داشتم با سر می رفتم توی کیکی که دست یه پیرمرد بود!!
وایسادم و با ولع تمام به کاغذ نگاه کردم، نوشته بود:
.
.
.
.
.
.
.
دیگر نگران طاسی سر خود نباشید، پیوند مو با جدیدترین متد روز اروپا و امریکا !!!



 

mexin

Well-known member
حتما بخونيد خواهشا...

حتما بخونيد خواهش
ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﭘﺴﺮﯼ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﻢ ﻣﯿﺸﻦ ﻭ ﺗﺼﻤﯿﻢ
ﻣﯿﮕﯿﺮﻥ ﺑﺎ ﻫﻢ
ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ
ﮐﻨﻨﺪ ﭘﺪﺭِ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ .
ﺩﺧﺘﺮ
ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻪ
ﺭﺿﺎﯾﺖ ﭘﺪﺭ ﺭﻭ ﺑﮕﯿﺮﻩ،ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ
ﭘﺴﺮ
ﻓﺮﺍﺭ ﮐﻨﻪ ﭘﺪﺭ
ﺩﺧﺘﺮ
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟّﻪِ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻣﯽ ﺷﻪ ﺑﺎ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝِ
ﺍﻭﻧﻬﺎ
ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ
ﯾﮏ
ﻫﻔﺘﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺭ ﭼﺎﻟﻪ ﺍﯼ
ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻪ
ﻭ ﺗﻤﻮﻡ
ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﺵ
ﮔﻠﯽ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮ ﻣﯿﮕﺮﺩﻩ ﻭ
ﻟﺒﺎﺳﺶ ﺭﻭ
ﻣﯿﺸﻮﺭﻩ
ﻭﻟﯽ
ﺑﺎﺯ
ﻟﮑّﻪ ﺍﯼ ﺭﻭﯼ ﻟﺒﺎﺳﺶ ﻣﯽ ﻣﻮﻧﻪ ﺷﺐ ﻓﺮﺷﺘﻪ
ﺍﯼ ﺑﻪ
ﺧﻮﺍﺑﻪ
ﺩﺧﺘﺮﻩ
ﻣﯿﺎﺩ
ﻭ ﺍﺯﺵ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺩ ﮐﻪ ﺣﺘﻤﺎ ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ
ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺍﻭﻥ
ﻟﮑّﻪ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﺮ
ﻃﺮﻑ
ﮐﻨﻪ ﻭﻟﯽ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﻭ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ !
ﺷﺐ
ﺑﻌﺪ ﻫﻤﺎﻥ
ﻓﺮﺷﺘﻪ
ﺑﻪ
ﺧﻮﺍﺏِ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻣﯿﺮﻩ ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺭﻭ
ﺍﺯ
ﺍﻭﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ .
ﻣﺎﺩﺭِ
ﺩﺧﺘﺮ ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﯿﺸﻮﺭﻩ ﻭﻟﯽ
ﺍﻭﻥ ﻫﻢ
ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻪ ﻟﮑﻪ ﺭﻭ
ﺑﺮ
ﻃﺮﻑ ﮐﻨﻪ . ﻓﺮﺩﺍ ﺷﺐ ﺯﻧﮓِ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺻﺪﺍ ﺩﺭ
ﻣﯿﺎﺩ
ﻭ ﺍﻭﻧﻬﺎ
ﻣﺘﻮﺟّﻪ
ﻣﯿﺸﻦ ﮐﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﺱ ﮐﻪ ﻣﯿﺎﺩ ﺟﻠﻮ
ﻭ ﯾﻪ
ﺑﺴﺘﻪ ﺍﯼ ﺭﻭ
ﺑﻪ
ﺩﺧﺘﺮ
ﻣﯿﺪﻩ . ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺗﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ
ﻓﺮﺷﺘﻪ
ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﻪ
ﻓﺮﺷﺘﻪ
ﻣﯿﮕﻪ : ﭘﻮﺩﺭ ﺷﺴﺘﺸﻮﯼ ﭘﺮﺳﯿﻞ ﺑﺎ ﻗﺪﺭﺕ
ﺗﻤﯿﺰ
ﮐﻨﻨﺪﮔﯽ ﻓﺭﺍﻭﺍﻥ
ﻟﮑﻪ ﻫﺎﺭﻭ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﯿﺒﺮﻩ ﻭ ﻫﯿﭻ ﺭﺩﯼ ﺍﺯ ﻟﮑﻪ
ﻫﺎ
ﺑﺎﻗﯽ ﻧﻤﯿﻤﻮﻧﻪ "
ﺷﺴﺘﺸﻮ ﯾﻌﻨﯽ ﭘﺮﺳﯿﻞ ...
ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﮔﻪ ﻓﺤﺶ ﺩﺍﺩﯾﻨﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ
ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﺎﯼ
ﻗﺸﻨﮓ ﻧﻤﯿﺰﺍﺭﻡ:tonguesmiley:
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: baran-

bigstar

New member
همیشه وقتی از پیش سطل آشغالی رد میشدم یه لگد محکم میزدم در ۹۰ درصد مواقع یه گربه جن زده میومد بیرون

ولی دیگه توبه کردم .....امروز دیدم گربه هه رفت تو سطل منم درشو بستم کسی اذیتش نکنه

والا…… تا کی آزار حیوانات؟
 
آخرین ویرایش:

bigstar

New member
تو کتابمون نوشته بود مرغ پرنده ایه که نمیتونه پرواز کنه

منم جوجمون رو بردم پشت بوم, چندبار انداختمش پایین که بزرگ میشه عقده ای نشه

- - - Updated - - -

رفتم جوجه رنگی خریدم قرمز بود بعدش شستمش. چندتا قوطی رنگ گذاشتم پرید تو سبز. از خوشحالی خفه شد

اخه اینا رو رنگ میکنن از کجا میدونن از رنگشون خوششون میاد؟

- - - Updated - - -

رفتم پیش ماهیه تو آکواریوم. دیدم هی میخان یه چیزی بکن ولی اب میره تو دهنش نمیتونه. از آکواریوم آوردمش بیرون. کلی خوشحال بود هی میرفت بالا پایین منم دلم نیومد بندازمش تو آب دوباره. اینقد خوشحال کرد خسته شد خوابید
 

AWWA

New member
نظر متفاوت دختران دانشجو درباره سوسک !
دانشجوی حقوق : با اینکه همیشه شاهد اعمال دانشجویان است ولی هیچوقت و در هیچ دادگاهی علیه آنان شهادت نمی دهد!
دانشجوی جغرافیا : مکان ، آب و هوا و شرایط محیطی در او تاثیری ندارد چون او همه جا هست!
دانشجوی مهندسی : شجاعتش برایم قابل تحسین است چون ماکت هر پل یا ساختمانی را که می سازم بدون توجه به احتمال تخریب آن ، به رویش می رود و افتتاحش می کند!
دانشجوی پزشکی : تنها موجودی است که از تیغ تشریح من هراسی ندارد و به طرفم می آید تا با فدا کردن جانش موجب پیشرفت علم پزشکی شود!
دانشجوی مدیریت : با آن جثه کوچک ، آنچنان خانواده پر جمعیتش را مدیریت و اداره می کند که انگار مدیر بودن باید در خون هر کس باشد و درس خواندن بی فایده است!
دانشجوی زبان و ادبیات فارسی : او هیچوقت حرفی نمی زند ولی با سکوتش هزاران حرف را به من می آموزد!
دانشجوی روانشناسی : درون گرا ، خجالتی ، کم حرف ، یک شخصیت منحصر به فرد!
دانشجوی علوم سیاسی : به هیچ دسته و گروهی وابسته نیست ، تک و تنها برای هدفش تلاش می کند!
دانشجوی برق : وقتی روشنایی و خاموشی در نحوه حرکت او بی تاثیر است من را متوجه نیرویی فراتر از برق می کند!
دانشجوی کامپیوتر : مغز کوچک او با آن همه ذخایر اطلاعاتی بسیار پیشرفته تر از فلش 32 گیگ است.
دانشجوی فیزیک هسته ای : زندگی در خوابگاه حق مسلم اوست!
دانشجوی تربیت بدنی : آنقدر عضلاتش نیرومند است که می تواند از دیوار راست هم بالا برود!
دانشجوی زبان شناسی : هیچکس زبانش را نمی فهمد!
دانشجوی علوم تربیتی : شیوه تربیتی او در تعلیم فرزندان بی شمارش برایم قابل احترام است چرا که تمام آن فرزندان بی چون و چرا ادامه دهنده راه او می باشند!
دانشجوی زمین شناسی : کاش می توانستم به مانند او به اعماق زمین بروم و ندیدنی ها را ببینم!
دانشجوی زبان انگلیسی : ! It is always silent
دانشجوی تاریخ : گذشت اعصار و قرون نتوانسته هیچ تاثیری در ظاهر و عقاید و شیوه زندگی او بگذارد!
دانشجوی فلسفه : همیشه فلسفه وجودی او برایم سوال بوده ولی مطمئنم که درپس خلقتش هدفی والا نهفته است!
دانشجویهنر : هیچوقت منتظر نمی شود تا بتوانم پرتره اش را تمام کنم!
دانشجوی مکانیک : با الهام از او توانستم خودرویی بسازم که هم در آب و خشکی حرکت کند و هم بتواند از سطوح صاف و صیقلی بالا برود!
دانشجوی آمار : بدون شک از یک روش آماری قوی برای محاسبه تعداد فرزندانش بهره می برد!
دانشجوی اخلاق : آنقدر با مرام و پایبند به اخلاقیات است که تا به حال نگذاشته هیچکس اشک او را ببیند حتی زمانیکه فرزندش را جلوی چشمانش له می کنند!
دانشجوی علوم ارتباطات : تا او هست ، هیچکس تنها نیست.
 

binam

Active member
دختر تنها ! از تنهایی خسته شده بود از طرفی دوست داشت هر چه زودتر ازدوج کنه برای همین از دوستش خواست راهنمایی اش کنه
دوستش میگه : من هم تنهام ، بیا با هم بریم کوه ، چون شنیدم خیلی از مردهای آماده ازدواج و تنها برای پیدا کردن زن میرن کوه ...
اون دو تا میرن کوه
در بالای یه صخره کوه
جایی که اون دو تا هیچ کسی رو نمی بینن
تصمیم می گیرن داد بزنن
و حرف دلشون رو به کوه بگن :
- با من ازدواج می کنی ؟
.
.
.
.
و بعدش شنیدن

…… ﺑـــــــــــــــــــﺎ ﻣـــــــــــــــــــــــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣـــــــــﯿﮑﻨـــــــــــــﯽ؟
.
ﺑــــــﺎ ﻣــــــــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣـــــــﯿﮑﻨـــــــــــﯽ؟
.
ﺑـــﺎ ﻣــــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣــــﯿﮑﻨـــــــﯼ؟
.
ﺑـﺎ ﻣــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣـــﯿﮑﻨــﯽ؟
.
ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟


یه نگاهی به هم انداختند
لپ هاشون گل انداخته بود چون ﺁﻣﺎﺩﮔﯽ پذیرفتن ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﻭ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ
در حالی که از صخره پایین می اومدن گفتند نه ما می خواهیم درس بخونیم ....
 
بالا