بچه 6 ساله رو دیدم با موبایل با دوستش حرف میزد:
سینا تو فردا نمیای مهد کودک؟
من با نیما حتما میرمااااا :|
راستی اون یکی خطم رو پاک کن
این یکی رو سیو کن
ما 6 سالمون بود با تُف پفک می چسبوندیم به هم!! خخخخخخخخخ
سر جلسه امتحان نشستی هرچی تو کلته رو برگه خالی می کنی آخرش نصف صفحه هم پر نمی شه بعد یه نفر بلند می شه می گه آقا یه برگه دیگه بدین جا ندارم. اون لحظه می خوای صندلی رو از پهنا بکنی تو حلقش!!!!
با مامان بزرگم رفتیم دکتر. مطب دکتره غلغله. شلوغ ، کیپ تا کیپ آدم وایساده بود. مادر بزرگم از اتاق دکتره اومده بیرون میگه بیا عزیزم ببین دکتر چی بهم تجاوز کرده :|:5:
یه بارم یه نفر مامان بزرگش رو برده بود دکتر: مامانبزرگه گفته: آقای دکتر یه چیزی بنویس فعلا خوب بشم تا چند روز دیگه برم پیش یه دکتر درست حسابی:shocked:
مامان و بابام موقع جابه جا کردن مبل یکدفعه ولش کردند رو پام اشکم در اومده، تازه می پرسن دردت اومد؟ پ نــه پ از اینکه می بینم رابطه شما دوتا انقدر خوبه و با هم همکاری می کنید، دارم اشک شوق می ریزم
دارم می رم تو دانشگاه یارو دم در جلومو گرفته می گه آقا شما دانشجوی همین دانشگاهید؟ میگم پ ن پ دانشجوی دانشگاه آکسفوردم، درس تفسیر قرآن رو اینجا واحد میهمان گرفتم!!!
رفتم دکتر از منشیه می پرسم دکتر هست؟ میگه بله می خوایید برید پیششون؟ پ ن پ اومدم ببینم اگه این وقت شب هنوز تو مطبند، تلاش شبانه روزیشون رو سرمشق زندگیم قرار بدم و برم
رفتم داروخونه به یارو میگم شامپو ویتامینه میخوام! طرف با یه قیافه حق به جانب که مثلا خیلی حالیش میشه و من چیزی حالیم نیست ، به یه حالتی غمزه مانند میگه شامپو واسه موهات دیگه؟
پ ن پ شامپو ویتامینه واسه فرش میخوام که گل هاش سریع رشد کنن