به کجا چنین شتابان!!!؟ً!!

diseases

Well-known member
به سلامتی مادر
به خاطر اینکه همیشه از غمهامون شنید اما هیچوقت از غمهاش نگفت …

به سلامتی مادر
به جرم اینکه بهشت زیر پایشان بود ، دنیا را برای خود جهنم کردند !

به سلامتی مادر
که وقتی غذا سر سفره کم بیاد ، اولین کسی که از اون غذا دوس نداره خودشه !

به سلامتی مادر
که وقتی از مدرسه میومدم خونه میگفت از صبح تا حالا برات ۱۰۰۰تا صلوات فرستادم تا امتحانتو ۲۰ بشی …
 

diseases

Well-known member
مادر؛
روسری ات را بردار تا ببینم، بر شبِ موهایت؛
چند زمستان برف نشسته است؛
تا من به بهار رسیده ام ...
 

diseases

Well-known member
یه روزی میاد که بعدش دیگه مهم نیست فردایی در کار هست یا نه ؟
اون روز روزیه که مادرت پیشت نیست …
.
.
.
اتفاقهایی هست که حسرت آن تا همیشه باقی میمانند مثل حسرت یک بار دیگر بوسیدن دستان مادر …
 

diseases

Well-known member
مادر پیر شده و آشپزخانه از تنها شدن نگران است …

یقه پیراهن پدر هراسان به آخرین دکمه های بسته شده با دست او خیره شده اند …

فرشته مو سفید خانه مان کوله بارش را بسته …

امروز برایم خاطره اولین روز مدرسه ام را گفت که وقتی وارد شدم و او میرفت گریه میکردم …

خواستم بگویم آخر مهربان آن روز ضجه هایم برای چهار ساعت ندیدنت بود ولی یک عمر ندیدنت را چه کنم ؟؟؟ اما نگفتم …




 

diseases

Well-known member
مادرم پیامبری بود با زنبیلی پر از معجزه …
یادم نمی رود در اولین سوزِ زمستانی ، النگویش را به بخاری تبدیل کرد …
 

diseases

Well-known member
مادری که در کهنسالی با اینهمه درد و بیماری ،

وقتی می بینه هیچکس دردشو باور نداره ،

با خودش میگه " حتمأ " من خوبم " و سعی میکنه با کمر خمیده و پای لنگش ادای آدمای سالمو در بیاره .

قدرشونو بدونیم تا وقتی هستند . زمان خیلی زود " دیر " میشه !!!
 

diseases

Well-known member

عشق را میشه …

توی دستهای خسته پدر و توی چشمهای نگران مادر دید

نه در دستان یک غریبه…
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: eli 72

diseases

Well-known member

پــــــدر همون کسی هست

که لرزش دستش دیگه چیزی از چای توی استکان باقی نگذاشته

ولی بهت میگه به من تکیه کن

و تو انگار
کوه رو پشتت داری…
 

N@RVIN

Well-known member
"نُه"مآه انتظار
و یک عُمــــــر نگرآنی
حس آزاد "دخترانه" را به مِهر مآدری دادن
بزرگترین ایثـــــــــــــار یک زن است


یک انسان تا 47 واحد درد رامیتواند تَحمل کند
وقتی یک زَن بچه به دنیا میاره 57 واحد دَرد میکشد
این برآبر است بآ شکسته شدن 20 استخوان هم زمان!





[URL=http://8pic.ir/] [/URL]​
 

diseases

Well-known member
یک روز، آخرای ساعت کاری بانک، پسر بچه ای با یک قبض در دست نزد تحویل دار بانک رفت و گفت:
لطفا این قبضو پرداخت کن.

تحویل دار گفت: پسر جان وقتش گذشته و سایت هارو بستیم، فردا صبح بیار انجام میدم.

پسر بچه گفت میدونی من پسر کیم؟! بابام هم بیاد همینو میگی؟!

تحویل دار گفت پسر هر کیم که باشی ساعت کاری بانک تموم شده و سایتو بستیم!

پنج دقیقه بعد پسر بچه با یه مردی که لباسهای کهنه و چهره رنجیده داشت اومد.

تحویل دار فهمید که باباشه.
بلند شد و به قصد احترام تحویلش گرفت!
قبض و پولشو گرفت و گفت چشم کار شمارو انجام میدم، ته قبضو مهر کرد و تحویل داد؛
البته قبض رو داخل کشو گذاشت تا فردا صبح پرداخت کنه.

پسر بچه گفت دیدی بابامو بیارم نمیتونی نه بهش بگی و بعدش خندید.

پدر به پسرش گفت برو بیرون و منتظر بمون تا منم بیام،
وقتی پسر بچه رفت باباش اومد و به تحویل دار گفت ممنون بابت اینکه جلوی بچه ام بزرگم کردی!
تحویل دار گفت: این کارو به خاطر بچه ات انجام دادم!

از دیدگاه بچه، پدر، بزرگ ترین فرد تو دنیاست که حلال تموم مشکلاته، خوب نبود ذهنیتش تغییر می کرد.
پدر که باشی در کتاب ها جایی نداری و هیچ چیز زیر پایت نیست!
بی منت از این غریبگی هایت می گذری تا پدر باشی،
پشت خنده هایت فقط سکوت می کنی...



چند روز پیش با سرویس دانشگاه به سمت خوابگاه می رفتم دیدم دعوا شده. یه نفر افتاده به جون یکی دیگه و داره جلوی بچه ش اونو میزنه ! کار ندارم حق با کی بود ولی اون پدر میتونه جلوی بچه ش از غرور پدری حرف بزنه ؟ این جور ملتی هستیم ما !!!
 

PSyChoO

New member
من که عاشق تموم باباهای خوب و زحمتکش دنیام،مخصوصا پادشاه خودم:thanks:
 
بالا