برای تو......

moj

New member
حلالم کن دارم میرم چقدراین لحظه دلگیره

گناهی گردن مانیست همش تقصیر تقدیره

نگام کن لحظه ی رفتن چه تلخه این هم آغوشی

چه وحشتناکه دل کندن چقدر سخته فراموشی
 

moj

New member
کلاف آرزوهامو چرا هیشکی نمی بافه

برای ما دو تا عاشق جدایی دور از انصافه



f1384244287.jpg
 

moj

New member

دلتنگم... قرارمان فصل انگور...

شراب که شدم بازگرد...

تو جام بیاور...

moj
 

moj

New member
.......
zemestan-aloneboy.com_..jpg

- - - Updated - - -

«تو باشی»
برایم همین جمله کافی است
نیازی ندارم به چیزی
و هر قید و هر فعل، حرف اضافی است.
 

moj

New member
شبــ و روز میبـــارم..


تـــو فقـــط رنگین کمـــان لحظـــه هـــــایـمـ بـــاش!
 

moj

New member
اسم زیبای تو رادر صفحه چشمانم می نویسم...

تا چراغی باشد برای شبهای دلتنگی ام...


- - - Updated - - -

یاری که
من دوستش میدارم
در نظر من بهترین هست
حتی
وقتهایی که
بخاطرش تا نزدیک صبح بیدارم و با ناامیدی به تاریکی مینگرم
 

moj

New member
اینگونه عادلانه نیست
چشمانت را زمین بگذار بیا دست خالی بجنگیم



1286220147fasele_copy.jpg
 

NB92

New member
ايستادن در مرام اين دنيا نيست. فرقي نمي کند چرخ روزگار تو به راه افتاده باشد يا نه. جهان همچنان مي رود. شايد براي همين است که مي گويند بي وفاست. روزگار مي گذرد. در همه لحظه هاي کوتاهي که تو مي خندي و در تک تک دقايق بلندي که بغض داري، حتي آن ساعت هاي کش داري که در گير و دار کار و زندگي ات غرق شده اي و در تمام روز هاي خنثي که احساس مي کني هيچ فرقي با گذشته نکردي و در آينده هم هيچ اتفاق عجيبي رخ نمي دهد، جهان همچنان مي رود. نه مي توان باتري ساعت ها را بيرون آورد، نه مي شود ورق هاي تقويم را پاره کرد. نه حتي يک جمعه را نگه داشت که تمام نشود. حالا که دنيا خودش هم نمي داند کجا مي رود بيا تا ايستگاه به ايستگاه زندگي کنيم با فکر خدا و بي خيال مقصد.
 

yara

New member
اگر باغ نگاهم پر زخارست/ دلم تاراج دست روزگارست
به چشمانت قسم با بودن تو/ زمستانی ترین روزم بهارست
 

yara

New member
شقایق جای تو دشت خدا بود
نه توی گلدون، نه توی قصه ها بود
حالا از تو فقط این مونده باقی
که سالار تموم عاشقایی
 

leylii

New member
این شعر را برای تو میگویم

در یک غروب تنهء تابستان

در نیمه های این ره شوم آغاز

در کهنه گور این غم بی پایان





این آخرین ترانه لالائیست

در پای گاهوارهء خواب تو

باشد که بانگ وحشی این فریاد

پیچد در آسمان شباب تو





بگذار سایهء من سرگردان

از سایهء تو، دور و جدا باشد

روزی به هم رسیم که گر باشد

کس بین ما،نه غیر خدا باشد





من تکیه داده ام به دری تاریک

پیشانی فشرده ز دردم را

میسایم از امید بر این در باز

انگشتهای نازک و سردم را





آن داغ ننگ خورده که میخندید

بر طعنه های بیهده،من بودم

گفتم: که بانگ هستی خود باشم

اما دریغ و درد که "زن" بودم





چشمان بیگناه تو چون لغزد

بر این کتاب درهم بی آغاز

عصیان ریشه دار زمانها را

بینی شگفته در دل هر آواز





اینجا ستاره ها همه خاموشند

اینجا فرشته ها همه گریانند

اینجا شکوفه های گل مریم

بیقدرتر ز خار بیابانند





اینجا نشسته بر سر هر راهی

دیو دروغ و ننگ و ریاکاری

در آسمان تیره نمیبینم

نوری ز صبح روشن بیداری





بگذار تا دوباره شود لبریز

چشمان من ز دانهء شبنمها

رفتم ز خود که پرده در اندازم

از چهرپاک حضرت مریم ها





بگسسته ام ز ساحل خوشنامی

در سینه ام ستارهء طوفانست

پروازگاه شعلهء خشم من

دردا،فضای تیرهء زندانست





من تکیه داده ام بدری تاریک

پیشانی فشرده ز دردم را

میسایم از امید بر این در باز

انگشتهای نازک و سردم را





با این گروه زاهد ظاهر ساز

دانم که این جدال نه آسانست

شهر من وتو ، طفلک شیرینم

دیریست کاشانه شیطانست





روزی رسد که چشم تو با حسرت

لغزد بر این ترانهء دردآلود

جوئی مرا درون سخنهایم

گوئی بخود که مادر من او بود
 

leylii

New member
حالا مدام از پی نشانی تو


فنجان های قهوه را دوره می کنم

مدام این چشم بی قرار را

با بغض و بهانه ی باران آشنا می کنم

مدام این دل درمانده را

با باور برودت عشق

آشتی می دهم

باید این ساده بداند

بانوی برفی بیداری ها

دیگر به خانه ی خواب و خاطره

باز نخواهد گشت.
 

leylii

New member
برگرد
برگرد بي تو بغض فضا وا نمي شود
يک شاخه ياس عاطفه پيدا نمي شود
در صفحه دلم تو نوشتي صبور باش
قلبم غبار دارد و معنا نمي شود
بي تو شکست و پنجره رو به آسمان
غم در حريم آبي دل جا نمي شود
درياي تو پناه نگاه شکسته است
هر دل که مثل قلب تو دريا نمي شود
مي خواستم بچينم از آن سوي دل گلي
اما بدون تو که گلي وا نميشود
درديست انتظار که درمان آن تويي
اين درد تلخ بي تو مداوا نمي شود
زيباترين گلي که پسنديده ام تويي
گل مثل چشمهاي تو زيبا نمي شود
بي تو شکسته شد غزل آشناييم
شبنم گل نگاه مرا باز شسته است
دل در کنار ياد تو تنها نمي شود
گلدان ياس بي تو شکست و غريب شد
گلدان بدون عشق شکوفا نمي شود
باران کوير روح مرا مي برد به اوج
اما دلم بدون تو شيدا نمي شود
رفتي و بي تو نام شکفتن غريب شد
ديگر طلوع مهر هويدا نمي شود
روياي من هميشه به ياد تو سبز بود
رفتي و حرفي از غم رويا نمي شود
رفتي و دل ميان گلستان غريب ماند
ديگر بهار محو تماشا نمي شود
يک قاصدک کنار من آمد کمي نشست
گفتم که صبح اين شب يلدا نمي شود
دل هاي منتظر همه تقديم چشم تو
امروز بي حضور تو فردا نمي شود
 

leylii

New member
نه زنگي نه حرفي!؟
نکنه سراغ يکي ديگه رفتي
خب ببينم کيه؟ موهاش بلنده؟
توي خيابون بي صدا مي خنده؟
چشاش چه جوره؟ روشنه؟کشيده
يقين دارم هيشکي اونا نديده
دساش چي؟جنس دستاش از بلوره؟
توصورتش يه چيزي مثل نوره؟
ابروشچي؟حتما ابرواش کمونه
اخلاق ورفتارش چي؟مهربونه؟
چه رنگي؟گندمي ياسفيده؟
چقدر دوسش داري ؟تبت شديده؟
کجاديديش.تومحل کارت؟
اون چي.مثل توشده بي قرارت؟
راستي موهاش چي خيلي بلنده؟
همون که تورو ديوونه کرده؟
راستي موهاش چه رنگيه؟طلايي؟
يارنگي مثل بي وفايي؟
قدش به قدت ميخوره عزيزم؟
برادرم اسفند برات بريزم؟
خب عزيزم منو خبر مي کردي
باگريه هام گلويي تر مي کردي
ترسيدي من آه بکشم يا نفرين؟
ردشه همون دقيقه مرغ آمين
من تورو نفرينت کنم؟نميشه
هنوز دوست دارم مث هميشه
تازه آگه دعاها مستجاب بود
قصه ي ما حالا توي کتاب بود
خلاصه که يه جمله مي نويسم
بابارون پلکاي سرخ و خيسم
آگه دعاهاي منو مي خوندي
هميشه تو پيشه دلم ميموندي
تاوقتي که کلاغه نره به خونه
اين آرزو توي دلم ميمونه
 

leylii

New member
سلام ای تنها بهونه واسه نفس کشیدن


هنوزم پر میکشه دل واسه ی به تو رسیدن

واسه ی جواب نامت میدونم که خیلی دیره

بذا به حساب غربت نکنه دلت بگیره

عزیزم بگو ببینم که چه رنگه روزگارت

خیلی دوس دارم تو مهتاب بشینم یه شب کنارت

سرتو با مهربونی بذاری به روی شونه ام

تو فقط واسم دعا کن آخه دنبال بهونه ام

حالمو اگه بپرسی ٬ خوبه تعریفی نداره

چون بلاتکلیفه عاشق ٬ آخه تکلیفی نداره

نکنه ازم برنجی ٬ تشنه ام تشنه ی بارون

چقد از دریا ما دوریم ٬ بی گناهیم هردوتامون

بدجوری به هم میریزه ٬ منو گاهی اتفاقی

تو اگه نباشی از من نمیمونه چیزی باقی

میدونی که دست من نیست ٬ بازیایه سرنوشته

رو قشنگا خط کشیده ٬ زشتا رو واسم نوشته

باز که ابری شد نگاهت ٬ بغضتم واسم عزیزه

اما اشکاتو نگه دار ٬ نذار اینجوری بریزه

من هنوز چیزی نگفتم که تو طاقتت تموم شد

باقیشو بگم میبینی گریه هات کلی حروم شد

حال من خیلی عجیبه ٬ دوس دارم پیشم بشینی

من نگاهت بکنم تو ٬ تو چشام عشقو ببینی

یادته من و تو داشتیم ساده زندگی میکردیم ؟

از همین تشنه ی شفاف رفع تشنگی میکردیم

یه دفعه یه مهمون اومد عقلمو یه جوری دزدید

دل تو به روش نیاورد ٬ از همون دقیقه فهمید

اولش فکر نمیکردم که دلم رو برده باشه

یا دلم گول چشای روشنش رو خورده باشه

اما نه گذشت و دیدم ٬ دل من دیوونه تر شد

به تو گفتم و دلت از قصه ی من باخبر شد

اولش گفتم یه حسه ٬ یا یه احترام ساده

اما بعد دیدم که عشقه ٬ آخه اندازش زیاده

تو بازم طاقت آوردی ٬ مثل پونه ها تو پاییز

سرنوشت تو سفیده ٬ ماجرای من غم انگیز

بدجوری دیوونتم من ٬ فکر نکن این اعترافه

همیشه نبودن تو کرده این دلو کلافه

میدونم فرقی نداره ٬ واست عاشق بودن من

میدونم واست یکی شد بودن و نبودن من

میدونم دوسم نداری ٬ مث روزای گذشته

من خودم خوندم تو چشمات یه کسی اینو نوشته

اما روح من یه دریاس ٬ پر از موج و تلاطم

ساحلش تویی و موجاش ٬ خنجرای حرف مزدم

آخ که چه لذتی داره ناز چشماتو کشیدن

رفتن یه راه دشوار واسه هرگز نرسیدن

من که آسمون نبودم ٬ اما عشق تو یه ماهه

سرزنش نکن دلم رو به خدا اون بی گناهه

تو که چشمای قشنگت خونه صدتا ستارس

تو که لبخند طلاییت واسه من عمر دوبارس

بیا و مثل گذشته جز به من به همه شک کن

من بدون تو میمیرم بیا و بهم کمک کن

تو که چشمای قشنگت خونه صدتا ستارس
 

ROJO

New member
نه زنگي نه حرفي!؟
نکنه سراغ يکي ديگه رفتي
خب ببينم کيه؟ موهاش بلنده؟
توي خيابون بي صدا مي خنده؟
چشاش چه جوره؟ روشنه؟کشيده
يقين دارم هيشکي اونا نديده
دساش چي؟جنس دستاش از بلوره؟
توصورتش يه چيزي مثل نوره؟
ابروشچي؟حتما ابرواش کمونه
اخلاق ورفتارش چي؟مهربونه؟
چه رنگي؟گندمي ياسفيده؟
چقدر دوسش داري ؟تبت شديده؟
کجاديديش.تومحل کارت؟
اون چي.مثل توشده بي قرارت؟
راستي موهاش چي خيلي بلنده؟
همون که تورو ديوونه کرده؟
راستي موهاش چه رنگيه؟طلايي؟
يارنگي مثل بي وفايي؟
قدش به قدت ميخوره عزيزم؟
برادرم اسفند برات بريزم؟
خب عزيزم منو خبر مي کردي
باگريه هام گلويي تر مي کردي
ترسيدي من آه بکشم يا نفرين؟
ردشه همون دقيقه مرغ آمين
من تورو نفرينت کنم؟نميشه
هنوز دوست دارم مث هميشه
تازه آگه دعاها مستجاب بود
قصه ي ما حالا توي کتاب بود
خلاصه که يه جمله مي نويسم
بابارون پلکاي سرخ و خيسم
آگه دعاهاي منو مي خوندي
هميشه تو پيشه دلم ميموندي
تاوقتي که کلاغه نره به خونه
اين آرزو توي دلم ميمونه

خیلی نااز گفتی، دلم پاره شد:sadsmiley::sadsmiley:
 

leylii

New member
ای کاش گل بودی و من از باغها می چمیدمت
یا که طلوعی بودی و از پنجره می دیدمت
ای کاش چشمانت ضریحی داشت چون رنگین کمان
هر وقت باران می گرفت از دور می بوسیدمت:sad:
 
بالا