leylii
New member
گرچه دیگر نکنی یاد از من
دل شاداز تو و ناشاد از من
دل دیوانه چه درآید دید
که پریدی تو پریزاد از من
دل به هر زلف تو پیوندم بود
سرو من چون شدی ازاد از من
تو رمیدی و من آرامم نیست
چه گرفتی مگر ایراد از من
از تو کارم شده فریاد و فغان
که فغان از تو و فریاد از من
صید خونینم و در حسرت آن
که نرنجد دل صیاد از من
دل شاداز تو و ناشاد از من
دل دیوانه چه درآید دید
که پریدی تو پریزاد از من
دل به هر زلف تو پیوندم بود
سرو من چون شدی ازاد از من
تو رمیدی و من آرامم نیست
چه گرفتی مگر ایراد از من
از تو کارم شده فریاد و فغان
که فغان از تو و فریاد از من
صید خونینم و در حسرت آن
که نرنجد دل صیاد از من