آزمون ورودی دوره دکتری تخصصی ( Ph.D ) سال تحصیلی 93-94

mehsad

New member
میگم نتایج همون 4 بهمن اعلام میشه یا نیمه اول بالاخره؟
تا اون موقع چه کنیم؟!
راستی اولویت محل هنوز میشه ویرایش کرد؟
 

shino

New member
میگم نتایج همون 4 بهمن اعلام میشه یا نیمه اول بالاخره؟
تا اون موقع چه کنیم؟!
راستی اولویت محل هنوز میشه ویرایش کرد؟

تا اون موقع باید سماق بمکیم
آره میشه ویرایش کرد
سنجشه دیگه!!!!!!!
 

rozeabi

New member
خودتو اذیت نکن رز آبی. اصلا نه اون فرمو میبینن نه میگیرن

دارم با اذیت پرش می کنم. برای عنوان مقاله قد دو کلمه جا گذاشتن :)) یعنی عاشق این سنجشم.
یعنی خالی بذارم این دو ستون رو؟ یه وقت بد نشه؟ :25r30wi:
 
آخرین ویرایش:

shino

New member
دارم با اذیت پرش می کنم. برای عنوان مقاله قد دو کلمه جا گذاشتن :)) یعنی عاشق این سنجشم.
یعنی خالی بذارم این دو ستون رو؟ یه وقت بد نشه؟ :riz481:

نه بابا. همه چیو شفاهی میپرسن
بعد اصلشو نشون میدی - عجیب شده مصاحبه معلوم نیست تو باید در مورد خودت بگی یا اونا باید در موردت بگن!!!
 

sadra.s

New member
سلام..سوال فوری
توصیه نامه رو بدون پاکت بزارم توی کلیر بوک یا اینکه با پاکتش بزارم؟...یا اینکه اصلا کلا نزارمش توی کلیر بوک؟

هه هه هه.اصلا و ابدا یه قطار تقدیر و لوح گواهی و توصیه نامه و سفارش نامه و هرچی ببری اصلا و ابدا نیم نگاهی هم نمیکنند.از من پرسیدند مقاله ، طرح و تدریس.خدارو شکر از هرکدوم یه نیمچه ای داشتم و دمشون گرم که ازم قبول کردند.
 

sadra.s

New member
سلام بچه ها.دیروز بعد از ظهر (93/09/23) نوبت مصاحبه من بود.ساعت 4/30 صبح رسیدم تهران.دقیقا 5 ساعت ترمینال جنوبو با قدم هام متر کردم تا 9/30 شد.بعدش سوار مترو شدم رفتم به محل مصاحبه.ساعت 10 اونجا بودم.رفتم نشستم توی سالن انتظار.یخورده به صحبت کردن با یکی از دوستان آموزش بهداشتی که عضو فعال این انجمن هست و اونجا با هم آشنا شدیم گذشت تا 12 شد.طبق معمول که برنامه ریزی های سنجش کاملاااااا دقیق و on time بود،مسئولین محترم فرمودند نوبت عصر از 1/30 شروع میشه و ما همچنان انتظار کشیدیم.نزدیک های 2 لطف کردند گفتند بیاید بالا.رشته ما واحد 5 بود.یعنی 4 طبقه رفتیم بالا (گرسنه و تشنه :smiliess (2): ).نشستیم توی یه سالن انتظار دیگه(همه عمرمون به انتظار گذشت).منشی های محترم که رئیس تر از اساتید بورد بودند یکی یکی اسامی رو صدا میزدند(توصیف صحنه واسه اونایی که هنوز نرفتند مصاحبه).هر چی اسم میخوندند نوبت ما نمیشد.کم کم من موندم و دو نفر از سال بالایی های هم دانشگاهیم.اون دوتارو هم صدا زدند و اونا هم مصاحبه شدند و رفتند.ساعت حدود 4/15 عصر شد و توی ساختمون کوه نور فقط من بودم و منشی ها و اساتید.بالاخره منشی های محترم به من گفتند بیا برو زودتر تمومش کن میخوایم بریم خسته شدیم از صبح تا حالا ،بریم برسیم به کار و زندگیمون.گفتم چشم :smiliess (12):(جالب اینجاست در تمامی ساعات مصاحبه از صبح تا عصر هر چی ما دیدیم این منشی ها و آن اساتید مشغول خوردن و نوشیدن چایی و قهوه و نسکافه و کیک و میوه و ... بودند(آخخخیییی چقدر خسته شدند طفلیااا).رفتم سمت در اتاق و در زدم درو باز کردم.6تا غول رشتم همه زل زده بودند بهم.سلام و خسته نباشید بهشون گفتم.یکیشون گفت کلی استرس کشیدی که آخرین نفر هستیا.گفتم نه خوبم :1dco2x0p1lilzhfpg1t ولی وقتی نشستم خدا بهم آرامش عجیبی داد.رئیس بورد که قبلا یک جلسه یک روزه باهامون داشت من رو دید و به اونای دیگه گفت پسر خوبیه.بعدش گفت مقاله چی داری منم یه مقاله فارسی که نویسنده n ام بودم نشونشون دادم،بعد پرسید طرح چی ،گفتم همکار طرح بودم گواهیشو خواستند نشون دادم.هر کدوم 0.25 بهم دادند ولی نمیدونم چرا همشون بهم گفتند سقف امتیاز پژوهشی رو گرفتی.بعد گفتند تدریس چی داری؟منم گفتم تدریس دانشگاهی ندارم اما تدریس درون شغلی دارم.گواهیشو خواستند دادم.یه امتیاز آموزشی هم دادند.کلی سوال تخصصی پرسیدند که بعضیاشو جواب دادم بعضیاشو یادم نبود.بعد یه متن زبان پرسیدند ترجمه کردم بعد گفتند خب منظورش از این متن چیه،الکی یه چیزی بلغور کردم یه دفعه یکیشون گفت احسنت ،اونای دیگم تایید کردند.بعد یکیشون پرسید سابقه کار داری گفتم 5 سال،یه دفعه همشون با کلی ذوق با خودکاراشون یه علامتی رو کاغذاشون زدند.بعد یکیشون پرسید کتاب چی خوندی،یه چندتا کتابایی که خونده بودم رو گفتم.همون استاد به بقیه گفت بیانشم بد نیست.بعد یکی دیگشون پرسید تالیف کتاب داری یا ترجمه؟گفتم نه ،سر کار میرم وقت تالیف و ترجمه ندارم.آهان وقتی حرف سابقه کار شد گفتم 5 سال و اساتید خوششون اومد رئیس بورد گفت مگه چند سالته، گفتم 29 سال،یه دفعه بهم گفت : گفتی مجردی؟(در صورتی که من اصلا حرفی از تجرد یا تاهل نزده بودم و رئیس بوردمون میخواست یه جواب مثبت تجرد از من بگیره،منم که خداییش مجردم با افتخار گفتم بله مجردم.آخر کار همشون با لبخند نگاه کردند و گفتند موفق باشی و یکی دوتاشونم گفتند ایشالا قبول بشی.منم در آخرین لحظات هم دست از پاچه خواری بر نمیداشتم و گفتم همه اساتید خسته نباشید،اجازه میفرمایید؟(اادب و نزاکت هم نمره داره بچه ها)،اونا هم اجازه ترخیص دادند و من خداحافظی کردم و اومدم بیرون.ساعت 4/30 عصر بود و در ساختمون کوه نور پرنده پر نمیزد.
 
آخرین ویرایش:

jbkaram

New member
منظور از ایندکس اینه که کجا نمایه میشه. که اکثرا یا isi هست یا isc (برا مقالات علمی پژوهشی). سایر مجلات یعنی مجلاتی که هیچ جا نمایه نمیشه.
البته فکر میکنم اینطوری باشه.
 

jbkaram

New member
دوستان توی اون فرم منظور از ایندکس و سایر مجلات چیه؟ :p
منظور از ایندکس اینه که کجا نمایه میشه. که اکثرا یا isi هست یا isc (برا مقالات علمی پژوهشی). سایر مجلات یعنی مجلاتی که هیچ جا نمایه نمیشه.
البته فکر میکنم اینطوری باشه.
خاستم جوابم زیر این سوال بیاد که سری اول نشد.ایشالا این بار میشه.
 

saedidavoud

New member
سلام بچه ها.دیروز بعد از ظهر (93/09/23) نوبت مصاحبه من بود.ساعت 4/30 صبح رسیدم تهران.دقیقا 5 ساعت ترمینال جنوبو با قدم هام متر کردم تا 9/30 شد.بعدش سوار مترو شدم رفتم به محل مصاحبه.ساعت 10 اونجا بودم.رفتم نشستم توی سالن انتظار.یخورده به صحبت کردن با یکی از دوستان آموزش بهداشتی که عضو فعال این انجمن هست و اونجا با هم آشنا شدیم گذشت تا 12 شد.طبق معمول که برنامه ریزی های سنجش کاملاااااا دقیق و on time بود،مسئولین محترم فرمودند نوبت عصر از 1/30 شروع میشه و ما همچنان انتظار کشیدیم.نزدیک های 2 لطف کردند گفتند بیاید بالا.رشته ما واحد 5 بود.یعنی 4 طبقه رفتیم بالا (گرسنه و تشنه :smiliess (2): ).نشستیم توی یه سالن انتظار دیگه(همه عمرمون به انتظار گذشت).منشی های محترم که رئیس تر از اساتید بورد بودند یکی یکی اسامی رو صدا میزدند(توصیف صحنه واسه اونایی که هنوز نرفتند مصاحبه).هر چی اسم میخوندند نوبت ما نمیشد.کم کم من موندم و دو نفر از سال بالایی های هم دانشگاهیم.اون دوتارو هم صدا زدند و اونا هم مصاحبه شدند و رفتند.ساعت حدود 4/15 عصر شد و توی ساختمون کوه نور فقط من بودم و منشی ها و اساتید.بالاخره منشی های محترم به من گفتند بیا برو زودتر تمومش کن میخوایم بریم خسته شدیم از صبح تا حالا ،بریم برسیم به کار و زندگیمون.گفتم چشم :smiliess (12):(جالب اینجاست در تمامی ساعات مصاحبه از صبح تا عصر هر چی ما دیدیم این منشی ها و آن اساتید مشغول خوردن و نوشیدن چایی و قهوه و نسکافه و کیک و میوه و ... بودند(آخخخیییی چقدر خسته شدند طفلیااا).رفتم سمت در اتاق و در زدم درو باز کردم.6تا غول رشتم همه زل زده بودند بهم.سلام و خسته نباشید بهشون گفتم.یکیشون گفت کلی استرس کشیدی که آخرین نفر هستیا.گفتم نه خوبم :1dco2x0p1lilzhfpg1t ولی وقتی نشستم خدا بهم آرامش عجیبی داد.رئیس بورد که قبلا یک جلسه یک روزه باهامون داشت من رو دید و به اونای دیگه گفت پسر خوبیه.بعدش گفت مقاله چی داری منم یه مقاله فارسی که نویسنده n ام بودم نشونشون دادم،بعد پرسید طرح چی ،گفتم همکار طرح بودم گواهیشو خواستند نشون دادم.هر کدوم 0.25 بهم دادند ولی نمیدونم چرا همشون بهم گفتند سقف امتیاز پژوهشی رو گرفتی.بعد گفتند تدریس چی داری؟منم گفتم تدریس دانشگاهی ندارم اما تدریس درون شغلی دارم.گواهیشو خواستند دادم.یه امتیاز آموزشی هم دادند.کلی سوال تخصصی پرسیدند که بعضیاشو جواب دادم بعضیاشو یادم نبود.بعد یه متن زبان پرسیدند ترجمه کردم بعد گفتند خب منظورش از این متن چیه،الکی یه چیزی بلغور کردم یه دفعه یکیشون گفت احسنت ،اونای دیگم تایید کردند.بعد یکیشون پرسید سابقه کار داری گفتم 5 سال،یه دفعه همشون با کلی ذوق با خودکاراشون یه علامتی رو کاغذاشون زدند.بعد یکیشون پرسید کتاب چی خوندی،یه چندتا کتابایی که خونده بودم رو گفتم.همون استاد به بقیه گفت بیانشم بد نیست.بعد یکی دیگشون پرسید تالیف کتاب داری یا ترجمه؟گفتم نه ،سر کار میرم وقت تالیف و ترجمه ندارم.آهان وقتی حرف سابقه کار شد گفتم 5 سال و اساتید خوششون اومد رئیس بورد گفت مگه چند سالته، گفتم 29 سال،یه دفعه بهم گفت : گفتی مجردی؟(در صورتی که من اصلا حرفی از تجرد یا تاهل نزده بودم و رئیس بوردمون میخواست یه جواب مثبت تجرد از من بگیره،منم که خداییش مجردم با افتخار گفتم بله مجردم.آخر کار همشون با لبخند نگاه کردند و گفتند موفق باشی و یکی دوتاشونم گفتند ایشالا قبول بشی.منم در آخرین لحظات هم دست از پاچه خواری بر نمیداشتم و گفتم همه اساتید خسته نباشید،اجازه میفرمایید؟(اادب و نزاکت هم نمره داره بچه ها)،اونا هم اجازه ترخیص دادند و من خداحافظی کردم و اومدم بیرون.ساعت 4/30 عصر بود و در ساختمون کوه نور پرنده پر نمیزد.


sadra.s متن زبان از چی دادن ؟؟؟مقاله بود یا کتاب؟؟مرتبط با ویروس بود دیگه
 

ع ل ی رضا

New member
سلام...مصاحبه من 24 آذر صبح بود... نفر سوم هم اسممو خوندن...شدیدا استرس داشتم اما داخل که رفتم ترسم از بین رفت... اولش شروع کردن از معنی فامیلمو این چیزا پرسیدن که در کل با شوخی شروع کردن...بعد یه متن زبان از کتاب دادن و یه پارگرافشو خط به خط گفت بخون و معنی کن و از دوتا خطشم سوال پرسید...یه کلمه رو اشتباه معنی کردم... بعدش با اینکه ترم آخری بودم اما چون احتمالا هیچکدومشون در مورد ÷ایانامه من سابقه ای نداشت شروع کردن به پرسیدن سوالات علمی و نه به پایان نامه کار گرفتن و نه مقاله.. در مورد 4 تا موضوع شاید حدود 15 تا 20 سوال پرسیدن و بیشتر دنبال این بودن ببینن چند تا سوال میشه رفت جلو تا بپیچوننت...خلاصه اینکه نسبت به تصور بدی که از خودم داشتم اما خیلی خوب جوابشونو دادم... البته نه اینکه همشو جواب بدم اما شاید 80 به بالا... جالبترشم این بود که هر چی پرسیدن همون چیزایی بود که ازقضا من شب قبل توی اتوبوس خونده بودم یا اینکه قبلا کار کرده بودم !... کلیر بوکمم کامل نگاه کردن...حتی یکی دوتا سندشم در آوردن... از کار هم پرسیدن .... آها اینم پرسیدن که مقاله کجا چاپ شده...خلاصه خوب بود... بدون معطلی هم برگشتم ترمینال و الانم اومدم خونه ! کلا روی هم 4 ساعت شاید تهران بودم فقط !
 

saharii

New member
دوستانی که مسیر رو رفتن، مترو شهید مفتح سرراست تره یا مترو میرزای شیرازی؟
 

TUMS

Well-known member
دوستانی که مسیر رو رفتن، مترو شهید مفتح سرراست تره یا مترو میرزای شیرازی؟

مفتح سر راست تره
مفتح که پیاده شدید 200-300 متر به سمت غرب برید به کوچه مبارکه ! کوه نور میرسید :smilies-azardl (113
 

ع ل ی رضا

New member
دوستانی که مسیر رو رفتن، مترو شهید مفتح سرراست تره یا مترو میرزای شیرازی؟

اگه از ترمینال جنوب یا راه آهن بخاید برید همون مفتح بهتره آخه میری خط یک مترو سوار میشی دیگه تعویض قطار هم نداره که گیج بشی ! بازم تهرانیا بهتر میدونن !
 

nono

New member
چرا تا مصاحبه تموم شد دیگه کسی کامنت نمی زاره؟:smiliess (7): نزارید این تایپیک تا بهمن غیر فعال بمونه:eek:fftopic:، ما که هر روز میایم به این انجمن سر می زنیم:ahi5slcgm04mi8jqqkl
 
بالا