آخرین محتوا توسط مامان مهسا

  1. م

    مطالعه گروهی برای ارشد مامایی 93

    عزیزم من از روی درسنامه خانوم دکتر شیرمحمدی خوندم خیلی خوب بود...ولی چاپ قدیمه ولی خود خانم دکتر گفت دارم روش کار میکنم که چاپ جدیدشو به زودی بدم بیرون....من ز میزنم میپرسم ازش که چی کار کرده...ولی همون قدیمیش هم خوب بود...
  2. م

    مطالعه گروهی برای ارشد مامایی 93

    عزیزم موفق باشی...میشه بگی کدوم بیمارستان اصفهان برای طرح میری؟
  3. م

    نتایج اومد ....بحث در مورد نتیجه ی آزمون ارشد مامایی 92

    عزیز دلم اصلا به نتیجه فکر نکن...صد در صد قبولی...به راه فکر کن...من همیشه برات دعا میکنم اگه قابل باشم
  4. م

    خاطرات مامایی

    یکی از استادامون تعریف میکرد توی یه روستایی رفته بودن واسه آموزش تنظیم خانواده...میگفت مردا رو جمع کرده بودن این استاد بدبخت ما بهشون آموزش استفاده از کاندوم بده... این طفلی هم برداشته کاندومو کشیده روی شصت دستش و همینجوری توضیح میداده.... بعد یه هفته میگفت یه مردی با بیل اومده بوده گذاشته بوده...
  5. م

    خاطرات مامایی

    یه روز کارآموزی درمانگاه بودیم...یه خانومه اومده بود معاینه زنان با لباس محلی....از این دامنا که صد تا زیر دامنی داره یه 40 تا رو دامنی:(40): بعد استادمون گفت برو بخواب رو تخت لباس زیرتو در بیار تا بیاییم...رفت خوابید بعد ما رفتیم دیدیم همینجوری که خوابیده دامنش هنوز پاشه...بعد استادمون رفت جلو...
  6. م

    خاطرات مامایی

    از اعتماد به نفسم بگم دوباره براتون... یه بار رفته بودم برای آمار پر کردن یکی از شهرستانای اطراف اصفهان به اسم فریدون شهر....اونجا خیلی زایمان زیاد بود و من بیشتر زایمان گرفتنو اونجا یاد گرفتم.... یه شب ساعت 3-4 نصفه شب بود...یه خانمه رو بردیم سر تخت زایمان...یه اپی گنده دادم و زایمانو...
  7. م

    خاطرات مامایی

    یه بار توی یه بیمارستان توی اصفهان سر زایمان گرفت با رزیدنتا دعوامون شد...خلاصه بعد جنگ و خون و خونریزی ما کوتاه اومدیم و قرار شد یه زایمان هم بدیم به رزیدنتا بگیرن:motat: از شانس بدشون یه پره ترم اومد 34 هفته اینا...زنه شکم دوم بود...باورتون نمیشه بردنش سر تخت زایمان تازه فول شده بود...یه زور...
  8. م

    خاطرات مامایی

    من خیلی اعتماد به نفسم بالا بود از همین اعتماد به نفس بالام د سه بار خوردم بد جوووور:14: یه بار سر زایمان بود...توی کتابا خونده بودیم که وقتی سر بچه میاد اول بند ناف گردنو چک کنید...اگه شل بود ردش کنید اگه سفت چسبیده بود همونجا کلمپ کنید...خلاصه سر بچه اومد و من دیدم یه دور بند ناف...
  9. م

    خاطرات مامایی

    سال اول ترم دوم بودیم تازه رفته بودیم بیمارستان واسه کارآموزی عملی همین تزریقات و اینا...استادمون روز اول کشید هممونو کنار گفت بچه ها فقط یه نکته...رفتید برای تزریقات یهو جلو مریض نگید ما دفعه اولمونه بلد نیستیمو این حرفا...طرف میترسه عمرا نمیزاره کار کنید..... ما همه با هم:چششششمممم...
  10. م

    خاطرات مامایی

    وای من از این 4 سال کاراموزی یه دنیا خاطره دارم....حالا که اینجا رو پیدا کردم میام تعریف میکنم براتون....
  11. م

    ناباروری

    توی کگتاب ما نوشته بود 10٪ زوج ها نابارور هستن...الان میگن تقریبا درصدش صفر شده...چون هزار روش جدید برای بارووری اومده...دیگه کسایی که گامت هم ندارن اجاره ای میگرن...رحم اجاره ای هست.... دیگه راهی برای بچه دار نشدن وجود نداره..فقط آرامش داشته باشن ایشالا مشکلشون حل میشه...
  12. م

    قرارداد ماما با بیمه

    من یه خاطره بد از این قرارداد با بیمه ماماها دارم بگم براتون.... یه ماه بعد از فارغ التحصیلیم یه روز مامانم خیلی دلش درد گرفت و من با تشخیص شکم حاد تندی دفترچه شو برداشتم و با پرستیژ نسخه نویسی نوشم همکار محترم سونوگرافی لطفا سونوگرافی کامل شکم و لگن...بعد هم امضا و مهر.. بعد با شوهرم مامانمو...
  13. م

    قرارداد ماما با بیمه

    ای بابا خودت هم داری واسه جنس زن میزنی که....
  14. م

    ویلیامز

    کاشکی فقط فونتش درشت تر بود ورق کتابشم گلاسه نبود...من چشام درد میگرفت واسه همین زیراکسش کردم با فونت بزززرگ:shocked:
  15. م

    ویلیامز

    من جلد 1 و 2 رو دوست دارم...جلد یک چون هر بار میخواهیم شروع کنیم به درس خوندن برش میداریم جلد دو هم چون خیلی کاربردیه...ولی جلد 3 رو اصن نخوندم..بدم میاد از داخلی جراحی هاش:shocked:
بالا