صد درصد اینطوری بهتره که استارتش هم دست خودتون رو می بوسه :rose:آقا احسان عجب عکسی!!! احسنت عالیه:rose::rose::rose:
میگم بهتر نیست یه تاپیک جدا براش زده بشه تا عکسه درست پست اولش باشه؟؟ اینطوری دسترسی بهش آسونترم هست
البته تصمیم با شماست که میدونم تو اینجور کارا خیلی واردتر ازمن هستین
مرسی مریم جون....ممنون برای نظرت:28: شاید خود تصویر یه غم توش بود برا همین فکر مام به اون سمت رفته. گریهء دختر و شکستگی ای که رو شونه های پسره هست ،حس غم رو به فرد القا میکنه.آفرین!!!
داستانا قشنگ بودن
ولی...یه کم غم زده و تخیلی بودن
یه کم ایرانیزه تر! و واقعی تر باشن بیشتر به دل میشینه
ببخشید بابت انتقاد
آقا مجید ممنون....وقتی hebe.nurse گفت فک میکرده پسر،پیر مرده ،گفتم چرا همه ما یه رابطه عاشقانه بین اونا تصور کردیم! کاش یکی هم بود که رابطهء دیگه ای رو بین اونا توصیف میکرد. خیلی خوشحالم که شما این خواسته دل منو به برآورده کردین
اینم یه یادبود مجازی برای شما
آقا مجید واقعا عالی بود این داستان...
با خوندنش یاد انیمه "آرامگاه کرم های شب تاب"افتادم....انیمه ای که تا چند روز بعد دیدنش هروقت یاد صحنه هاش میفتادم گریه میکردم...
پیشنهاد میکنم این انیمه رو حتما ببینین..ولی با زبان ژاپنی نه دوبله فارسی چون حسش فقط و فقط با زبان اصلیش منتقل میشه...
بازم ممنون... :rose:
چه نویسنده های خوبی داریم...
سلامآفرین!!!
داستانا قشنگ بودن
ولی...یه کم غم زده و تخیلی بودن
یه کم ایرانیزه تر! و واقعی تر باشن بیشتر به دل میشینه
ببخشید بابت انتقاد
ممنونم آوا خانم، خیلی ارزش داشت واسم این نقدتون. :rose:نظر من در مورد داستان تاوان تنهایی:
- عنوانش خیلی جذاب انتخاب شده و یه آهنگ خاصی داره
- جمله ها کوتاه هستنو به جا از فاصله ها و شروع سطر جدید استفاده شده.
- داستان یه حالت خطی و پیش رونده نداره و خواننده بین گذشته و حال سرگردانه.
-یه ابهاماتی داره که باعث میشه خواننده خودش جاهای خالی رو تو ذهنش کامل کنه.
- فقط کاش آخرش خوب تموم میشد و به قول معروف اینا به هم میرسیدن
موفق باشی آقا احسان:rose:
:5::5::5::5:آفرین!!!
داستانا قشنگ بودن
ولی...یه کم غم زده و تخیلی بودن
یه کم ایرانیزه تر! و واقعی تر باشن بیشتر به دل میشینه
ببخشید بابت انتقاد
آقا اذیت نکن دیگه، کجاش فلسفیه..؟! سنتیه یکم :rolleyessmileyanim:احسان تصویری که گذاشتی خیلی فلسفیه:5: خخ ببینم چیزی به ذهنم میرسه ایندفعه شرکت کنم...:rolleyessmileyanim:
آقا اذیت نکن دیگه، کجاش فلسفیه..؟! سنتیه یکم :rolleyessmileyanim:
آقا اذیت نکن دیگه، کجاش فلسفیه..؟! سنتیه یکم :rolleyessmileyanim:
آقا اذیت نکن دیگه، کجاش فلسفیه..؟! سنتیه یکم :rolleyessmileyanim:
مگه اینجا خودتو میبینی مریم؟!!!h34r-smiley:تا حالاانقد خودمو از نزدیک ندیده بودم:
احسان تصویری که گذاشتی خیلی فلسفیه:5: خخ ببینم چیزی به ذهنم میرسه ایندفعه شرکت کنم...:rolleyessmileyanim:
کجاش سخته؟؟
آقا سخته بگید عوض کنم، 4،5 تا دیگه هم هنوز هست.. تعـارف نکنید.
همون خانومه که از شومینه زده بیرون قسمت سختشه :|
خخخخخخ مریمتا حالاانقد خودمو از نزدیک ندیده بودم:|:5:
اون 4-5تا تو نشونم بده ببینم چجورین. اخه یجوریه عکسه. میشه یچیزایی ازش دراورد ها. ولی اصلا نمی فهمم اون پیرزنه واس چی رفته تو شومینه؟ چطور سالم اومده بیرون؟؟خیلی ریلکسه اصا به نظر نمیاد ترسیده باشه. فضای عکسم که قشنگ مشخص نیس ازونا مدد بگیریم.کجاش سخته؟؟
آقا سخته بگید عوض کنم، 4،5 تا دیگه هم هنوز هست.. تعـارف نکنید.