eeeeeeehsan گفت:
لطفن این سوالات رو واسه هردرس جداگونه توضیح بده:
10. منابعی که استفاده کردی چیا بودن؟
ایمنی: جـــزوه کلاسی . ابوالعباس. کتاب خانم صدیقه شریف زاده. فوکوسم رو دو مورد اول بود. سومی رو برای مرور میخوندم.. ترکیبی از ابوالعباس و رویت و کوبای بود اگر اشتباه نکنم.
سلولی: لودیش ... برای مولکولی: تست زدم. البته در حد سه چار روز فشرده جــزوه هایی رو نگاه کردم که ی مقدار چشمم آشنا باشه.
بیوشیمی: جــــزوه کلاسی
زبان: 504. لزگی. کتاب زبان عمومی رضازاده
میکروب: اگر خواستین صفر بزنین بگید راهنمایی کنم
... یک سوال درست زدم، سه تا غلط = صفر درصد... میکروب امسال خیلی سخت بود... یعنی برا منکه نخونده بودم سخت بود...به نظرم قابل مقایسه با پارسال نبود . پارسالم نخونده بودم.
eeeeeeehsan گفت:
11. کتاب های تست چیا استفاده می کردی؟
ایمنی: آی کیـــو بی . کتاب تست دکتر بشـــاش رو هم ماه اخر خوندم. تست های دکترا دو سه سال اخر وزارت بهداشت و علوم رو هم زیر و رو کردیم.
بیوشیمی: گنجینه و آی کیــــو بی
زیست: آی کیــــو بی. سلولی و مولکولی دو جلد جدا داره.
زبان: همون تست های لزگی و تست های رضا زاده... کتاب جدا نداشتم
میکروب: -
eeeeeeehsan گفت:
ایمنی و بیوشیمی
جا داره شدیـــــدا تشکر کنم از مدرس ایمنیمون آقای محرری... تشکرات فراوان...نه فقط تو ایمنی، بلکه تو بقیه درسا هم به من کمک کردن.
eeeeeeehsan گفت:
13. کدوم آزمون های آزمایشی رو شرکت می کردی؟
آزمون شرکت نکردم
eeeeeeehsan گفت:
14. از کی شروع کردی به مطالعه؟
چون سال دومم بود دلم به تلاش اندک سال قبلم خوش بود. از شهریور شروع کردم.
eeeeeeehsan گفت:
15. برنامه ریزیت چه شکلی بود؟
خب برا ایمنی و بیو چون کلـــاس میرفتم، هر درسی که اونا میدادن بعدش میخوندم به اضافه تست هاش و هر چی نکته ازشون داشتم میخوندم. یک مبحث رو خوبه خوب که میخوندم میذاشتم کنار. خب چون کلــاس بود مجبور بودم بخونم که کم نیارم و خسته نشم از مباحث جدید دیگه. کلا من باید تحت زور و فشار قرار میگرفتم که بخونم.. وگرنه در حد معمولی تلاش میکردم. ازین جهت کلــاس خیلی خوب بود برام.
زیست هم اول کلا ی بار مبحث رو کلی میخوندم، بعد شروع کردم به مرور و تست کنار هم... با تست نکاتو یاد میگرفتم.. چون بدی رفرنس اینه که نکته هارو آدم نمیفهمه کجاست... زیست کم کم خوندم.. ینی مثلا چن تا مبحث شامل غشا و تمام مباحث مربوطه اش، به اضافه سه فصل اول لودیش ب اضافه اسکلت سلولی رو تا دی خاطرمو جمع کردم، جمع ه جمع. با اینکه خیلی از مباحث مونده بود.. ولی خیالم راحت بود ک مباحث مهم سلولی رو خوندم... از دی ب بعد هم خیلی آروم بقیه مباحثو شروع کردم به خوندن...قبلیارم در کنارش مرور میکردم؛ هایلایتامو میخوندم... مولکولی رو هم توو عید 4 روزه کامل فقط نشستم مولکولی خوندم.. با تست خوندم...لودیش نخوندم برا مولکولی... هرجا نمیفهمیدم از رو جــزوه حلش میکردم. برا مرور مولکولی هم هفته آخر یک روز ی نگاه سریع انداختم... خیلی داغون خوندمش . ولی راضیم. کافی بود. تو کنکور برا مولکولی یک سوالشو نزدم. یکی رم اشتباه زدم ک بی دقتی بود.
زبان: برای زبان وقتایی که خواب سراغم میومد زبان میخوندم. سعی میکردم هر روز بخونم. ب قول آقای محرری زبان مثل بادی بیلدینگه. بذاری کنار، حتی یک هفته، دیگه کار سخت میشه... باید مداوم وزنشو حرکت بدی.. حتی شده نیم ساعت. و یک کار دیگه که همه گفتن من هم میگم: لغاتمو تو دفترچه نوشته بودم. لغاتی که از 504 و لزگی داشتم. و مدام تو مترو میخوندم. یا لغات رضا زاده .. کلا تو مترو همش زبان میخوندم (کتابخونه درس میخوندم. مسیر خونه تا کتابخونه با مترو میرفتم. از هر دو راه زبانم دستم بود. مگه ایکه خسته بودم ک میذاشتم کنار... برا لغت خوندن وقت کتابخونمو هدر ندادم اصلا.. حیفه..).
بطور کلی برا سه درس بالا (به جز زبان) مبحثی اکی میکردم برناممو... یعنی اینطوری نبود ک بگم برنامه ریخته بودم کل رو بخونم، بعد باز دوباره شروع کنم از اول تا اخر، که تا آخر چند بار خونده باشم و دلم به این خوش باشه که فرضا فلان کتابو 5 بار خوندم..نه اینطوری نبود.. امسال سعی کردم به این نگاه نکنم که من چـــنــــد بار فلان کتاب یا رو خوندم.. سعی میکردم فقط و فقط با کیفیت بخونم. و خدا رو شکر نتیجه گرفتم. اول کیفیت.. و خب بعدش طبعا کمیت هم مد نظرم بود.. ولی اول کیفیت...
"حرف ه کیفیت شد یه چیزی یادم اومد: بچه ها خواهش میکنم فکرتونو از هر موضوع حاشیه ای خالی کنین... تا تمرکز داشته باشین.... خواهشا... حرف منو گوش کنین یه بار... ضرر نمیکنین... اگر حتی یک موضوع کوچیک تو ذهنتون باشه و فکرتونو مشغول کنه تیر خلاصی.. تمام... "
بازم میگم... چون مهمه...خیلی داوطلبای درس خونو دیدم ک با اینکه زود شروع کرد و زیاد خوندن اما برنده نشدن...دلیلشم میدونم... درگیر کردن بیخودی ذهنشون...ما تو سنی هستیم ک مشغله غیر قابل پیش بینی زیاد برامون بوجود میاد...مخصوصا خانومای گل...خب طبعا فکره آدم درگیر میشه... اما باید کنترلش کنیم... مثل آقایون محترم ک وقتی یک کاری انجام میدن مثلا وقتی درس میخونن، فققققط درس میخونن، به فلان موضوع و فلان کار فکر نمیکنن.. دخترا هم باید همینجوری باشن...