parand
Well-known member
[h=2] چرا من تغییر نمی کنم ؟ *:*جراحی روانی *:*
[/h]
بخش اول
بیتوجهیها و عدمآگاهی نسبت به ملزومات و مایحتاج دستگاه روانی ما را دچار مسائلی میکند که بعضا ریشه و علت آنها را در بیرون از خود جستوجو
میکنیم. خلق افسرده، حالات اضطرابی، پرخاشگری و بسیاری از بیماریهای روانتنی حاصل همین غفلت و بیتوجهی ما نسبت به
خویشتن خویش است.
همواره مصایب و مشکلات حاد موجود در زندگی برهمزننده تعادل روانی ما نیستند؛ به عبارتی نرساندن سوخت لازم به دستگاه روانی هم میتواند
علت بسیاری از کجخلقیها، اختلالات خواب، اختلالات جنسی و خلقی در ما باشد.
گاهی اوقات ما فراموش میکنیم که ظرف درون خود را از آلودگیها بزداییم و یا به عبارتی دیگر از ورود آلودگیها به ظرف وجودی خویش جلوگیری کنیم؛ گویا از
یاد میبریم که ما فقط برای کار کردن و متحمل شدن استرسها و فرو خوردن خشم خویش در اثر مسائلی که نمیتوانیم دخالت مستقیمی در
جریان اجرایی آن داشته باشیم، به این دنیا نیامدهایم. رسالت ما درگیر شدن در تمام بازیهای زندگی و تلاش صرف جهت نباختن نیست.
جراحی روانی
ما معمولاً قبل از اینکه منزل را به سمت محل کار و یا رفتن به یک جلسه کاری و یا مهمانی ترک کنیم تدارکات خاصی میبینیم از جمله اینکه ما
خود را آراسته میکنیم ما با لباسهایی که داخل منزل از آنها استفاده میکنیم و با همان وضعیت از منزل بیرون نمیرویم، بعید میدانم کسی این آراستگی
را نکوهش کند، اما چگونه است که ما برای رفتن به یک مهمانی ساده ساعتها وقت صرف میکنیم تا با وضعیت ظاهری مناسبی حضور به هم رسانیم ولی
دقت و انرژی برای خویشتن خویش نداریم برای رفتن به یک آموزشی در زمینه مسائل ارتباطی – رفتاری و یا مراجعه به یک متخصص
علوم رفتاری اعلام میکنیم که فرصت نداریم یا پول نداریم!
بنابراین لزوم انجام جراحی روانی بیش از پیش نمایان میشود. آری ما در ابتدا نیازمند برداشتن بخشهای مسئلهدار ذهنمان هستیم، باید ابتدا برای
افکار و باورهایمان فکری بیندیشیم چرا که احساسات ما منتج از افکار ماست باید شروع به خارج کردن اضافات ذهنمان کنیم این خروج بهمراتب مهمتر
از خروج چربیها از بدنمان است چرا که اگر به زیبایی ذهن و روان برسیم و دستگاه روانی ما شرایط مناسبی داشته باشد چه بسا برای خود ارزش و احترام
بیشتری قائل شویم و پذیرش مناسبی برای خویش داشته باشیم.
در اینجا میخواهم به اهمیت بیشتر بعد روانی اشاره کنم که در واقع پیشنیاز بعد جسمانی است؛ احساس رضایت و دوست داشتن خود مستلزم
انجام جراحیهای خاصی نیست همانطور که احساس خوشبختی مستلزم رسیدن به یک وضعیت مطلوب اقتصادی – رفاهی نیست.
خوشبختی یک وضعیت نیست بلکه احساسی خوشایند و درونی است و اگر ما بتوانیم در همین شرایطی که هستیم به احساس خوشبختی
و رضایت برسیم با رسیدن به اهداف و محقق شدن آرزوهایمان این احساس بیشتر و ماندگارتر از قبل خواهد بود.
در غیراین صورت هیچ تضمینی وجود ندارد که ما با رسیدن به یک موقعیت اقتصادی مناسب یا قبولی در کنکور و غیره احساس خوشبختی و سعادتمندی کنیم
وضعیت مالی مناسب به رفاه بیشتر و راحتی ما کمک میکند ولی بالقوه شادی و رضایت وارد زندگی ما نمیکند ما برای شاد بودن به ارتباط
با آدمهای شاد، توجه به نیازهای کودک درون، دارا بودن عشق بدون قید و شرط به کل هستی و زدودن زنگارها از ظرف زیبای درون نیاز
داریم.
[/h]
بخش اول
بیتوجهیها و عدمآگاهی نسبت به ملزومات و مایحتاج دستگاه روانی ما را دچار مسائلی میکند که بعضا ریشه و علت آنها را در بیرون از خود جستوجو
میکنیم. خلق افسرده، حالات اضطرابی، پرخاشگری و بسیاری از بیماریهای روانتنی حاصل همین غفلت و بیتوجهی ما نسبت به
خویشتن خویش است.
همواره مصایب و مشکلات حاد موجود در زندگی برهمزننده تعادل روانی ما نیستند؛ به عبارتی نرساندن سوخت لازم به دستگاه روانی هم میتواند
علت بسیاری از کجخلقیها، اختلالات خواب، اختلالات جنسی و خلقی در ما باشد.
گاهی اوقات ما فراموش میکنیم که ظرف درون خود را از آلودگیها بزداییم و یا به عبارتی دیگر از ورود آلودگیها به ظرف وجودی خویش جلوگیری کنیم؛ گویا از
یاد میبریم که ما فقط برای کار کردن و متحمل شدن استرسها و فرو خوردن خشم خویش در اثر مسائلی که نمیتوانیم دخالت مستقیمی در
جریان اجرایی آن داشته باشیم، به این دنیا نیامدهایم. رسالت ما درگیر شدن در تمام بازیهای زندگی و تلاش صرف جهت نباختن نیست.
جراحی روانی
ما معمولاً قبل از اینکه منزل را به سمت محل کار و یا رفتن به یک جلسه کاری و یا مهمانی ترک کنیم تدارکات خاصی میبینیم از جمله اینکه ما
خود را آراسته میکنیم ما با لباسهایی که داخل منزل از آنها استفاده میکنیم و با همان وضعیت از منزل بیرون نمیرویم، بعید میدانم کسی این آراستگی
را نکوهش کند، اما چگونه است که ما برای رفتن به یک مهمانی ساده ساعتها وقت صرف میکنیم تا با وضعیت ظاهری مناسبی حضور به هم رسانیم ولی
دقت و انرژی برای خویشتن خویش نداریم برای رفتن به یک آموزشی در زمینه مسائل ارتباطی – رفتاری و یا مراجعه به یک متخصص
علوم رفتاری اعلام میکنیم که فرصت نداریم یا پول نداریم!
بنابراین لزوم انجام جراحی روانی بیش از پیش نمایان میشود. آری ما در ابتدا نیازمند برداشتن بخشهای مسئلهدار ذهنمان هستیم، باید ابتدا برای
افکار و باورهایمان فکری بیندیشیم چرا که احساسات ما منتج از افکار ماست باید شروع به خارج کردن اضافات ذهنمان کنیم این خروج بهمراتب مهمتر
از خروج چربیها از بدنمان است چرا که اگر به زیبایی ذهن و روان برسیم و دستگاه روانی ما شرایط مناسبی داشته باشد چه بسا برای خود ارزش و احترام
بیشتری قائل شویم و پذیرش مناسبی برای خویش داشته باشیم.
در اینجا میخواهم به اهمیت بیشتر بعد روانی اشاره کنم که در واقع پیشنیاز بعد جسمانی است؛ احساس رضایت و دوست داشتن خود مستلزم
انجام جراحیهای خاصی نیست همانطور که احساس خوشبختی مستلزم رسیدن به یک وضعیت مطلوب اقتصادی – رفاهی نیست.
خوشبختی یک وضعیت نیست بلکه احساسی خوشایند و درونی است و اگر ما بتوانیم در همین شرایطی که هستیم به احساس خوشبختی
و رضایت برسیم با رسیدن به اهداف و محقق شدن آرزوهایمان این احساس بیشتر و ماندگارتر از قبل خواهد بود.
در غیراین صورت هیچ تضمینی وجود ندارد که ما با رسیدن به یک موقعیت اقتصادی مناسب یا قبولی در کنکور و غیره احساس خوشبختی و سعادتمندی کنیم
وضعیت مالی مناسب به رفاه بیشتر و راحتی ما کمک میکند ولی بالقوه شادی و رضایت وارد زندگی ما نمیکند ما برای شاد بودن به ارتباط
با آدمهای شاد، توجه به نیازهای کودک درون، دارا بودن عشق بدون قید و شرط به کل هستی و زدودن زنگارها از ظرف زیبای درون نیاز
داریم.