همراهی شعر با زیباییهای گیلان

sepid71

New member
در برابر طراوت و زیبایی‌های گیلان دو راه بیشتر نداری! یا سکوت کنی و لذت ببری و یا لذت خود را با شعر همراه سازی ...

 

sepid71

New member
تو را من چشم در راهم




شباهنگام، در آن دم که بر جا دره‌ها چون مرده ماران خفتگانند

در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام

گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمی‌کاهم

تو را من چشم در راهم.

(نیما یوشیج)
 

sepid71

New member
بيابان را سراسر مه گرفته است




بيابان را سراسر مه گرفته است

می‌گويد به خود عابر

سگان قريه خاموشند

در شولای مه پنهان

به خانه می‌رسم

گل كو نمی‌داند

مرا ناگاه در درگاه می‌بيند

به چشمش قطره اشكی بر لبش لبخند

خواهد گفت: بيابان را سراسر مه گرفته است ...

با خود فكر می‌كردم كه مه

گرهمچنان تا صبح می‌پائيد

مردان جسور از خفيه گاه خود به ديدار عزيزان باز می‌گشتند.

(احمد شاملو)
 

sepid71

New member
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ...




سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت.

هوا دل‌گیر، درها بسته، سرها در گریبان،

دست‌ها پنهان، نفس‌ها ابر، دل‌ها خسته و غمگین،

درختان اسکلت‌های بلورآجین،

زمین دل‌مرده، سقف آسمان کوتاه،

غبار آلوده، مهر و ماه، زمستان است ...

(مهدی اخوان ثالث)
 

sepid71

New member
آرش کمانگیر




آنک آنک کلبه‌ای روشن

روی تپه روبروی من

در گشودندم مهربانی‌ها نمودندم

زود دانستم که دور از داستان خشم برف و سوز در کنار شعله آتش

قصه می‌گوید برای بچه‌های خود عمو نوروز.

(سیاوش کسرایی)
 

sepid71

New member
قوقولی قو!




قوقولی قو! خروس می‌خواند.

از درونِ نهفتِ خلوتِ ده

از نشيبِ رگی که چون رگِ خشک

در تنِ مردگان دواند خونمی‌تند بر جدارِ سردِ سحر

می‌تراود به هر سویِ هامون.


(نیما یوشیج)
 

sepid71

New member
گل پامچال





گل پامچال، گل پامچال، بیرون بیا، بیرون بیا

فـصل بهاره، عزیز موقع کاره

شکوفانه، شکوفانه

غنچه وا شده، غنچه وا شده بلبل سر داره

عزیز دل بی قراره

بیا دست به دست بدیم، دانه بکاریم، فصل بهاره، عزیز موقع کاره ...


(آهنگ محلی گیلان)
 

sepid71

New member
بارانی دیگر





از تيره‌ی ترانه‌ی شاليزار

از خطه‌ی‌ منی!

آنجا كه: ابر را

با شاخه‌های خاطره پيوندی ست

و سبزه‌ی سفال

آئينه دارِ شادی باران است

آنجا

آن درختِ كهنْ سال

نام ترا

هنوز

با غروب

می‌گويد.

(رضا مقصدی)
 

sepid71

New member
پنجره




یک پنجره برای دیدن

یک پنجره برای شنیدن

یک پنجره که مثل حلقه‌ی چاهی

در انتهای خود به قلب زمین میرسد

و باز می‌شود به سوی وسعت این مهربانی مکرّر آبی رنگ


(فروغ فرخزاد)
 

sepid71

New member
ققنوس




دستها می‌سایم

تا دری بگشایم

به عبث می‌پایم

که به در کس آید

در و دیوار به هم ریخته‌شان

بر سرم می‌شکند.

می‌تراود مهتاب

می‌درخشد شب‌تاب

مانده پای‌آبله از راه دراز

بر دم دهکده مردی تنها

کوله‌بارش بر دوش

دست او بر در،

می‌گوید با خود

غم این خفته‌ی چند

خواب در چشم ترم می‌شکند.

(نیما یوشیج)
 

sepid71

New member
عکس‌ روی تو




عکس روی تو چو در آینه جام افتاد

عارف از خنده می در طمع خام افتاد

حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد

این همه نقش در آیینه اوهام افتاد

این همه عکس می و نقش نگارین که نمود

یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد

(حافظ)
 

sepid71

New member
حدیث بیقراری




برای تو و خويش

چشمانی آرزو می‌کنم

که چراغ‌ها و نشانه‌ها را

در ظلمات‌مان ببيند.

گوشی

که صداها و شناسه‌ها را

در بيهوشی‌مان بشنود

برای تو و خويش،

روحی

که اين همه را

در خود گيرد و بپذيرد

و زبانی

که در صداقت خود

ما را از خاموشی خويش بيرون کشد

و بگذارد

از آن چيزها که در بندمان کشيده است

سخن بگوئيم.

(مارگوت بیکل - ترجمه آزاد احمد شاملو)
 

sepid71

New member
نیلوفر




نیلوفر رویید، ساقه‌اش از ته خواب شفافم هم سركشید

من به رؤیا بودم

سیلاب بیداری رسید چشمانم را در ویرانه خوابم گشودم

نیلوفر به همه زندگی‌ام پیچیده بود

در رگ‌هایش من بودم كه می‌دویدمهستی‌اش در من ریشه داشت

همه من بود

كدامین باد بی پروا

دانه این نیلوفر را به سرزمین خواب من آورد

(سهراب سپهری)
 

sepid71

New member
گیلان، اوی گیلان




کو ستاره فان درم تی چومانه سویانده؟

کوزیمینا سربنم عطرتی زانویانده؟

می پاتان آپیله سوغات می پابراندگی

کویتا کوچا دوارم می کوچیکی بویا نده

بائید آی دس براران ئیپچه می لبلا بیگیرد

هه چینهی کول ده بدا میشانه، چانچویانده

(شیون فومنی)
 

sepid71

New member
با فصل‌هاى سال همسفر شو



بهار، بهار است

و بر سرِ سبز كردن شاخه‌ها نيست

برف، برف است

هواى شكستن شاخه‌هاى درخت را ندارد

برگ را، به تمنا

نمی‌شود از ريزش باز داشت

با فصل‌هاى سال همسفر شو

سقفى دارد بهار

كف يخبندان‌ها ناپديد است.

(شمس لنگرودی - ملاح خیابان‌ها)
 

sepid71

New member
باز باران




باز باران با ترانه
با گوهرهای فراوان
می‌خورد بر بام خانه
من به پشت شیشه تنها
ایستاده: ...
یادم آرد روز باران
گردش يک روز ديرين
خوب و شیرین
توی جنگل‌های گیلان
کودکی ده‌ساله بودم
شاد و خرم
نرم و نازک
چست و چابک ...

(دکتر مجدالدین میرفخرایی، متخلص به گلچین گیلانی)
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: mohana

parnia

New member
ممنونم سپیده جان...خیلی زیبا بود...:riz304:

من عاشق شعرای شیونم...ایشالا هروقت تونستم شعرای این هم ولایتی عزیزو میذارم:smiliess (3):
 

sepid71

New member
ممنونم سپیده جان...خیلی زیبا بود...:riz304:

من عاشق شعرای شیونم...ایشالا هروقت تونستم شعرای این هم ولایتی عزیزو میذارم:smiliess (3):

خواهش میکنم پرنیا جان ...

حتما بذار ....خیلی خوشحال میشم هم استانی :)
 
بالا