شكست در روابط دوستي

mojtabak62

New member
شكست در روابط دوستي

یکی از مسائلی که در روابط بسیار مورد توجه قرار می گیرد غرور طرفین است . مسئله غرور شاید مسئله ای ساده به نظر آید اما در نوع خود میتواند بسیار بغرنج باشد .
غرور به دو معناست یکی آنکه لازمه رفتار شخصیست و اگر نباشد فرد متضرر می گردد این غرور همان شخصیتی است که فرد در مقابل دیگران برای خود قائل است یعنی آنکه ارزش خود را با آن محک میزند که اگر وجود نداشته باشد باعث تمسخر ، کم ارزشی و عدم بها دادن از سوی دیگران است و کم کم عامل بروز مشکلات شناختی و فردی می گردد .
اما معنای دیگر غرور ، غروری است که بیجاست و اصولا باعث رنجش دیگران می گردد . این غرور هم در دوران مجردی مشکل ساز است و هم در دوران متاهلی
غرور نابجا ، میتواند به دو صورت نمایان گردد یکی آنکه فرد خود شیفته است و دیگری آنکه فرد احساسات درونی خود را ابراز نمی کند و فکر می کند اگر به ابراز احساسات خود بپردازد غرورش بر باد رفته و تحقیر شده است.
در خصوص خود شیفتگی مطالب بسیاری بیان شده که گاهی فرد به غلط عاشق خودش است و یا بر اساس تعریف و تمجید دیگران دچار این حالت شده و یا خصوصیاتی دارد که از اطرافیانش بیشتر است و البته این خصوصیات اکثرا مربوط به ظواهرند مثلا چهره زیبا ، قد و قامت مناسب ، تحصیلات بالا ، درآمد هنگفت و ...، تمام این عوامل باعث خودشیفتگی و غرور بی جا خواهند شد .
اما در این مبحث از زمانی صحبت خواهم نمود که فرد دچار غرور نابجاست یعنی از ابراز احساسات جلوی همسر خویش واهمه دارد !
گاهی افراد از اینکه همسرشان به آنها ابراز احساسات نمی کنند گله مند هستند .ابراز احساسات برای هر دو طرف چه زن و چه مرد امری ضروریست اما شاید برای زنان مهم تر باشد . در مبحث خصوصیات زن ها بیان گردید که زنها عاشق شنیدن کلمات و رفتاهای عاشقانه از سوی همسرانشان هستند . اگر مردی همسرش را سرشار از عشق و علاقه کلامی خود نکند، همسرش رفته رفته نسبت به زندگی دلسرد و دچار کمبودی می شود که این کمبود عامل افسردگی است .
توجه مرد به همسرش یا بلعکس زن به شوهرش نباید تنها با عمل باشد زیرا هردو خواستار شنیدن احساسات طرف مقابلند. و اینکه دو طرف بدانند که چقدر در زندگی زناشویی در قبال همسرشان اهمیت دارند و میزان علاقه طرف مقابلشان چقدر است .
اما گاهی چه مرد و چه زن به این امر مهم ، اهمیتی نمی دهند و همین مسئله باعث بروز مشکلاتی همچون سرخوردگی ، افسردگی، میل به اشخاص دیگر، عدم تمایل به ادامه زندگی ، عدم علاقه و دلگرمی به زندگی مشترک ، برخورد و رفتار سرد گونه ، نامیدی نسبت به آینده ، احساس کمبود محبت ، لجبازی یا تلافی و نهایتا طلاق خواهد بود .
این غرور نابجا گاهی نشات گرفته از تربیت خانوادگی فرد است یعنی آنکه فرد در زندگی خانوادگی خود همراه با پدر و مادر و خواهر و برادر محبت و ابراز عشق و علاقه را یاد نگرفته و واقعا نمی داند چگونه حرف دل خود را به طرف مقابلش بزند البته این مسئله قابل درمان است و با تامل و تمرین تا حدودی حل شدنیست مگر آنکه با رفتار شخصیتی فرد گره خورده باشد یعنی آنکه فرد به طور ذاتی رفتاری رباط گونه دارد و می پندارد اگر به دیگران محبت کند و یا احساس خودش را بیان کند غرورش بر باد رفته و تحقیر شده است . این امر به دلیل افکار نادرستی است که در ذهن فرد بجا مانده و تغییر آن به مراتب سخت تر است .
مهمترین مسئله ای که باید همیشه در زندگی زناشویی مورد دقت قرار گیرد این است که هرگز غرور جایگاهی ندارد و دو طرف نباید دستخوش غروری شوند که تنها پایه های زندگی را متزلزل می سازد.
زندگی براساس عشق و علاقه همیشه باید با ابراز احساسات چه کلامی و چه عملی همسو باشد تا پایدار بماند و با رضایت طرفین تداوم داشته باشد.

 
بالا