صدايت در گوشم ميپيچد و رشته هاي دلم را در هم ميپيچد...
باور نميكنم...اين صداي خداست؟ اين خود خود اوست كه مرا ميخواند؟
خدايا چرا هميشه گوشهايم در برابر صدايِ شيوايت كر و چشمهايم در برابر لبخندهايت كورند؟
و حال پيام شيرين "ادعوني استجب لكم" را لاي دستمالي از جنس رمضان پيچيدي و به دست من دادي..
تو سالها و روزها و ماه ها نگاه مهربانت را از من برنميداري... و من هميشه به كارهاي خودم مشغولم..
نميدانم سالها گناه و لجبازي، اين نگاهت را از من گرفته يا نه؟
تو با ظرافتی زیبا قلبم را هزاران تکه کردی..
هر تکه را نثار قلب کسی کردی. اما گَردِ خوشبوی دست تو هنوز روی آن است وهمیشه خواهد ماند.
اي خدايِ محمد، دلم تنگ است.................
اي خداي رمضانهاي از كف رفته...خداي شبهاي قدر..ميشنوي؟
دلم تنگ است و به تو روی آوردم . تو که بهترین پناهی.
آیا ناله های شب قدرم را امسال گوش ميدهي؟.....دستِ رد به سینه ی پر گناهم می کوبی
یا اشکهای غریبانه ام را با بوسه ای از روی گونه ام پاک می کنی.
بار الها تو را به یتیمی یتیمان سو گند، مرا از درِ مکتبِ مهرت در این ماه عزیز نران .
به سپیدی ها سوگند حاضرم ....حاضرم تا ابد پشت این در بمانم وبگریم اما آواره ی
کوچه های تاریک معصیت نشوم. آنقدر به در می کوبم تا در بگشایی...آنقدر برایت
می گریم و می خندم تا دوستم بداری.
آری من تازیانه هایت را هم دوست خواهم داشت،...
اخم کردنت برای من زیباست....زیرا حداقل می فهمم که مرا در این هیاهو می بینی .....
اما روی گرداندنت را نه.....نه ....تو را به خداییت سوگند، به بغض کودکی که در بستر
خالی پدر نشسته قسم....بی وفایی هایم را با بی نگاهی جواب نده...یک جای کوچک یک
جای خیلی کوچک در این سفره ی بزرگی که پهن کردی برای ما بگذار. بار خدایا
نورِ سبزِ رمضان را به ریشه ی قلبهایمان بتابان تا شیطانِ جونده ی ساقه ی روحمان،
برای همیشه نابود شود .
آمين التماس دعا
باور نميكنم...اين صداي خداست؟ اين خود خود اوست كه مرا ميخواند؟
خدايا چرا هميشه گوشهايم در برابر صدايِ شيوايت كر و چشمهايم در برابر لبخندهايت كورند؟
و حال پيام شيرين "ادعوني استجب لكم" را لاي دستمالي از جنس رمضان پيچيدي و به دست من دادي..
تو سالها و روزها و ماه ها نگاه مهربانت را از من برنميداري... و من هميشه به كارهاي خودم مشغولم..
نميدانم سالها گناه و لجبازي، اين نگاهت را از من گرفته يا نه؟
تو با ظرافتی زیبا قلبم را هزاران تکه کردی..
هر تکه را نثار قلب کسی کردی. اما گَردِ خوشبوی دست تو هنوز روی آن است وهمیشه خواهد ماند.
اي خدايِ محمد، دلم تنگ است.................
اي خداي رمضانهاي از كف رفته...خداي شبهاي قدر..ميشنوي؟
دلم تنگ است و به تو روی آوردم . تو که بهترین پناهی.
آیا ناله های شب قدرم را امسال گوش ميدهي؟.....دستِ رد به سینه ی پر گناهم می کوبی
یا اشکهای غریبانه ام را با بوسه ای از روی گونه ام پاک می کنی.
بار الها تو را به یتیمی یتیمان سو گند، مرا از درِ مکتبِ مهرت در این ماه عزیز نران .
به سپیدی ها سوگند حاضرم ....حاضرم تا ابد پشت این در بمانم وبگریم اما آواره ی
کوچه های تاریک معصیت نشوم. آنقدر به در می کوبم تا در بگشایی...آنقدر برایت
می گریم و می خندم تا دوستم بداری.
آری من تازیانه هایت را هم دوست خواهم داشت،...
اخم کردنت برای من زیباست....زیرا حداقل می فهمم که مرا در این هیاهو می بینی .....
اما روی گرداندنت را نه.....نه ....تو را به خداییت سوگند، به بغض کودکی که در بستر
خالی پدر نشسته قسم....بی وفایی هایم را با بی نگاهی جواب نده...یک جای کوچک یک
جای خیلی کوچک در این سفره ی بزرگی که پهن کردی برای ما بگذار. بار خدایا
نورِ سبزِ رمضان را به ریشه ی قلبهایمان بتابان تا شیطانِ جونده ی ساقه ی روحمان،
برای همیشه نابود شود .
آمين التماس دعا
آخرین ویرایش: