ADEL21
New member
مولتيپل اسكلروز MS و ساير بيماريهاي دميلينه كننده
مشخصه : اختلالات دميلينه كننده ، التهاب و تخريب انتخابی ميلين در سيستم اعصاب مركزي ( CNS ) است . سيستم اعصاب محيطي ( PNS ) دست نخورده باقي ميماند و بيشتر بيماران شواهدي از بيماري سيستميك ندارند .
مولتيپل اسكلروز (MS ) : با ترياد التهاب ، دميليناسيون و گليوز ( اسكار ) مشخص ميشود . سير بيماري عود كننده - تخفيف يابنده يا پيشرونده است . اگر چه دست نخورده ماندن اكسونها مشخصه MS ميباشد ، وليكن ممكن است تخريب نسبي يا كامل اكسون هم ديده شود . شواهد غير مستقيم نشان ميدهند كه از دست رفتن اكسون از علل اصلي ناتواني و معلوليت عصبي غير قابل برگشت در MS ميباشد .
فيزيولوژي : هدايت عصب در اكسونهاي ميلين دار به صورت جهشي ( Saltotory ) است . سرعت اين نوع هدايت ( 70m/s ) و بيشتر از گسترش مجاورتي در اعصاب فاقد ميلين ( 1m/s ) است . وقتي ايمپالس عصبي نتواند از قطعه فاقد ميلين عبور كند ، بلوك هدايتي ايجاد ميگردد . بلوك هدايتي در اثر بالا رفتن دماي بدن يا تغييرات متابوليك تغيير مييابد كه اين امر توجيهي جهت نوسانات علائم باليني ساعت به ساعت مولتيپل اسكلروز بعلت تب يا ورزش ميباشد . هنگامي كه در قطعه بدون ميلين فقط هدايت مجاورتي ايمپالس روي ميدهد ، سرعت هدايت كند ميگردد .
اپيدميولوژي : شيوع MS در زنان دو برابر مردان است . سن شروع بيماري بين 20-40y است ( در مردان سن شروع كمي بالاتر است ) . بندرت بيماري در سن 2 سالگي يا در دهه هشتم شروع ميگردد . هر چقدر فاصله از خط استوا بيشتر باشد شيوع مولتيپل اسكلروز افزايش مييابد بطوري كه شيوع MS در اسيا ، خاور ميانه ( پايين ) و در شمال امريكا و اروپا ( بالا ) است . تغيير در بروز / شيوع : مطالعات انجام شده در ايالات متحده ، اروپا ، استراليا و شرق ميانه نشان ميدهند كه شيوع MS رو به افزايش است . افرادي كه قبل از سن 15 سالگي از يك منطقه با شيوع بالاي MS به منطقهاي با شيوع پايين مهاجرت ميكنند ، خطر ابتلا به MS در منطقه جديد را كسب ميكنند ، در حالي كه اگر در سنين بالاتر مهاجرت كنند ، از خطر ابتلا در همان منطقه بومي خود برخوردار خواهند بود . اين مسئله به نفع دخالت عوامل محيطي در پاتوژنز MS است .
86 ) ارتباط MS با تروما و استرس : ارتباط بين تروما و استرس با شروع يا تشديد MS به اثبات نرسيده است .
ملاحظات ژنتيكي : براساس يافتههاي زير يك استعداد ژنتيكي براي ابتلا به MS وجود دارد . 1 - شيوع MS بين گروههاي نژادي مختلف در يك محيط مشترك ، متفاوت است . 2 - خويشاوندان درجه اول ، دوم و سوم مبتلايان به MS در خطر بالايي براي ابتلا به ان هستند . خطر ابتلا در خواهران و برادران فرد مبتلا به MS ، 2-5% است ، در حالي كه خطر ابتلا در والدين يا فرزندان فرد مبتلا كمي پايينتر است . 3 - ميزان وقوع همزمان MS در دو قلوهاي منوزيگوت 30 - 25% و در دي زيگوتها 5- 2% ( مثل خواهر و برادرهاي معمولي ) ميباشد . وراثت MS با يك مدل ژنتيكي ساده قابل توضيح نيست . احتمالا استعداد ابتلا ، چند ژني است و ژن نقش كوچكي در ریسک كلي ابتلا دارد . همچنين احتمال ميرود كه استعداد ابتلا در بين افراد متفاوت باشد ( Genetic heterogenecity ) . MHC روي 6pCh21 ( كه كد كننده پروتئينهاي دخيل در معرفي انتي ژنهاي پپتيدي به سولهاي T است ) ، مهمترين ناحيه مستعد كننده ابتلا به مولتيپل اسكلروز ميباشد . استعداد ابتلا به MS با MHCII ، بخصوص الل DR2 ، مرتبط است .
عوامل عفونی : تيتر بالاي انتي بادي عليه بسياري از ويروسها از جمله سرخك ، HSV ، واريسلا ، سرخجه ، EBV ، انفلوانزاي C و بعضي از گونههاي پارانفلوانزا در سرم و CSF بيماران مبتلا به MS مشاهده شده است . جديدترين عوامل عفوني كه در مايعات مبتلا به MS كشف گرديدهاند عبارتند از : HSV-6 و كلاميديا پنوموني .
تظاهرات باليني : شروع مولتيپل اسكلروز (MS ) ناگهاني يا تدريجي است . علائم ميتوانند شديد بوده يا به حدي بياهميت باشند كه بيمار ماهها يا سالها بدنبال درمان طبي نباشد . در موارد ديگر در MRI كه بدليل ديگري از فرد گرفته شده است ، شواهدي از MS بدون علامت ديده ميشود . علائم MS بسيار متغيير هستند و به محل ضايعات در سيستم اعصاب مركزي بستگي دارند .
ضعف اندامها : بصورت از دست رفتن قدرت يا مهارت ، خستگي ، يا اختلال در قدم برداشتن تظاهر ميكند . ضعف ناشي از ورزش يكي از علائم مشخص كننده MS است .
اسپاستيسيته : اسپاستيسيته به شكل اسپاسمهاي عضلاني خود بخود و يا ناشي از حركت تظاهر ميكند . بيشتر از 30% مبتلايان به MS مبتلايان به MS بخصوص در پاها اسپاستيسيته متوسط تا شديد دارند . اين حالت اغلب بصورت اسپاسمهاي دردناك است كه با توانايي راه رفتن بيمار يا كاركردن و مراقبتهاي شخصي وي تداخل ميكند .
نوريت اپتيك : بصورت كاهش حدت بينايي ، تاري ديد ، يا كاهش تمايز رنگها در ميدان مركزي بينايي تظاهر ميكند . اين علائم خفيف هستند
يا شايد به سمت نابينايي شديد پيشرفت كنند . بندرت ، درك نور بطور كامل از بين ميرود . علائم بينايي اغلب يكطرفه هستند ولي شايد دوطرفه باشند . درد اطراف كره چشم كه با حركت چشم بدتر ميشود قبل از كاهش بينايي يا همراه با ان رخ ميدهد . نقص اوران مردمك در معاينه يافت ميشود . معاينه ته چشم طبيعي بوده يا تورم ديسك بينايي را نشان ميدهد . بطور شايعي بعد از نوريت اپتيك ، كمرنگ شدن يا رنگ پريدگي ديسك بينايي رخ ميدهد .
يووئيت نادر است و در صورت مشاهده ان بايد به فكر ساير علل بود . تاري ديد در MS ناشي از نوريت اپتيك يا دوبيني است . تاري ديد كه با پوشاندن هر يك از چشمها رفع ميشود ، ناشي از دوبيني است . دوبيني ، ناشي از افتالموپلژي بين هستهاي يا فلج عصب مغزي ششم ( بندرت اعصاب III يا IV ) است . افتالموپلژي بين هستهاي بصورت اختلال در حركت يك چشم به سمت داخل ( اختلال در اداكسيون ) بدليل ضايعهاي در دسته عصبي طولي داخلي همان سمت ( MLF همان سمت ) تظاهر مييابد . اغلب در چشمي كه به سمت خارج حركت ميكند ، نيستاگموس واضحي ديده ميشود . افتالموپلژي بين هستهاي دوطرفه به نفع MS است . ساير اختلالات شايع نگاه كردن به يك جهت در مبتلايان به ms ، شامل موارد زير هستند : 1/ فلج نگاه افقي 2/ سندرم 1.5 ( فلج نگاه افقي همراه با افتالموپلژي بين هستهاي ) 3/ Nyst پاندولي اكتسابي .
علائم حسي : علائم حسي متغير هستند و شامل پارستزي ( احساس سوزن سوزن شدن ، خراشيدگي يا سوزش دردناك ) و هيپستزي ( كاهش حس و كرختي ) ميباشند . احساسهاي ناخوشايند ( مثل احساس تورم قسمتهاي مختلف بدن ، خيسي يا محكم بسته شدن انها ) نيز شايع ميباشند . درد علامت شايعي در MS است و بيش از 50% مبتلايان ، انرا تجربه ميكنند . درد در هر ناحيهاي از بدن وجود دارد و محل ان با گذشت زمان تغيير ميكند .
مشخصه : اختلالات دميلينه كننده ، التهاب و تخريب انتخابی ميلين در سيستم اعصاب مركزي ( CNS ) است . سيستم اعصاب محيطي ( PNS ) دست نخورده باقي ميماند و بيشتر بيماران شواهدي از بيماري سيستميك ندارند .
مولتيپل اسكلروز (MS ) : با ترياد التهاب ، دميليناسيون و گليوز ( اسكار ) مشخص ميشود . سير بيماري عود كننده - تخفيف يابنده يا پيشرونده است . اگر چه دست نخورده ماندن اكسونها مشخصه MS ميباشد ، وليكن ممكن است تخريب نسبي يا كامل اكسون هم ديده شود . شواهد غير مستقيم نشان ميدهند كه از دست رفتن اكسون از علل اصلي ناتواني و معلوليت عصبي غير قابل برگشت در MS ميباشد .
فيزيولوژي : هدايت عصب در اكسونهاي ميلين دار به صورت جهشي ( Saltotory ) است . سرعت اين نوع هدايت ( 70m/s ) و بيشتر از گسترش مجاورتي در اعصاب فاقد ميلين ( 1m/s ) است . وقتي ايمپالس عصبي نتواند از قطعه فاقد ميلين عبور كند ، بلوك هدايتي ايجاد ميگردد . بلوك هدايتي در اثر بالا رفتن دماي بدن يا تغييرات متابوليك تغيير مييابد كه اين امر توجيهي جهت نوسانات علائم باليني ساعت به ساعت مولتيپل اسكلروز بعلت تب يا ورزش ميباشد . هنگامي كه در قطعه بدون ميلين فقط هدايت مجاورتي ايمپالس روي ميدهد ، سرعت هدايت كند ميگردد .
اپيدميولوژي : شيوع MS در زنان دو برابر مردان است . سن شروع بيماري بين 20-40y است ( در مردان سن شروع كمي بالاتر است ) . بندرت بيماري در سن 2 سالگي يا در دهه هشتم شروع ميگردد . هر چقدر فاصله از خط استوا بيشتر باشد شيوع مولتيپل اسكلروز افزايش مييابد بطوري كه شيوع MS در اسيا ، خاور ميانه ( پايين ) و در شمال امريكا و اروپا ( بالا ) است . تغيير در بروز / شيوع : مطالعات انجام شده در ايالات متحده ، اروپا ، استراليا و شرق ميانه نشان ميدهند كه شيوع MS رو به افزايش است . افرادي كه قبل از سن 15 سالگي از يك منطقه با شيوع بالاي MS به منطقهاي با شيوع پايين مهاجرت ميكنند ، خطر ابتلا به MS در منطقه جديد را كسب ميكنند ، در حالي كه اگر در سنين بالاتر مهاجرت كنند ، از خطر ابتلا در همان منطقه بومي خود برخوردار خواهند بود . اين مسئله به نفع دخالت عوامل محيطي در پاتوژنز MS است .
86 ) ارتباط MS با تروما و استرس : ارتباط بين تروما و استرس با شروع يا تشديد MS به اثبات نرسيده است .
ملاحظات ژنتيكي : براساس يافتههاي زير يك استعداد ژنتيكي براي ابتلا به MS وجود دارد . 1 - شيوع MS بين گروههاي نژادي مختلف در يك محيط مشترك ، متفاوت است . 2 - خويشاوندان درجه اول ، دوم و سوم مبتلايان به MS در خطر بالايي براي ابتلا به ان هستند . خطر ابتلا در خواهران و برادران فرد مبتلا به MS ، 2-5% است ، در حالي كه خطر ابتلا در والدين يا فرزندان فرد مبتلا كمي پايينتر است . 3 - ميزان وقوع همزمان MS در دو قلوهاي منوزيگوت 30 - 25% و در دي زيگوتها 5- 2% ( مثل خواهر و برادرهاي معمولي ) ميباشد . وراثت MS با يك مدل ژنتيكي ساده قابل توضيح نيست . احتمالا استعداد ابتلا ، چند ژني است و ژن نقش كوچكي در ریسک كلي ابتلا دارد . همچنين احتمال ميرود كه استعداد ابتلا در بين افراد متفاوت باشد ( Genetic heterogenecity ) . MHC روي 6pCh21 ( كه كد كننده پروتئينهاي دخيل در معرفي انتي ژنهاي پپتيدي به سولهاي T است ) ، مهمترين ناحيه مستعد كننده ابتلا به مولتيپل اسكلروز ميباشد . استعداد ابتلا به MS با MHCII ، بخصوص الل DR2 ، مرتبط است .
عوامل عفونی : تيتر بالاي انتي بادي عليه بسياري از ويروسها از جمله سرخك ، HSV ، واريسلا ، سرخجه ، EBV ، انفلوانزاي C و بعضي از گونههاي پارانفلوانزا در سرم و CSF بيماران مبتلا به MS مشاهده شده است . جديدترين عوامل عفوني كه در مايعات مبتلا به MS كشف گرديدهاند عبارتند از : HSV-6 و كلاميديا پنوموني .
تظاهرات باليني : شروع مولتيپل اسكلروز (MS ) ناگهاني يا تدريجي است . علائم ميتوانند شديد بوده يا به حدي بياهميت باشند كه بيمار ماهها يا سالها بدنبال درمان طبي نباشد . در موارد ديگر در MRI كه بدليل ديگري از فرد گرفته شده است ، شواهدي از MS بدون علامت ديده ميشود . علائم MS بسيار متغيير هستند و به محل ضايعات در سيستم اعصاب مركزي بستگي دارند .
ضعف اندامها : بصورت از دست رفتن قدرت يا مهارت ، خستگي ، يا اختلال در قدم برداشتن تظاهر ميكند . ضعف ناشي از ورزش يكي از علائم مشخص كننده MS است .
اسپاستيسيته : اسپاستيسيته به شكل اسپاسمهاي عضلاني خود بخود و يا ناشي از حركت تظاهر ميكند . بيشتر از 30% مبتلايان به MS مبتلايان به MS بخصوص در پاها اسپاستيسيته متوسط تا شديد دارند . اين حالت اغلب بصورت اسپاسمهاي دردناك است كه با توانايي راه رفتن بيمار يا كاركردن و مراقبتهاي شخصي وي تداخل ميكند .
نوريت اپتيك : بصورت كاهش حدت بينايي ، تاري ديد ، يا كاهش تمايز رنگها در ميدان مركزي بينايي تظاهر ميكند . اين علائم خفيف هستند
يا شايد به سمت نابينايي شديد پيشرفت كنند . بندرت ، درك نور بطور كامل از بين ميرود . علائم بينايي اغلب يكطرفه هستند ولي شايد دوطرفه باشند . درد اطراف كره چشم كه با حركت چشم بدتر ميشود قبل از كاهش بينايي يا همراه با ان رخ ميدهد . نقص اوران مردمك در معاينه يافت ميشود . معاينه ته چشم طبيعي بوده يا تورم ديسك بينايي را نشان ميدهد . بطور شايعي بعد از نوريت اپتيك ، كمرنگ شدن يا رنگ پريدگي ديسك بينايي رخ ميدهد .
يووئيت نادر است و در صورت مشاهده ان بايد به فكر ساير علل بود . تاري ديد در MS ناشي از نوريت اپتيك يا دوبيني است . تاري ديد كه با پوشاندن هر يك از چشمها رفع ميشود ، ناشي از دوبيني است . دوبيني ، ناشي از افتالموپلژي بين هستهاي يا فلج عصب مغزي ششم ( بندرت اعصاب III يا IV ) است . افتالموپلژي بين هستهاي بصورت اختلال در حركت يك چشم به سمت داخل ( اختلال در اداكسيون ) بدليل ضايعهاي در دسته عصبي طولي داخلي همان سمت ( MLF همان سمت ) تظاهر مييابد . اغلب در چشمي كه به سمت خارج حركت ميكند ، نيستاگموس واضحي ديده ميشود . افتالموپلژي بين هستهاي دوطرفه به نفع MS است . ساير اختلالات شايع نگاه كردن به يك جهت در مبتلايان به ms ، شامل موارد زير هستند : 1/ فلج نگاه افقي 2/ سندرم 1.5 ( فلج نگاه افقي همراه با افتالموپلژي بين هستهاي ) 3/ Nyst پاندولي اكتسابي .
علائم حسي : علائم حسي متغير هستند و شامل پارستزي ( احساس سوزن سوزن شدن ، خراشيدگي يا سوزش دردناك ) و هيپستزي ( كاهش حس و كرختي ) ميباشند . احساسهاي ناخوشايند ( مثل احساس تورم قسمتهاي مختلف بدن ، خيسي يا محكم بسته شدن انها ) نيز شايع ميباشند . درد علامت شايعي در MS است و بيش از 50% مبتلايان ، انرا تجربه ميكنند . درد در هر ناحيهاي از بدن وجود دارد و محل ان با گذشت زمان تغيير ميكند .