امام حسین؟

atefe

New member
چنین سوالی رو نباید در قالب نظرسنجی پرسید
ببینید هر واقعه تاریخی علل و اسبابی داره که یا باید در اون زمینه صاحب نظر باشی، یا مطالعات کافی داشته باشی
پ نظر سنجی شما به این معنیه که هر کس که کتابی رو خونده بیاد ودلایلی رو که در اون بحث شده مطرح کنه
در واقع نظر شخصی دادن پیرامون مسایل تاریخی بی معنیه
 

jo-boy

New member
امام حسین در اصل برای مراسم حج رفته بود نه جنگ کربلا ولی وقتی آن مسایل تاریخی پیش آمد امام حسین حج را رها کرد و به مصاف ظلم رفت و به علت فضای ناامنی که پیش بینی میشد بوجود بیایی با خانواده رفت.
در ضمن اگر از دید معنوی نگاه کنیم کسی که کار حسین را باارزش کرد خواهر او زینب بود ..کسی که شمر را رسوا کرد فرزندش علی اصغر بود .. کسی که قیام حسین را انسانی کرد اطرافیانی بودند که از همه نوع انسانی حتی نصرانی نیز درونشان بود.
حال تصور کنید که یکی از اعضای خانواده حسین یعنی زینب نمیبود ! آیا پیامی از کربلا مخابره میشد؟ آیا ظالمی برای همیشه تاریخ رسوا میشد؟
 

leiliyebidel

New member
امام حسین در اصل برای مراسم حج رفته بود نه جنگ کربلا ولی وقتی آن مسایل تاریخی پیش آمد امام حسین حج را رها کرد و به مصاف ظلم رفت و به علت فضای ناامنی که پیش بینی میشد بوجود بیایی با خانواده رفت.
در ضمن اگر از دید معنوی نگاه کنیم کسی که کار حسین را باارزش کرد خواهر او زینب بود ..کسی که شمر را رسوا کرد فرزندش علی اصغر بود .. کسی که قیام حسین را انسانی کرد اطرافیانی بودند که از همه نوع انسانی حتی نصرانی نیز درونشان بود.
حال تصور کنید که یکی از اعضای خانواده حسین یعنی زینب نمیبود ! آیا پیامی از کربلا مخابره میشد؟ آیا ظالمی برای همیشه تاریخ رسوا میشد؟
خیلی ممنون از جواب منطقی تون..:riz304:
سوالی ک اسی پرسید کوئسشن مارک بزرگی وا3 من بود...!
 

esi01360

New member
ببینین همه ما تاریخ و خوندیم وبلدیم منظور من درک شما بوده از کربلا وامام حسین لطفا درک خودتونو بگین منطق خودتونو منطق امام حسین مشخصه به نظر من مقام امام حسین خیلی بالاتر ازاین که قرار باشه کسی اونو بخواد تشریح کنه امام حسین خودش تو دلها میشینه چون امامه ونیاز به تشریح نداره البته مقام زینب علیه سلام هم بالاست .
 

jo-boy

New member
ببینین همه ما تاریخ و خوندیم وبلدیم منظور من درک شما بوده از کربلا وامام حسین لطفا درک خودتونو بگین منطق خودتونو منطق امام حسین مشخصه به نظر من مقام امام حسین خیلی بالاتر ازاین که قرار باشه کسی اونو بخواد تشریح کنه امام حسین خودش تو دلها میشینه چون امامه ونیاز به تشریح نداره البته مقام زینب علیه سلام هم بالاست .

منظور من این نبود که شما تاریخو بلد نیستین..دوست عزیز من جواب سوالتونو دادم حالا شاید شما دوست دارین چیز دیگه بشنوین ولی وجود خانواده امام حسین با این حضرت جزیی از برنامه عظیم قیام حسینی است.
حالا من یه سوال میپرسم شما برای من بگو اگه امام حسین تنها به جنگ دشمن میرفت چه میشد؟(تنها یعنی امام و جنگجویانش)
 

esi01360

New member
جو بوی عزیز اینکه حضرت زینب وامام سجاد نقش زیادی در قیام ورسوای جماعت اون زمان داشتن شکی نیس اما سوال اول منو فکر کنم ندونستی من دنبال دلیل قیام امام هستم نه ماجرا های بعد اون.
 

jo-boy

New member
جو بوی عزیز اینکه حضرت زینب وامام سجاد نقش زیادی در قیام ورسوای جماعت اون زمان داشتن شکی نیس اما سوال اول منو فکر کنم ندونستی من دنبال دلیل قیام امام هستم نه ماجرا های بعد اون.

دلیل قیام تحمل نکردن ظلم بود
دلیل قیام اجرای اسلام ناب بود (تاکید میکنم اسلام ناب)
دلیل قیام جلوگیری از انحطاط اسلام بود
دلیل قیام جلوگیری از فساد روز افزون امت آن دوره بود
دلیل قیام احیای اخلاق در حکومت اسلامی بود
دلیل قیام ایجاد فضای آزادی و حریت بود
دلیل قیام جلوگیری از ایجاد حکومتهای اشرافی و بی دین بود
دوست عزیز دلیل قیام فراوانه و سوال اول شما این بود که چرا امام حسین با خانواده رفت که اونجا گفتم و اینم دلیل قیام.. اما به عقیده خود من (که بنظرم درسته!) دلیل قیام
این بود که ما شیوه زندگی امامارو مد نظر قرار بدیم و تو زندگی اجرا کنیم که این برای همه اماما صادقه و هر امامی درسای زندگی فراوانی داره
و کاش ما گوش کنیم..
 

salleh_313

New member
مقدمه: بیان احتمالات:

حکومت یزید ممکن است از تجربه گذشتگان استفاده کند و هریک از طرح های ترور، مسموم ساختن، شکنجه، اتهام ارتداد خارجی بودن و محصور ساختن را درمورد امام حسین (علیه السلام) به کار برد یا چند طرح را با یکدیگر به اجرا گذارد و به هرحال به گونه ای عمل کند که بتواند با نابودسازی امام حسین (علیه السلام) باز خود را مسلمان، پیرو قرآن و دارای وجاهت قانونی قلمداد کند

و در این راه از تمامی مشاوران قوی و پخته که در طول نیم قرن در سیاست بوده اند استفاده کند و نقشه ای بسیار دقیق برای نابودی امام (علیه السلام) طراحی کند. و ممکن است به مقتضای جوانی، ناپختگی و سرمستی قدرت، دستور قتل صریح و بی پرده مخالفان خود از جمله امام حسین (علیه السلام) را صادر کند، تا به ندای درونی خود در کینه توزی بنی امیه با بنی هاشم پاسخ مثبت دهد تا برای هر جنایت و گناهی آزاد باشد و هیچ منتقدی را در مقابل نداشته باشد. و عاقبت اندیشی و درس آموزی از حاکمان سابق را به کناری وا نهد.

در این صورت نه تنها امام حسین (علیه السلام) به نحوی کشته می شود بلکه خانواده و زن و فرزند او نیز از تعرض در امان نمی مانند. زیرا جنگ های قبیله ای، در بین اعراب بادیه دارای سابقه طولانی است ولی دردناک ترین حادثه برای آنان این بود که علاوه بر مغلوب شدن در میدان نزاع و کشته شدن مردان، زنان نیز اسیر شوند و به دست دشمن بیفتند.

و به همین جهت اعراب جاهلی، از دختردار شدن متنفر بودند و آنها را می کشتند یا زنده به گور می کردند تا زنی موجود نباشد که در جنگ ها به دست دشمنان اسیر شود! حال امام حسین (علیه السلام) این احتمال را نیز می دهد که قدرت حاکمه به کشتن او اکتفا نکند، بلکه به خانه و کاشانه آن حضرت نیز تجاوز کند و به خاطر عمق کینه و نفرتی که از بنی هاشم دارد بر زن و فرزند او نیز هر جنایتی را روا دارد.

وقتی که احتمال دوم با تبعاتش پا به عرصه گذاشت باید برنامه ریزی بسیار دقیقی انجام گیرد به گونه ای که اگر حکومت یزید راهی چون دوران بیست ساله حکومت معاویه را پیمود، حضرت بتواند انتقاد خویش و خلاف قانون و مفاد صلح نامه بودن حکومت یزید را بیان کند و اعلام نماید که طبق صلح نامه امام حسن (علیه السلام) و معاویه قرار شد که معاویه کسی را جانشین خود قرار ندهد و امر خلافت به دست مردم باشد.(1)

و اگر حکومت یزید راه مخالفت و قتل و غارت علنی را برگزید، حضرت بتواند، حتی المقدور خود و خانواده اش را حفظ کند و در میدان جنگ، با حکومتی مقتدر و دارای امکانات فراوان، کمترین هزینه را پرداخت کند و در عین حال بیشترین فعالیت را در راه معرفی اسلام صحیح، معرفی مفاسد حکومت، روشن گری مردم و… انجام دهد.

جالب ترین قسمت بحث زندگی امام حسین (علیه السلام) آن است که روشن گردد امام، در تمامی فعالیت ها از اول تا آخر همه احتمال ها را در نظر می گرفت و به گونه ای عمل می کرد که راه احتیاط را از دست ندهد و در عین حال، دشمن بتواند در هر لحظه از کرده های خویش پشیمان شود و راه صلاح بپیماید و همچنین مردم در جانبداری از او، پیوستن به او و یا گسستن از وی آزاد باشند.

عمل امام حسین (علیه السلام) و سخن او هیچ گاه نشان نمی دهد که چون حکومت چنین و چنان کرده، دیگر صلح با او امکان ندارد و تنها حاکم، شمشیر است و یا چون دیگر لشکر و نیرویی ندارد، تنها راه تسلیم است، بلکه پیوسته جا را برای تمامی احتمالات باز گذاشته است. از اولین جلسه ای که حاکم مدینه او را خواست تا آخرین لحظه از عمر شریفش پیوسته، همه احتمالات را درنظر می گرفت و برای تک تک آنها به مقتضای حال و مقال، زمان و مکان برنامه ریزی دقیق می نمود.

در مدینه

وقتی خبر مرگ معاویه در اواخر رجب سال 60 هـ.ق به ولید فرماندار مدینه رسید و در آن از او خواسته شده بود که از عبدالرحمن پسر ابوبکر(2)، عبدالله پسر عمر، عبدالله پسر زبیر و حسین پسر علی برای یزید بیعت گرفته شود و فرستاده ولید آنان را در مسجد کنار قبر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) یافت و احضاریه را به آنان ابلاغ کرد، از آن جمع، تنها امام حسین (علیه السلام) بر ولید وارد شد.(3)

در گفتگو با ابن زبیر درباره اینکه چرا احضار شده اند امام (علیه السلام) فرمود: گمان می کنم طاغوتشان [معاویه] هلاک شده است؟ ولی احتمال اینکه خبر مهم دیگری اتفاق افتاده باشد را نیز منتفی ندانست. طبق احتمال اول احضار امام (علیه السلام) و زیبر و … برای بیعت گرفتن است و باید برنامه ریزی برای بیعت نکردن فراهم شود و به گونه ای عمل گردد که فرماندار نتواند مخفیانه و با تهدید بیعت بگیرد.

و طبق احتمال دوم باید دید چه حادثه ای است تا عکس العمل مناسب صورت گیرد. اما ابن زبیر، تنها یک طرف احتمال را گرفت و طبق آن عمل کرد، او گفت: «من غیر از مرگ معاویه احتمال دیگری نمی دهم.(4)» و بنابراین در جلسه شرکت نکرد و همان شب به فکر آماده سازی مقدمات سفر شد و از راههای فرعی با برادرش به سوی مکه رفت.(5) اما امام حسین (علیه السلام) اعمال احتیاطی را انجام داد، نزد فرماندار رفت ولی سی نفر از اصحاب و یارانش را همراه خود برد و به آنان دستور داد که اسلحه هایشان را مخفی سازند و بیرون فرمانداری آماده باشند تا اگر امام از آنان یاری خواست وارد شوند.

امام بر ولید وارد شد و به فرماندار با عنوان فرماندار، سلام کرد و چون مروان را آنجا دید و خبر از نزاع آن دو با یکدیگر داشت از جلسه آنان با یکدیگر ابراز خرسندی نمود و فرمود: «دوستی و ارتباط بهتر از دوری و جدایی است، خداوند نزاع های شما را اصلاح کند.»(6) اما آنان جوابی به این سخن حضرت ندادند و ولید نامه ای که خبر مرگ معاویه و فرمان گرفتن بیعت از او بود را برایش خواند.

امام پس از تسلیت خبر مرگ معاویه فرمود: افراد همانند من که مخفیانه بیعت نمی کنند و شما نیز به آن اکتفا نمی کنید بلکه می خواهید تا علنی شود و همه مردم بدانند. بنابراین هرگاه که در اجتماع مردم حاضر شدی و آنان را به بیعت دعوت کردی امر واحدی خواهد بود. ولید گفت: پیشنهاد خوبی است. کار را به فردا و در حضور مردم واگذار می کنیم. اما مروان به ولید گفت: یا همین الآن بیعت کند یا گردنش را بزن، یا او را حبس کن تا فردا در حضور مردم بیعت کند.(7) و سرانجام سخنان تندی بین آنان مطرح شد. و امام از فرمانداری بیرون آمد.

بررسی برخوردهای افراد

بررسی چگونگی برخورد امام با مسئله مردن معاویه و گرفتن بیعت برای یزید و برخورد عبدالله بن زبیر به عنوان مخالف دیگر حکومت یزید با همین مسئله در همین ابتدای کار، روش ها و خط مشی ها را مشخص می سازد.(8) امام فرمود: «من گمان می کنم طاغوتشان هلاک شده باشد.» پسر زبیر گفت: «من غیر این گمان دیگری ندارم.» و چون هرکس طبق عقیده اش عمل می کند و عقل عملی از عقل نظری یاری می جوید ابن زبیر چون احتمال دیگری در ذهنش جای نمی گیرد، طبعاً یقین پیدا می کند که او را برای بیعت احضار کرده اند و باز چون یقین دارد که اگر به آنجا رفت و بیعت نکرد، زندانی یا کشته می شود از رفتن به فرمانداری خودداری می کند و پس از اینکه چندین مرتبه مأمور، در خانه اش می آید، برادرش را می فرستد.(9)

و او با کلک و وعده دروغ، خانه را از محاصره مأموران درمی آورد و شبانه و مخفیانه، بدون زن و فرزند، تنها همراه با برادرش جعفر از راه فرعی به سوی مکه می رود. که در این راه هم به دروغ متوسل شد، هم با شبانه حرکت کردن و از راه فرعی رفتن فرار خود را بر ملا ساخت و…

اما امام حسین (علیه السلام) با اینکه خودش اولین کسی بود که احضاریه نابهنگام را تحلیل کرد و فرمود: «گمان می کنم طاغوتشان هلاک شده» ولی در عمل، احتمال دیگر را منتفی ندانست و هنگام ورود به فرمانداری و سلام بر فرماندار، سخنی از مرگ معاوبه به میان نیاورد بلکه با سلام کردن به امیر و فرماندار(10) نه شخص ولید، به نوعی بر فرماندار بودن وی یا قبول داشتن آن اشاره کرد و سپس سخن از صلح و دوستی به میان آورد و ارتباط را بهتر از قطع رابطه دانست. (الصله خیر من القطیعه)(11)

و درمورد بیعت فرمود: افرادی همانند من مخفیانه بیعت نمی کنند و شما نیز بیعت مخفیانه به دردتان نمی خورد بلکه می خواهید تا پیش چشم مردم و به صورت علنی باشد [تا سایر مردم نیز بیعت کنند یا به بیعت خود دلگرم شوند.] پاسخ مثبت به احضاریه و حضور در فرمانداری، سلام به عنوان فرماندار، سخن از دوستی گفتن و تشویق به آن و دعا برای اصلاح دعواهای مروان و ولید، همگی برای اعتنای عملی به احتمال دیگر –ارتباط نداشتن احضاریه با مرگ معاویه- می باشد.

تفاوت سازگاری با سازش کاری

مناسب است تفاوت سازگاری با سازش کاری روشن گردد و معلوم گردد که با قاطعیت و تعصب بی جا چه رابطه ای دارند؟ سازش کاری آن است که انسان به خاطر دیگران و به هر دلیلی از مواضع اصولی خود عدول کند و به خاطر آنان از عقاید و اصول اخلاقی خود دست بکشد ولی سازگاری آن است که انسان در عین رعایت امور اعتقادی و اخلاقی و باورهای اساسی خود، در عمل و رفتار تا آنجا که ممکن است با دیگران هماهنگ شود و تلاش کند که آنان را از خود نرنجاند بلکه علاوه بر آن تلاش کند رضایت آنان را نیز به دست آورد.

فرض کنید چند نفر با هم به مسافرت می روند. برخی از آنان خواستند، در این مسافرخانه غذا بخورند ولی فعلاً یک نفر میلی به غذا خوردن ندارد اما برای همراهی با آنان در آنجا غذا می خورد، استراحت می کند و… این به معنای سازگاری است و امری پسندیده و ممدوح است.

اما گاهی آنان می خواهند در این مهمانخانه غذا بخورند و شخص می داند که غذای اینجا فاسد است و به هر دلیلی نمی تواند یا نمی خواهد بگوید این غذا فاسد است یا اگر بگوید از وی قبول نمی کنند. در این صورت همراهی کردن با آنان و غذا خوردن، سازش کاری است و مورد مذمت می باشد.

برعکس، این دو، یعنی همراهی نکردن در صورت اول، لجبازی، تعصب بی جا و یکدندگی نام دارد ولی همراهی نکردن در صورت دوم، دفاع از مواضع اصولی، قاطعیت، حق مداری و… نام دارد. از مشکلات بحثها این است که معمولاً افراد تفاوتی بین سازگاری با سازش کاری و همچنین بین یک دندگی و دفاع از مبانی اساسی نمی گذارند.

مثلاً در بحث ما ممکن است یک شخص –صرف نظر از شیعه بودن- قاطعیت ابن زبیر، در نرفتن به مجلس ولید، و بی اعتنایی به احضاریه های وی و سرانجام با فریب از شهر خارج شدن را قاطعیت به حساب آورد و یا رفتن امام حسین (علیه السلام) در آن مجلس، و سلام بر امیر کردن، را نوعی سازش بداند و چون امام حسین (علیه السلام) را شخصی مبارز و سازش ناپذیر می داند درصدد تکذیب این امور برآید.

ولی اگر متوجه شود که راهبرد اصلی در این مرحله و هدف اصلی بیعت نکردن با یزید است و این موضع، باید حفظ شود، آن گاه روشن می شود که امام حسین (علیه السلام) و ابن زبیر هر دو بر موضع اصلی پای فشرده اند ولی امام (علیه السلام) علاوه بر قاطعیت، سازگاری نیز داشته و اخلاقی کریمانه و بزرگوارانه را به نمایش گذارده است.

از رفع نزاع بین دو انسان خبیث و وابسته به حکومت اموی استقبال می کند و … ولی عمل پسر زبیر این سازگاری ها را ندارد. و در برخی موارد نوعی لجبازی نیز از آن ظاهر می شود. اما در مقابل این هر دو، عمل پسر عمر که از مواضع اصولی دست برداشت و حاضر شد با حکومت امویان و حتی با پلیدترین کارگزار آنان، حجاج بن یوسف، بیعت کند و حتی به جای بیعت با دست، پای حجاج را ببوسد، سازش کاری نام دارد و مذموم است.



ادامه دارد ......
 

saadat

New member
تبریک میگم مثل انکه قدرت بیان احتمالات تون قویه اما ای کاش درحین نمایان ساختنش این احتمال رو هم میدادیدکه ممکنه کسانیرو که دروغگو وسازشکاربه قول خودتون و....میدونید برای کسانی دارای احترام وشخصیت هستند واین قدر راحت وبدون دلیل توهین نمیکردید
دلیل قیام حضرت حسین (ع)خیلی چیزها بود خب هرکس بنابه درک خودش برداشت میکنه .اما من مطمین هستم دلیلش استفاده کسانی که خودشونرو طرفدارایشون میدونند ازاون برای توهین به شخصیت واعتقادات دیگران نبوده برادرمن مواظب باش به نام ایشان کا ری نکنی وحرفی نزنی که فردای قیامت حضرت ازتو واعمالت برایت بجویدوتوبمانی وتهمتهای ناروایت .
 

shiva3322

New member
دلیل قیام امام حسین کاملا واضح بود...تمام فرقه های اسلام متفق القول هستند که یزید مسلمان نیود و حتی در ظاهر هم شعائر دینی رو رعایت نمیکرد..اون زمان فقط وظیفه ی امام حسین نه بلکه هر مسلمونی بود که جلوی یزید قیام کنه ولی خب...حتی عبداله بن عمر فرزند خلیفه ی دوم وقتی امام حسین از مکه خارج میشدند بهوشون گفتند درود بر تو ای کسی که در راه حق شهید خواهی شد...پس بنظرم در حقانیت راهشون کسی شک نداره..در ضمن امام حسین مکه رو ترک کرد چون نمیخا ست حرمت حرم الهی شکسته بشه چون میدونستند که یزید برای گرفتن بیعت ازشون شده به مکه هم حمله میکنه..دعوتهای پی در پی کوفی ها ایشون رو متعهد به رفتن به کوفه کرد هرچند که نتیجه معلوم بود...و با خانواده رفتنشون به این دلیل بود که ایشون برای جنگ نمیرفتن.وقتی حر راهشونو بست بارها اجازه خواستند که برگردن در طی جنگ عاشورا هم سه بار سخنرانی کردن که در هر سه بار از لشکر خواستند از جنگ منصرف بشند...هر چند که الان یه عده میگن ایشون طمع حکومت داشتند اما اگه واقعا اونطور بود تو کربلا که همه چیز برملا بود پس چرا به مصالحه تن ندادن و تو یه نصف روز 18 اسماعیل در راه دین حق خدا فدا کردند...تو هر کار خدا حکمتی هست..شاید اگر اون روز خانواده ی امام حسین همراهشون نبود مظلومیت امام حسین و شقاوت یزید معلوم نمیشد برا عالم
 
آخرین ویرایش:

shiva3322

New member
تبریک میگم مثل انکه قدرت بیان احتمالات تون قویه اما ای کاش درحین نمایان ساختنش این احتمال رو هم میدادیدکه ممکنه کسانیرو که دروغگو وسازشکاربه قول خودتون و....میدونید برای کسانی دارای احترام وشخصیت هستند واین قدر راحت وبدون دلیل توهین نمیکردید
دلیل قیام حضرت حسین (ع)خیلی چیزها بود خب هرکس بنابه درک خودش برداشت میکنه .اما من مطمین هستم دلیلش استفاده کسانی که خودشونرو طرفدارایشون میدونند ازاون برای توهین به شخصیت واعتقادات دیگران نبوده برادرمن مواظب باش به نام ایشان کا ری نکنی وحرفی نزنی که فردای قیامت حضرت ازتو واعمالت برایت بجویدوتوبمانی وتهمتهای ناروایت .

درست هس که حرفایی که زده شده همه در تاریخ هستند و نمیشه بهشون گفت تهمت چون سند مستدل دارن...اما امروز مسلمونا مخصوصا شیعه ها بدلیل تفرقه هایی که غیر مسلمونها بینشون میخان بندازن تو معذوریت هستند...پس شاید ناگفتن بعضی چیزها حتی اگه واقعیت باشن به صرفه تر باشه چون بخاطر پایدار موندن دینمون وحدت لازمه..
 
بالا