اسلام و حقوق بشر (مارسل بوازار)

اقلیت های موجود در جامعه اسلامی، از سه مقوله خارج نیستند:
1) مشرکان و کافران که به هیچ دینی پابند نیستند، این گروه برای امت مسلمان، خطرناک اند و دشمن دین تلقی می شوند و هر گاه شناخته شوند دو راه بیشتر ندارند. یا باید ایمان بیاورند؛ یعنی یگانگی خدا و رسالت پیامبر را بپذیرند و یا کشته شوند زیرا شرک به خدا از معاصی کبیره است و گناهی است که هرگز بخشوده نمی شود.
2) پیروان دین هایی که خارج از ادیان الاهی به حساب آمده اند این افراد با قبول شرایطی به طور موقت می توانند در بین مسلمان ها زندگی کنند ولی در امور جامعه اجازه ی دخالت به آنها داده نمی شود. این گروه ها حربی نیز نامیده شده اند.
3) پیروان مسیحیت و یهود که مورد حمایت مسلمانانند.
بدین ترتیب داوری بعضی از محققان مغرب زمین که همگی این گروه ها را در قالب اقلیت محروم از حقوق اجتماعی و خارجی پنداشته اند نادرست است. در مورد پیروان ادیان الاهی باید گفت که در اصل، اسلام آنان را در حمایت خود به معنای واقعی کلمه قرار داده و امنیت کامل در جامعه ی اسلامی دارند.
 
در تورات ظهور اسلام پیش بینی شده، و بین یهودیان و مسلمانان روابط نزدیکی از ابتدای دعوت پیامبر وجود داشته است. در اجرای هدف فرهنگی و سیاسی خود اسلام علاوه بر آنکه به پیروان سایر ادیان الاهی آزادی ها و امتیازاتی داده، برای جلب بیشتر این اقوام و سایر ملت ها، در آداب و فرایض دینی، آسان گیری هایی را رعایت کرده است. این تساهل دینی در مسیحیت و یهود مطلقا وجود نداشته و مخصوصا پیروان دین یهود ناگزیر از انجام فرایض بسیار سخت و توان فرسا بوده اند. اسلام منحصرا در مورد طبیعت گرایان و منکران خدا سخت گری می کند.
 
اسلام ارزش ذاتی انسان ها را برابر دانسته و همه را از نظر حقوق، مساوی قرار داده است. از این رو فرد مسلمان حق دارد از کلیه ی مزایای جامعه استفاده کند و از همه مهم تر تعلیم و تربیت رایگان است که موجب پرورش شخصیت و شکوفایی استعداد ها می گردد.
در دیانت یهود، برتری نژادی وجود دارد و در برادری مسیحیت، رابطه ی الاهی بر جنبه های عملی آن در زندگی اجتماعی غلبه یافته و در شرایط امروز قابل اجرا نیست. اما در دریانت اسلام، این افراط و تفریط به چشم نمی خورد. با ایمان به خدا، مسلمانی آغاز می شود ولی این اعتقاد در فرد مسلمان اندیشه ای پدید می آورد که به صفای باطن می انجامد. یک انگیزه ی اخلاقی و روانی او را به غیرخواهی و خدمت به نوع سوق می دهد. در تفکر هر مسلمان آرزوی جامعه ای بهتر در جهان فردا که بر بنیان امر به معروف و نهی از منکر، شکل گرفته باشد، خلجان دارد.
 
غالبا برداشت های مورخان اروپایی از رفتار مسلمانان با اقلیت ها، مبتنی بر غرض ورزی یا اشتباه بوده است. حمایت از اقلیت غیر مسلمان در اسلام موضوعی است که در رابطه با رفتار غربیان با اقوام بیگانه حتی پس از دوران قرون وسطی، باید مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. از نظر حقوقی، قرار داد با اهل ذمه را می توان عهد نامه ی سیاسی تلقی نمود که طبق شرایطی ساکنان پیرو یکی از رکن های الاهی، در سرزمین مغلوب از سوی قوم غالب یعنی مسلمان ها، امان می یابند، یعنی جان و مال و ناموس و خلاصه آنچه متعلق به آنهاست در پناه اسلام خواهد بود و هیچکس حق تجاوز به حریم آنان را به هیچ عنوان نخواهد داشت. در برابر این تعهد، قوم شکست خورده باید مبلغی به صندوق حکومت بپردازند و مقررات عمومی اسلام را رعایت کند. شک نیست که این قرار داد دو جانبه، بیشتر به سود اقوام شکست خورده است تا اسلام زیرا انگیزه ی انسانی و اخلاقی عامل موافقت با آن بوده است. نکته ی جالب دیگر، روشن بینی و آشنایی مسلمین با مسایل سیاسی در 1500 سال قبل است یعنی در دورانی که حقوق سیاسی وجود نداشته و حاکم بر مقدرات مردم، زورمندی و توانگر بوده است در قرارداد اهل ذمه (قرار دادی بود که مسلمانان پس از پیروزی بر دشمن به منظور حمایت و امان دادن به او تنظیم می کرده اند و به امضا طرفین می رسید.)، باروشنی و صراحت، وظایف و تکالیف طرفین، و حقوقی که نسبت به هم دارند مشخص شده که جای هیچگونه ابهام و تفسیری را باقی نمی گذارد.
 
... با توجه به رفتار خشونت آمیز و ظالمانه ی ملل متمدن آنروز نسبت به اقوام شکست خورده این قراردادها مبین دلبستگی و علاقه ی مسلمانان نسبت به ملت های دیگر است و خود می تواند گویا ترین وسیله ی تبلیغ این دیانت در سطح جهانی باشد.

استعمار گران به خوبی دریافته اند که هرگاه مردم کشور های استعمار زده، از نعمت سواد برخوردار شده، از جهالت و بی خبری به در آیند، خواه و نا خواه، سود و زیان عوامل عقب افتادگی خود را درک کرده در صدد رهایی از زیر یوغ استعمار، برخواهند آمد و از غارت شدن سرمایه ها و مواریث ملی خود، جلوگیری به عمل خواهند آورد.

رهبران نهضت های آزادی بخش در تمام دنیا تیپ تحصیلکرده و دانشجو و نسل های با سوادند، آنها هستند که از قشرهای خائنانه ی استعمار، کاملا آگاهند، این دسته اند که در راه آزاد ساختن کشور و ملت خود، از هیچ چیز دریغ ندارند.

اسلام از آزادی فکری جلوگیری نمی کند و کوشش در بی اطلاع نگاه داشتن مردم ندارد. اسلام برای آنکه مردم، از استعمار فکری نجات یابند و با داشتن اطالاعات همه جانبه از نیم کاسه های زیر کاسه سر در آورند و فرا گرفتن دانش و طلب علم را برای تمام افراد ملت، فرض و لازم می داند. اسلام بر خلاف تعلیمات انجیل ها و کلیسا که افراد خوشبخت را اینطور معرفی می کنند:
«خوشبخت کسانی هستند که در نادانی از اسرار کائنات به سر برند چون در اینصورت است که خدا را خواهند دید.» معتقد است «خیر دنیا و آخرت، در سایه ی علم، و شر دنیا و آخرت، در سایه ی بی خبری از اسرار هستی است.»
 
بعد از توسعه و پیشرفت اسلام و تحول قبله از بیت المقدس به کعبه یهودیان پیمان های خود را با مسلمانان نادیده گرفته گاه با ایجاد شبه در اذهان تازه مسلمان ها و گاه از راه بند و بست با مشرکین مکه و کمک نظامی و اقتصادی به دشمنان اسلام و گاهی هم به شکل قیام مسلحانه علیه مسلمان ها روش خصمانه ی خود را آشکار نمودند و حتی چندین بار قصد جان پیغمبر اسلام صلی الله و علیه و آله و سلم را نمودند.
 
بالا