اسلام و حقوق بشر (مارسل بوازار)

امروزه بیش از 700 میلیون مسلمان در بیش از 44 کشور جهان، زندگی می کنند. همگی این ممالک، عضو سازمان ملل متحدند، بعضی از آنها تا چندی پیش مستعمره ی دول اروپا بودند و از طریق جنبش و طغیان و مبارزات پیگیر و خونین، آزادی خود را فراچنگ آوردند. در سالهای اخیر امت اسلام در سراسر جهان توانسته است نقش سازنده ی خود را در عرصه سیاست بین المللی به خوبی انجام دهد. نقشی که قرن ها از ایفای آن محروم بود و دیگران، یعنی دول استعماری، به زیان او انجام می دادند. اشتباه است اگر پیام قرآن را تنها تنظیم رابطه ی انسان با خدا تصور کنیم. رسالت اسلام، پی ریزی بنای جامعه است که روابط انسانی را نیز بر بنیان آزادی، برابری و برادری، تنظیم می کند. اسلام به کلیه مسایل زندگی مادی بشر همزمان با نیاز های روحی و معنوی او اندیشیده است و به موازات تربیت روحانی و دشواری های اجتماعی – اقتصادی و حقوقی انسان را از طریق گسترش عدالت و تعمیم مشارکت ، چاره جویی کرده است.

از دیدگاه تاریخی هر گز نمی توان ضوابطی را برای مدتی دراز به کار بست و درصدد و تغییر آن به تناسب شرایط و زمان بر نیامد. مخصوصا که روش پیامبر در تصمیم گیری های مهم، مشورت با یاران و صاحب نظران بوده و به تنهایی در هیچ امری تصمیم نمی گرفته است. همه ی مردم حق شرکت در تصمیمات سیاسی و انتصاب متصدیان امور حکومت اسلام را دارند. تنها کسانی که اسلام را نپذیرفته اند، از حیث سیاسی از حقوق کمتری بهره مندند. با اینهمه اصل برابری، آنانرا هم در بر می گیرد و مانند مسلمانان از همگی امتیازات اسلام استفاده می کنند. اقلیت های دینی یا نژادی باید از برادری و برابری در جامعه ی مسلمان برخوردار باشند. بنا بر حدیثی از پیامبر اکرم:

همه ی مردم مانند دندانه های یک شانه، مساویند.

باید دانست که برابری در اسلام بدان معنی نیست که افراد سالم بدون آنکه زحمت بکشند از مزایای اقتصادی یکسان بهره مند گردند. قرآن تفاوت های فردی را از نظر هوش، شرایط بدنی و روانی، کارآیی و بیکارگی می پذیرد و از مالکیت فردی در صورتیکه نتیجه ی فعالیت مشروع فرد بوده و سهم بیت المال پرداخت شده باشد حمایت می کند.

اسلام تا حدودی توانگری، بینوایی، خوشبختی و بدبختی انسان را با مشیت الاهی، مرتبط می داند. (سوره رعد آیه 26)

ولی در عین حال مالکیت را از آن خدا می پندارد، محصول زمین متعلق به انسان هایی است که در آن کار می کنند. اصل پرداخت زکات، از تدابیری است که اسلام به منظور جلوگیری از تراکم ثروت اندیشیده و به دنبال آن اجرای طرح پرداخت صدقات و خیرات را اجباری کرده و نوعی توزیع عادلانه ی درآمد بین طبقات کم بضاعت برقرار نموده است. از مطالعه تاریخ تمدن بشر بدین باور می رسیم که هیچکدام از دیانت ها و ایدئولوژی ها، در طول تاریخ، نظیر اسلام نتوانسته اند چنین جنبش بزرگی در راه تعیین ثروت و مبارزه با فقر به وجود آورند. حمایت اسلام از مالکیت مشروع، مشروط به نابودی فقر و گرسنگی در جامعه ی مسلمانان است، اسلام توصیه نمی کند که ثروتمندان به بی نوایان کمک کنند بلکه طبقات مستمند در ثروت توانگران شریکند و به اجبار باید سهم آنان پرداخت شود.
 
آخرین ویرایش:
اسلام می گوید هر گرسنه ای حق دارد در خوردن غذا با آنکه بیش از سهم خود تدارک دیده، شرکت کند، خواستن یا نخواستن شخص اخیر تأثیری در موضوع ندارد و احتمالا اگر او از شرکت دادن گرسنه در خوردن غذا با خود، سر باز زند، گرسنه باید با توسل به زور حق خود را بگیرد و اگر در گیر و دار نزاع کشته شود، در شمار شهیدان محسوب می گردد و قاتل او به گناه قتل نفس، مطابق موازین شرع، مجازات خواهد شد بالعکس هرگاه گرسنه، صاحب خانه را از پا درآورد، شرعا مجرم نیست و مجازات نمی شود زیرا به خاطر دفاع از حق خود، مبارزه کرده است، اعطای چنین حقی به یک فرد نیازمند در جامعه اسلام، آنهم با شدت و قاطعیتی که ملاحظه کردید، در تاریخ تمدن بشری بی سابقه است. حتی در کشور هایی که با نظام سوسیالیستی یا کمونیستی اداره می شوند و حق مالکیت شخصی را قایل نیستند، اینگونه عدالت به چشم نمی خورد.
 
در برابر دیدگاه مترقی اسلام نسبت به حقوق بشر، اقتضا داشت، نویسندگان اعلامیه جهانی به جای تدوین مطالب مبهم و غیر قابل اجرا، از نظریات اسلام در این مورد بهره می جستند.

در بحبوحه ی تمدن مادی امروز، توجه به اصل: از خدا به وجو آمده ایم و سر انجام به سوی او باز می گردیم، توانسته است در هر فرد مسلمان، اندیشه ای والاتر از حسابگری های مادی پدید آورد.

در حالیکه تمدن مغرب زمین به خشونت و وحشیگری خود نسبت به انسانها در زیر پوشش خوشبختی همگانی افزوده است می بینیم که نخستین اصل اعلامیه ی حقوق بشر پس از جنگ جهانی دوم مبارزه با دیکتاتوری و تبعیض نژادی است و بدبختانه پس از چهل سال، بسیاری از کشور ها، از این هر دو، دست بر نداشته اند.

پیامبر اسلام (ص) فرمودند: اگر اقوام دیگر جهان تنها با رفتار نیک خواسته اند به خدا نزدیک شوند، شما مسلمانان با عقل که موهبت الاهی است.

یکی از اهداف عدالت اسلام، بر انگیختن وجدان نیکو کاری انسانها از راه بکار انداختن عقل و تأمل و تفکر است. توصیه به تفکر است که مسلمانان را به نیکو کاری می کشاند و وجدان اکثریت جامعه را بیدار می کند.

فلسفه کلی اسلام، اعتدال و میانه روی در همه امور، یک اصل بنیادی و اساسی است و اجرای عدالت نیز از شمول اصل مذکور خارج نیست.
 
عدالت مسیح، رأفت مطلق است که توصیه می کند: «دشمنت را دوست بدار»؛ مسلمان از این دستور نا خشنود است زیرا به اعتقاد او، دوست داشتن دشمن، عاقلانه نیست، و چون نظام جامعه را بر هم می زند، خلاف عدالت است.

در کدام سیستم اقتصادی، از حق مالکیت زن، نظیر اسلام حمایت شده است؛ شور و حرارتی که پیامبر در دفاع از آزادی و حقوق اقتصادی و اجتماعی زن، در هزار و چهار صد سال پیش، نشان داده، واقعا شگفت انگیز است.

اروپای قرن بیستم، هنوز حقوقی را که اسلام برای زنان قایل شده به آنها نبخشیده است. با توجه به این حقایق، زنان روشنفکر و مسلمان بهتر است برای مطالبه ی حقوق و آزادی های خود از دولتها، به جای تکرار مطالب متفکران مغرب زمین، به اصول برابری و عدالت اسلام تمسک جویند، عدالت اسلام از مطالعه در هم آهنگی و نظم و ترتیب کائنات پدید آمده است؛ نظامی که قدرت کامله ی خدا، ضامن استقرار و استمرار آنست؛ نظامی که از اصل مهم «هر چیزی به جای خویش نیکوست» پیروی می کند.
 
اسلام به عنوان یک دیانت آسمانی در خیلی از موارد، سیستم فکری و اخلاقی مهمی را ارائه داده که به مراتب از ایدئولوژی های مغرب زمین کاملتر و عملی تر است.

خداوند پیوسته به انسان تذکر می دهد که شایستگی و فضیلت خود را در زمین آشکار سازد و از مواهب الاهی در حد اعتدال استفاده کند و راه اسراف نپوید.

صیانت حقوق بیوه زنان و یتیمان، از مهمترین تکالیف فرد مسلمان است که پیامبر، دستورات فراوان در این مورد داده است.

هرگاه پیامبر اسلام، سیاست را به معنای وسیع آن در دیانت دخالت نمی داد، پیروزی اسلام و توسعه آن در جهان تا این پایه ممکن نبود. از نظر تاریخی، قبل از ظهور اسلام دین بیشتر جنبه ی پرستش و عبادت فردی داشته و حوزه ی نفوذ آن از مراکز مذهبی تجاوز نمی کرده است.
 
آخرین ویرایش:
توجه به کاربرد واژه ی «امت» در اسلام، می تواند موقعیت و نقش مؤثر انسان را در فرهنگ اسلامی تعیین کند؛ انسان در فردیت خود، مقام ممتازی در مجتمع اسلامی دارد و نسبت به سایر ملت ها از موقعیت و حقوق اجتماعی بیشتری بهره مند است.

اسلام به فرد بشری به عنوان جزء ساده ی اجتماع، نمی نگرد و او را عنصر سازنده ای در جامعه ی متحول اسلام می داند، که هرگاه نقش خود را به درستی ایفا نکند، جامعه را گرفتار بی نظمی و اختلال می سازد.
 
تعاون و همکاری از اصولی است که اسلام، فوق العاده به آن اهمیت می دهد. و هر مسلمان را که از این اصل اطاعت نکند گناهکار می داند. کار گروهی به فرد، نیروی لایزال می دهد که به وسیله ی آن می تواند برای ادامه ی زندگی کوشش کند.

در ایدئولوژی اسلام که ملتزم وحی انبیا و الاهی بودن قرآن است، همگی کارها باید مطابق تعالیم آسمانی انجام شود و کلیه نهادهای اداری و اجتماعی در مسیر تکامل معنوی جامعه سازمان یابد. مسؤولیت اجتماعی هر مسلمان چنانست که گویی با ایمان به خدا، ملزم به اجرای قراردادی فرضی نسبت به سایر افراد جامعه است؛ قراردادی که هر گاه از اجرای آن سر باز زند علاوه بر آنکه در پیشگاه خداوند مسؤول خواهد بود از حقوقی که اسلام برای او تعیین کرده محروم می شود...
 
...هیچ دیانتی به روشن بینی اسلام، راه زندگی را به پیروان خود نیاموخته و احترام به قانون را تا این پایه، توصیه نکرده است...

...شائبه ی دیکتاتوری که بعضی به حکام مسلمان نسبت داده اند، مطلقا در نظام دموکراسی اسلام راه ندارد زیرا حاکم مبعوث مردم است و وظیفه ی او در چهار چوب اجرای قوانین اسلام و پیروی از سنت پیامبر محدود می شود. در ضمن اگر وظیفه ی خود را انجام ندهد نمایندگان مردم او را بر کنار می کنند.
 
اقتضا دارد به بعضی از مزایای حقوق اسلامی در مقایسه با قوانین معاصر اروپا هر چند کوتاه اشاره کنیم؛ در اصل قوانین اسلام و اروپا هم از نظر منشا حقوقی و هم از هدف، با یکدیگر تفاوت هایی دارند. حقوقدانان اروپا، منشا پیدایش قانون را اراده ی ملت می دانند. به عبارت دیگر، آحاد و افراد مردم ضرورت تصویب قانونی را در یک جامعه تشخیص می دهند و قانون از بالا به پایین به مردم نمی رسد. هدف از اجرای قانون نیز به طور کلی احقاق حق و تأمین عدالت است. در فقه اسلام، منشا قانون مشیت الاهی است که در کتاب آسمانی و در سنت پیامبر (ص) انعکاس دارد، هدف از اجرای آن علاوه بر تأمین عدالت و حفظ حقوق ضعفا در برابر اقویا، تقرب به خدا نیز هست.

...دلبستگی به مشارکت نشانه فضیلت انسانی است.
 
اسلام دیانتی است که بی مزاحمت کشیش، هر مسلمان را از روی میل و رغبت نه اکراه و اجبار، به انجام فرایض و تکالیف فردی و گروهی خود، منحصرا به سائقه ی ایمان وا می دارد؛ در حقیقت نفوذ و قدرت رهبران اسلام، ناشی از ایمان دینی مردم است نه به خاطر ترس و مجازات قانون، از این جهت، رهبری روحانی و سیاسی در دیانت اسلام تجزیه پذیز نیست و این بدعت از دوران حکومت معاویه در اسلام ظهور کرده است. حکومت اسلامی از قبول و حمایت مردم بهره مند است و قداست پیشوای دینی که در عین حال رهبر سیاسی نیز هست، این موقعیت ممتاز را برای او فراهم ساخته است.
 
طبقه بندی سازمان ها و نهاد های اسلام به صورتی که امروزه متفکران اسلامی هم به پیروی از روش های غرب، بدان پرداخته اند و ایدئولوژی اسلام را در قالب اصطلاحات محدودی نظیر Theocratie (تئوکراسی= حکومت کشیشان)، Monarchie (منارشی= نظام پادشاهی)، Autocratie (اتوکراسی= حکومت مطلقه _ دیکتاتوری)، جمهوری، دموکراسی، سوسیالیسم، تعریف می کنند، به هیچ وجه، توانایی معرفی و ارزیابی دیانت اسلام را نخواهد داشت. قلمرو پژوهش علمی محدود است و حقیقت ایدئولوژی اسلام را، که از وحی الاهی و کتاب آسمانی و اعتقاد به جاودانی روح و استمرار هستی در جهان دیگر، نشئت یافته، نتواند شناخت.

...ابهام و پیچیدگی موضوع بیشتر از آن بابت است که پژوهندگان غربی خواسته اند با استفاده از روش های متداول در سرزمین خود، به ارزیابی مبانی و رسالت دین اسلام، بپردازند.
 
جالب توجه است که منافقان و یهودیان نیز از کلیه حقوق شهروندان استفاده می کنند مشروط بر آنکه برای دشمنان اسلام جاسوسی نکنند. یهودیان حق دارند به دین خود همچنان وفادار بمانند و در احوال شخصی از اصول تورات پیروی کنند و تنها ملزم به پرداخت اعانه ای به بیت المال باشند.
فقهای اسلام گفته اند مهم ترین علت نابودی این شیوه حکومت که فقط 30 سال ادامه داشت، عدم لیاقت مردم در برخورداری از این حکومت الاهی بوده است.
 
اسلام پس از پیروزی، اقوام و ملل ساکن سرزمین های تازه مسلمان شده را از یوغ بردگی و اسارت و تبعیض نژادی رهایی بخشید و ستمی را که فرمانروایان جابر در حق آنان روا می داشتند از میان برد.
پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم فرموده است: از آنکه خدا را بنده نیست اطاعت نکنید.
مجازات ارتداد مرگ نیست زیرا اسلام هرگز نمی خواهد عقیده ای را به اجبار تحمیل کند با اینهمه در مورد منافقانی که با دشمن کنار آیند و نظم و امنیت جامعه مسلمان را بر هم زنند مجازات اعدام پیش بینی شده است. به دستور پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم افراد از دین برگشته ای که با منافقان در مبارزه با حکومت اسلام همکاری کنند باید اعدام شوند...
 
... نماز یادآوری مستمر یگانگی و عظمت خداوند و ابراز اشتیاق به راه یافتن در مقام قرب الله است. این تغییر حالت دایمی باعث آن می گردد که امور مادی زندگی آدمی را در خود غرق نکند. اصولا رسالت قرآن متعادل ساختن انسان هاست از راه ایمان مبنی بر عشق نسبت به خدا، در دیانت اسلام ترس از مجازات انگیزه ایمان نیست؛ دوستی خداست که فرد مسلمان را به انجام فرایض و اجرای تکالیف وا می دارد. عبارت قربة الی الله روشنگر این حقیقت است عشق، محبت و همبستگی، نه تنها در قلوب افراد، بلکه در روح حکومت و نهاد های وابسته به آن موجود است. فرد مسلمان با وجودی که از آزادی برخوردار است، محبت به نوع، او را به مشارکت و تعاون در امور اجتماعی تشویق می کند. دوستی و برادری مسلمان، از عشق به خدا برخاسته و به تعبیری اخوت ایزد مدارانه است.
... در قرآن کریم رعایت احترام خواهر و برادر مسلمان، ادب معاشرت، حفظ تعادل میان مادیات و معنویات، مکرر توصيه شده و اجرای این امور را در پرتو ایمان به خدا میسر دانسته است.
... مردم در دوران زندگی امانت دار خدایند چون به زعم قرآن؛ حاکمیت، متعلق به خداست و مالکیت و ثروت از آن خداست. هرگز نباید کسی از داشتن چیزی که متعلق به او نیست احساس غرور کند یا گرفتار حرص و آز گردد و یا لذت ببرد...
... اگر مالکیت خصوصی در اسلام شناخته شده، تنها به خاطر تشویق مسلمانان به کار بیشتر بوده تا بهزیستی و نظم جامعه را تأمین کند.
پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم می فرمایند: ساکنان شهری که تنها یک گرسنه در آن باشد به خدا ایمان ندارند.
 
... در اخلاق مسیحیت تنها به حسن رابطه ی فرد تأکید شده و از مسؤولیت اجتماعی او، حرفی به میان نیامده است. بر عکس: اخلاق اسلام به دنبال همبستگی و تفاهم جهانی است و از این رو بیشتر دستور العمل های آن از کیفیت و شمول بهره مند است. نظاماتی است که فرد را وابسته به هر اجتماعی باشد مسؤول و متعهد تربیت می کند و شرایط اجتماعی و نژادی نمی شناسد. همین خصوصیت عامل جهان شمولی اسلام و گسترش سریع این دیانت در مناطق گوناگون است.
 
از نظر سیاسی این پرسش مطرح است که چگونه اسلام با وجود نظرگاه جهانی در مدت پانزده قرن عالم گیر نشده و حتی فرمانروایان سرزمین های اسلامی نیز بر امت مسلمان متکی نبوده اند و روح سلطه جویی و انحصار طلبی داشته اند. به نظر می رسد در این مورد عامل بازدارنده، صاحبان زور و قدرت در سرزمین های مسلمان بوده اند که برای حفظ حاکمیت خود، حقایق اسلام را پیوسته زیر پا نهاده اند و نگذاشته اند مسلمانان متعهد در راه تحقق آمال قرآن و تشکیل حکومت اسلامی، موفق شوند...
... پذیرش دین اسلام از سوی یهودیان بر خلاف ادعای بعضی به خاطر فشار سیاسی یا نظامی نبوده است، زیرا هر گونه مقایسه ای که پیروان یهود، بین نوشته های پراکنده ی تورات با کلام آسمانی قرآن به عمل آورند به سود اسلام تواند بود. ولی مسلمانان این گونه ارزیابی ها را نمی پذیرند زیرا در الاهی بودن نوشته هایی که اکنون در اختیار یهود و نصاری است، تردید دارند و تنها قرآن را کتاب آسمانی می دانند. به خوبی پیداست که طنین آهنگ قرآن با سخن آدمیان، تفاوت بسیار دارد.
 
هر انسانی در هر نقطه ی عالم، تنها با ادای شهادتین، به آسانی می تواند در زمره ی مسلمانان قرار گیرد. قرآن در سوره ی آل عمران آیه 18 به کسانی که دعوت اسلام را نپذیرند اتمام حجت کرده است: «دین نزد خدا اسلام است اهل کتاب با هم اختلافی ندارند مگر پس از آنکه دانش ایشان افزایش یابد، آنکه به نشانه های خدا کافر شود بداند که خدا به حساب او زود خواهد رسید.»
... اقلیت های غیر مسلمان به فرض آنکه مسلمان نشوند در پناه اسلام خواهند بود ولی جزء امت مسلمان محسوب نمی شوند. و این خود نشانه ی تمایل اسلام به تفاهم بین المللی و همبستگی جهانی است.
... هیچ دیانتی به اندازه ی اسلام، به فرد بشری، شخصیت نداده است. تضادی که شرق شناسان در درون جامعه ی اسلامی می بینند نگرشی از بیرون است اگر به درون جامعه راه یابند چنین نضادی را احساس نخواهند کرد.
فرد مسلمان در حالی که به سرزمین خود عشق می ورزد در آرزوی گسترش جهانی اسلام است.
 
افرادی که پیرو ادیان الاهی نظیر یهود و یا مسیحیت باشند در حمایت اسلامند ولی آنانکه خدا را قبول ندارند به فرض آنکه در جامعه ی مسلمان زندگی کنند مطرود جامعه اند و یک مسلمان مجاز نیست با کافران مراوداتی داشته باشد.
 
فردی که به هیچ دینی پا بند نیست خارجی نامیده می شود و جامعه نسبت به او واکنش هایی ظاهر می سازد که در مجموع نشانه ی خطرناک بودن خارجی برای اسلام است و به او باید به چشم دشمن نگریست.
بگو ای پیامبر به اهل کتاب اگر به تورات و انجیل عمل کنید جزء دینداران محسوب می شوید ولی ای پیامبر آنچه بر تو نازل شده کاملتر است.
اسلام با وجودی که ادیان نامبرده را تأیید می کند ولی پیروی از آنها را برای سعادت مردم کافی نمی داند و پیوسته در آرزوی اتحاد و همبستگی ملت های یکتاپرست جهانست.
 
بالا