از کجا امده ام ؟امدنم بهر چه بود؟!

sakar

New member
زندگی موهبتی است ارزشمند از جانب پرودگار یکتا که برخی انسان ها قدرش را سزاوارانه می دانند و با همه فرازها و فرودها سپاسگذار ذات اقدس الهی هستند.

به گزارش بانکی دات آی آر، گاهی این قدرشناسی آنقدر ارزشمند می شود که حتی انسان ها هم قدردان همنوع خود برای امیدش به زندگی می شوند.

نیک وویچیچ از آن دسته انسان هایی است که قدرشناسی فوق العاده اش از زندگی حیرت هر بیننده ای را برمی انگیزد. او که به ظاهر نه دست دارد و نه پا هم شنا بلد است، هم گلف بازی می کند و هم موج سوار ماهری است و همین برای او کافیست تا از زندگی لذت ببرد.

پس او براستی سزاوار ستایش و مظهر امید به زندگی است.
124660679266683_3.jpg


نیکولاس جیمز وُیچِچ، 28 ساله، متولد 4 دسامبر 1982 میلادی، خطیب، سخنران انگیزه دهنده و مدیر مسئول موسسۀ غیر انتفاعی مسیحی "زندگی بدون دست و پا"می باشد.

نیک ویچچ متولد ملبورن استرالیا و اولین فرزند خانوادۀ صِربی تبار مهاجر به استرالیا است که با بیماری بسیار نادر "تترا آملیا"دیده به جهان گشود. بیماری فقدان هر دو دست از شانه ها و هر دو پا از باسن به پایین.

زندگی نیکولاس انباشته از مشکلات و سختی های فراوان بود. در کنار تمامی این مشکلات بدون شک یکی از آن ها قوانین ملکه ویکتوریا بود که از حضور فردی با معلولیت های جسمی، مانند نیکولاس، در مدارس عمومی جلوگیری می کرد. هر چند که او از نظر فکری هیچ گونه مشکلی نداشت. با نزدیک شدن سن وی برای رفتن به مدرسه، این قوانین تغییر کرد و نیکولاس از اولین دانش آموزان معلولی بود که از قوانین جدید استقبال نمود و شروع به تحصیل با امکانات ویژه نمود. خوشبختانه پای چپ معلول و چند سانتی متری نیکولاس، دارای دو انگشت است که نیکولاس از آنها و همچنین از دستگاه ویژه ای که برای او شد بود، برای نوشتن و گرفتن اشیا استفاده می کرد. وی آموخت که از انگشتان و پاشنۀ پای معلول خود برای بکار گیری کامپیوتر و تایپ کردن استفاده کند. وی همچنین آموخت که چگونه توپ تنیس را پرتاب کند، ضرب بنوازد، موهای خود را شانه کند، مسواک بزند، به تلفن پاسخ دهد، صورت خود را اصلاح کند و برای خودش یک لیوان آب تهیه کند.

با تمام این تفاسیر و به دلیل تمسخر و اذیت دیگران در مدرسه، نیکولاس دچار افسردگی شدید شد و در سن هشت سالگی اقدام به خودکشی کرد که موفقیت آمیز نبود. بعد از سال ها خواهش و تمنا از خداوند که دست ها و پا هایش را به وی برگرداند، به نیکولاس الهام شد که هر آنچه و هر آنکه که هست، می تواند سرمشقی برای دیگران باشد. این بود که شروع به ستایش و تشکر از خداوند نمود به خاطر اینکه زنده است. در اصل نکته اساسیی که زندگی نیکولاس را دگرگون نمود، مقاله ای از یک روزنامه در مورد فردی کاملا معلول بود که مادر نیکولاس به وی نشان داد. این مقاله او را به تفکر وا داشت که وی تنها موجود این هستی نیست که باید با مشکلات دست و پنجه نرم کند. وی وقتی که هفده ساله بود شروع به سخنرانی و راهنمایی کردن دیگران در گروه کوچکی نمود که با آن ها به عبادت می نشست. و این امر او را به سوی راه اندازی سازمان غیر انتفاعی "زندگی بدون دست و پا" هدایت نمود.

نیکولاس ویچچ در سن بیست و یک سالگی در رشته حسابداری و برنامه ریزی مالی از دانشکده فارغ التحصیل شد. وی پس از آن مسافرت های دور دنیای خود را به عنوان سخنران انگیزه دهنده آغاز نمود. بیشتر تمرکز او بر روی مشکلاتی انگیزشی است که نسل های نوجوان با آن روبرو هستند. هر چند که وی برای سازمان ها و ارگان های مختلف هم سخنرانی می نماید اما هدف اصلی و نهایی نیکولاس این است که به عنوان سخنران انگیزه دهندۀ بین المللی برای مسیحیان و غیر مسیحیان ادامه کار دهد.
نیکولاس به طور مرتب در حال مسافرت به کشور های مختلف دنیاست تا برای کنگر های مسیحی، مدارس و جلسات سازمان های مختلف سخنرانی کند. وی تا کنون برای بیش از دو میلیون مخاطب، در دوازده کشور جهان و در چهار قاره (آفریقا، آسیا، استرالیا و آمریکای شمالی) سخنرانی نموده است.

نیکولاس امید داشت که تا سن 25 سالگی از نظر مالی کاملا مستقل شود. او همچنین آرزو داشت که بتواند سخنانش را از طریق برنامه های نمایشی تلوزیونی از قبیل برنامه های تلوزیونی "اُپرا وینفری"و نگارش کتاب به گوش همه جهانیان برساند. اولین کتاب وی تحت عنوان "نه دست، نه پا، نه نگرانی"اخیرا انتشار یافته است.
دی.وی.دی آموزشی او تحت عنوان "دلایل گرانبهاتر زندگی"در وب سایت موسسه "زندگی بدون دست و پا" موجود می باشد. بیشتر این دی.وی.دی در سال 2005 فیلم گرفته شده است که خلاصه ای از شرح زندگی خصوصی او می باشد. و اینکه وی علی رغم نداشتن دست و پا، چگونه به کار های معمولی روزانه خود می پردازد. بخش دوم این دی.وی.دی فیلم هایی از سخنرانی های انگیزشی اولیه نیکولاس در کلیسای بریسبین می باشد.
نیکولاس همچنین به ایفای نقش در فیلم "سیرکِ پروانه"پرداخت که بالاترین جایزه فستیوال "دور پست پروجکت"در سال 2009 را به خود اختصاص داد. این فیلم همچنین جایزه بهترین فیلم کوتاه جشنواره "متود فست فیلم"را به خود اختصاص داد که ویچچ به عنوان بهترین هنرپیشه در این فیم کوتاه شناخته شد.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: AWWA

sakar

New member
روزها فکر من این است و همه شب سخنم



که چرا غافل از احوال دل خویشتنم؟







ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست



به هوای سر کویش پر و بالی بزنم







از کجا آمده ام؟ آمدنم بهر چه بود؟



به کجا می روم آخر ننمایی وطنم







مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا



یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم







نه به خود آمدم این جا که به خود باز روم



آن که آورد مرا باز برد در وطنم







مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک



چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: a_67

fmmohammadi

New member
واقعا جالب و آموزنده بود

ای کاش ما ها ازش درس بگیریم با یه باد کوچیک مثه بید نلزیم و غصه نخوریم
 

ghazal26

New member
خدایا...من کجای این دنیای خاکی وایسادم که اینقدر کمرنگ و دور میبینمت!!!
و این مرد.....!!!! انگار توی آغوشته که جز تو چیزی نمیبینه! نمیبینه دست نداشتن رو...نمیبینه پا نداشتن رو...و وای بر من که نمیبینم دست و پا داشتنم و بدتر اینکه نمیبینم تو رو داشتنم!!!!!
الهی و ربی..من لی غیرک...
 
بالا