وقتی داداشم به دنیا اومد و تازه اوردنش خونه من که پنج سالم بود و بچه هم خیلی دوست داشتم به محض این که مامانم بچه را گذاشت زمین من به زحمت بغلش کردم و گفتم این مال خودمه و دویدم که از دست همه فرار کنم و برم به دوستام نشونش بدم که تو پله ها با بچه خوردم زمین و داداشم از 4 پله سقوط کرد فقط شانس...