برای تو و خویش چشمانی آرزو میکنم
که چراغ ها و نشانه ها را در ظلمات مان ببیند..
گوشی که صداها وشناسه ها را در بیهوشی مان بشنود...
برای تو و خویش،روحی را
که این همه را در خود گیرد و بپذیرد...
و زبانی که در صداقت خود
ما را از خاموشی خویش بیرون کشد
و بگذارد
از آن چیزها که در بندمان کشیده است
سخن بگوییم.....
(مارگوت بیکل)