هلنا
پسندها
1

نوشته‌های نمایه آخرین فعالیت فرستادن‌ها درباره

  • اشك در چشم من و ، ياد به دفتر مانده
    اين حسرت وغم، از تو به دل جا مانده
    گفتند زمان رفتنم نزديك است
    خنديدم و اين تبسم تلخ به لب ، جا مانده !
    انها كه نميدانستند از رفتن تو
    من رفته ام و ، فقط تنم جا مانده !
    k1nd
    92/4/26
    سفر رفتن خوب است ! همه ميگويند !
    دل من خوش دارد به سفر ها برود
    تا همين جا خوب است ..!
    ولي از بخت بد من اينست
    كه چو بر ميگردم ، ميبينم
    نه به رفتن دلكي ميگيرد
    نه به اين امدنم هيچ دلي شاد ..!
    به خودم ميگويم هجرت اين بار مرا ميشايد ..!
    k1nd
    تمام خوبی ها را برایت آرزو می کنم نه خوشی ها را؛ زیرا خوشی آن است که تو می خواهی؛ و خوبی آن است که خدا برای تو می خواهد ...
    یکی بود یکی نبود
    غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود
    مدتی است من هم نیستم
    هر چی نگاه میکنم همه هستند
    فقط من سرجام نیستم
    میدونم خیلی باید تلاش کنم
    تا سر جای اصلی که باید باشم
    فقط یه سوال میمونه چرا خیلی ها تو این زمونه
    بدون تلاش یهو سر جای یکی دیکه قرار میگیرند
    و آب هم از آب تکون نمیخوره
    یکی بود یکی نبود
    یه روز صبح اعلام کرند
    اگه به جایی که تلاش کردید و نرسید
    نگران نباشید
    یه کم سر کیسه رو شل کنید کناار اونها قرار میگیرید
    هیچ عیبی هم نداره
    اونایی که کیسه هاشون خالی بود
    بعد از سهیمیه ها و غیره اگه جا باشه میان اینجا
    تازه بازم زیاد دلخوش نباشن اون کیسه درشتها
    میتونن بیان و پیش همدیگه قرار بگیرن
    یکی بود یکی نبود
    یه روز صبح بلند میشی میبینی
    میگن ثبت نام شروع میشه عجله کنید
    اون وقت تو میمونی اون انشاء که از کودکی ول کن تو نیست
    یکی بود یکی نبود
    هرچی بود
    علم کمی این روزها پشت سر ثروت
    داره نفسش بند میاد
    ولی هیچ اشکالی نداره
    اینو من اول قصه گفتم
    یکی باشه لازم نیست همیشه یکی دیگه هم باشه
    بله دوستان یکی بود یکی نبود
    ولی بیائید سعی کنیم اونی که نیست نباشیم
    k1nd
    91/8/20
    عيد کمال دين .سالروز اتمام نعمت وهنگامه اعلان وصايت و ولايت امير المومنين عليه السلام بر شيعيان وپيروان ولايت خجسته باد
    چرا میگویند درخت از ریشه میخشکد
    درختانی که من میشناسم
    هنوز نخشکیده اند ولی هیچ برگی نمیدهند
    نمیدانم چرا ؟
    باید ریشه داشت تا از ریشه پرسید این معما را ؟
    k1nd
    این آواتارت یه مانی بک گراند گوشیم بود یادش بخیر...
    وقتی اعتماد من از ریسمان سست عدالت آویزان بود
    و در تمام شهر
    قلب چراغ های مرا تکه تکه می کردند
    وقتی که چشم های کودکانۀ عشق مرا
    با دستمال تیرۀ قانون می بستند
    و از شقیقه های مضطرب آرزوی من
    فواره های خون به بیرون می پاشید
    چیزی نبود. هیچ چیز بجز تیک تاک ساعت دیواری
    دریافتم : باید، باید، باید
    دیوانه وار دوست بدارم
    دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیا است .
    دلم میخواهد زبان همه اقوام را بدانم
    و رازهای ناگفته ام را به آنها بگویم
    بگویم که من دریافتم زندکی همین یک لبخند است و دگر هیچ .
    بگویم : بیائید با هم مهربان باشیم
    بیائید به پرنده ها دانه بدهیم
    بیائید به همسایه سلام بدهیم
    بیایید با کودکان بازی کنیم
    بیائید با هم سخن بگوییم
    بیائید دلتنگیهایمان را قسمت کنیم
    بیائید نگران هم باشیم
    بیائید با هم ترانه بخوانیم و ترانه گوش کنیم
    بیائید شعر بخوانیم و آواز سر دهیم
    بیائید باهم بخندیم
    بیائید به هم خاطره بگوییم با هم راه برویم
    بیائید باهم اشک بریزیم
    بیائید روی مدادهای نقاشی مان ، بجای نوشت اسامی ، یک لبخند علامت بگذاریم
    بیائید خوراکی هایمان را باهم قسمت کنیم
    بیاید توی نقاشیهایمان ادمهای بکشیم که پیاده راه میروند
    بیائید نگران پیرمرد ی باشیم که چرا وقتی جارو میزند بر کف خیابانها دستمال به دهانش نمیبندد.
    بیائید .....
    k1nd
    'گاهي!
    ابديتي ،
    با يك سلام ساده
    آغاز ميشود
    لحظه ها ميدانند چه ابديتي برپاست
    k1nd
    سلام گلم
    از اینکه به گروه همپا پیوستی خوشحالم
    امروز (سه شنبه) ساعت 12 بیا تو همپا
  • در حال بارگیری...
  • در حال بارگیری...
  • در حال بارگیری...
بالا