مختـصــــــــات آرامش ____از دیدن تا شنیدن (ثبت خود و لحظه)

KIMIAGAR18

New member
این تاپیک سرتاسر آرامشه

آرامش طیف داره.از نگاه مادر و دست کشیدن به سر فرزند....تا سجده به خاک خــــــــــــــــــدا
اینجا ، مصداق غم نیست....اگه اینجایی...از آرامش بگو....از تصویرش...از یک عکس از گلدون لب پنجره اتاقت....تا یک شعر....تا یک خاطره ی خوب از هر روزت...تا یک دعا

اینجا....این قدر معرفت داریم... که نقل قول نکنیم...حتی در مقام تشکر
اینجا....این قدر معرفت داریم... که اگه آرامشت زیباست که حتما هست....بهت میگیم ...واسه خودت...نظر میدیم...
اینجا....این قدر معرفت داریم... که قضاوتت نکنیم
اینجا....این قدر معرفت داریم... که به جنس آرامشت هیچی نگیم
اینجا....این قدر معرفت داریم... که ساکت بمونیم و بشنویم از تو
اینجا....این قدر معرفت داریم... که یاد آل محمد و خاندان پاکش کنیم و بهش درود بگیم.
اینجا....این قدر معرفت داریم... که شعرمون رو واسه غم نمیگیم...باهاش مختصات آرامش رو رسم میکنیم.
اینجا....این قدر معرفت داریم... که بخونیم...بشنویم...ببینیم...از قلمت بگو...تا چشم ظریف دوربین دلت
اینجا....این قدر معرفت داریم.. که بگیم ...اگه معرفت داری پای عهدمون هستی...اگه نداری ...که غیر ممکنه...اما سکوت کن...با سکوتت آرامش بده..

اینجا...ماییم....با تو....

بسم الله
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zErOOn3

KIMIAGAR18

New member
کلاغ - چارتار

...

هوا آن سوی چشمانم بارانیست

سکوتم تحفه رنجی پنهانیست

به شب آغشته می ماند خورشیدم

فراز تپه ای ماهی پیدا نیست

صدایی از درون با من می گوید

شروع فصل بی رحم تنهاییست

پر می زند بر بامم سیاه کلاغ و شب

به ویرانه ها می مانم خانه بی چراغ و تب

می سوزدم می کبود به در دست سرد باد

جز رفتنت تصویری نمی آورم به یاد

هوا آن سوی چشمانم بارانیست

سکوتم تحفه رنجی پنهانیست

هوا رو پنجه می سایم می بینی

نفس اطراف دستانم پیدا نیست

صدایی از درون با من می گوید

شروع فصل بی رحم تنهاییست

پر می زند بر بامم سیاه کلاغ و شب

به ویرانه ها می مانم خانه بی چراغ و تب

می سوزدم می کوبد به در دست سرد بار

جز رفتنت تصویری نمی آوردم به یاد

...

ترانه سرا: احسان حائری

خواننده: آرمان گرشاسبی
 

KIMIAGAR18

New member
شبیه یک مرداب - چارتار

چی می بینی بگو با من چقدر راه مانده تا جاده

به شیب شب سرازیرم عطش می زاید این باده

بگو با من

چی می بینی

بگو با من

بگو با من

چی می بینی

بگو با من

دریغا از عشق در این شام شوم

که کوچه می گرید ستاره ها مغموم

ترانه بی رونق به کنج غم محکوم

ستاره ها مغموم

چه می بینی بگو با من چقدر راه مانده تا جاده

به شیب شب سرازیرم عطش می زاید این باده

بگو با من چه می بینی

چه می بینی

بگو با من

چی می بینی

ای داد و ای فریاد از این شب بی خواب

که غصه می پاشد به خلوتم مهتاب

منم سکونی گس شبیه یک مرداب

شبیه یک مرداب

چه می بینی بگو با من چقدر راه مانده تا جاده

به شیب شب سرازیرم عطش میزاید این باده

نمی دانم چه شد دستم رها کردی نمی دانم

نمی دانی به کار دل چه ها کردی نمی دانی

نمی دانم نمی دانی

بگو با من چه می بینی

چه می بینی بگو با من چقدر راه مانده تا جاده

به شیب شب سرازیرم عطش می زاید این باده

نمی دانم

بگو با من

رها کردی

نمی دانم

چه شد دستم

...

ترانه سرا: احسان حائری

خواننده: آرمان گرشاسبی
 

KIMIAGAR18

New member
من نه قلم نوشتن دارم،نه دستي براي گرفتن قلم .
ميگويم همچنان.
دوستاني در مقام استادي دارم در شعر نو.
من كوچك تر از آنم كه با آنان قياس شوم.چه برسد به توصيف قياس.
كوچكتر از هرآنچه ام كه در نگارش مختصات آرامشم ادعا كنم.
فقط ميگويم همچنان.
در عهدم به ذهنت سپردم نقلم مكن.خطايي ميبيني، از دل و جانم پذيراي شنيدنم،
همانجايي كه تو ميگويي پروفايل من
..اما .
...من ميگويم اتاق تو.
همچنان بگو....
--------------
ر.خ.
 

KIMIAGAR18

New member
رود خروشان...
اول كه گفت ؟
برادرم.
ناخودآگاه انرژي مضاعفي به من داد.
جالبتر اينكه وقتي اين صفت به من مزه ميداد كه او عصباني بود اما در دلش صفاي كمك داشت و برايم بزرگي مي كرد.
- مثل هميشه... همان رود خروشان قوي باش.تو با اراده اي.خودت را ببين.
استاد كوچك من. ..




توسط :ر.خ
پ.ن :اين لحظه اي كه ثبت شد واقعي بود.
زمان:از سه سال قبل
 

KIMIAGAR18

New member
شبيه اتاق شده.روي در و ديوارش هر كسي يك چيزي ميگذاره و ميره( انشالله).مختصات رو ميگم

لحظه
خود( يعني تويي كه مياي اينجا و ثبت ميكني)
حس خوب
خاطره
تغيير
موسيقي
نوا
عكس...

يكي خوشش اومد.
يكي خوشش نيومد.
يكي نخونده تيك خوشم آمد زد.
يكي خونده تيك خوشم آمد نزد.
يكي گفت حوصله شو ندارم.
يكي گفت بهترش هم هست.
يكي گفت فايده اش چيه!
يكي گفت جدي نگير.
يكي گفت اينا هم خلن ها!
يكي گفت چه حسي ريخته!
يكي گفت مرسي تفريح.
يكي گفت من وقتي نميذارم.
يكي گفت قبلا موضوع ها بهتر نبود ؟
يكي گفت ...

آقا من بگم ؟
مرسي هستي كه يك چيزي بگي.
دمت گرم .


اينجا مختصات آرامشه...جاي هر چي آماتوره اينجا بازه.
ما همه با هميم.از بقيه بگذر.
حرف تويي.
با عهدي كه سر پيمانت با مختصات بستي، هر چي بگي من قبولت دارم.
بيا


ر.خ.
 

KIMIAGAR18

New member
جاي خالي عصبانيت تو وقتي كه من خنده
ام را پنهان ميكنم
جاي خالي نگاه خيره ي تو وقتي غرق صحبتم
جاي خالي سكوت پرمعني تو وقتي من از شلوغي بي معني دنيا ميگويم
جاي خالي شيطنت غيرت من
جاي خالي عطر تو حوالي من
جاي خالي صداي تو زير گوش من
جاي خالي رقابت قدم هاي تو با قدم هاي من
جاي خالي فرياد زنده ي تو كنار آرامش اجباري من
جاي خالي خروش من و آرامش آغوش ناگهاني تو
جاي خالي ناراحتي تو كنار غيرت دل من
جاي خالي لبخند من بعد نگو خداحافظي تو
جاي خالي طپش سنگين من بخاطر آرامش سبك تو
جاي خالي ظرافت يك تار موي تو كنار شانه ى قديمي من
جاي خالي زخم دل من با مرهم تو
جاي خالي دلهره ي تو و دلگرمي من از بودن تو

جاي خالي قول هاي تو و انتظارات من

جاي خالي صداي خنده ي تو و كوبش خنده ي قلب من
جاي خالي سكوت من و نگاه خيره ي تو

جاي خالي رد پاي رقابت قدم ها ي من و تو

جاي خالي زخم تو و مرهم من

جاي خالي تو و من
نه !
تو و من جاي خالي ندارد !

تو و من ، " ما " نشد !...پس
..
.
.
.
جاي خالي "ما"


توسط : ر.خ
روياي اين لحظه ثبت شد.ساعت٢١:٣٣شنبه.

- - - Updated - - -

بغض و عيد


شب عيد و من ...
شب عيد و من...
شب عيد و من...
ميخواهم بشكني...
اصلاً چرا آمدي ؟
هان ؟
در چشمان من چه ديدي؟
بشكن
......

ردپاي خيس تو حوالي گونه هاي من
...
پس شكستي.
...
..
.
اما
حوض گرمي از اشباع تو در چشمانم باقيست

سرخي التهاب خجالت چشمانم از ناتواني اش

شب عيد فهميدم چشمانم چقدر جا كم دارد!

و تو شكستي.



توسط : ر.خ.
اين لحظه ي واقعي ثبت شد.ساعت ٢١:٢٣ /شنبه
 

eli 72

Member
ارامش میتواند یک اه باشد تا عرش خدا...
میتواند یک سکوت باشد از پس سخن های بی پرده بین من و تو...
ارامش شاید نگاهیست از جنس شبنم سحرگاهی در عمق چشمان یک پیرمرد..
و گاهی یک ظرافت جاخورده در لحن صدای یک دختر..
ارامش میتواند حس ناگزیر پرواز باشد در میان سقوط نابهنگام خاطره ها...
ارامش ینی تپش قلبی که درونش جای داری..
ارامش ینی قلب انکه دوستش داری هنوز هم میتپد...
متن از الی/30فروردین
 

zErOOn3

Well-known member
درود ...

آرامــش یعنی یه مخچه تهـــی ... برای یه دقــه ــم کــ شدـه ...

آرمش یعنی فشردن گیج گــاه با دستای گرامی ...

آرامش یعنی خوشبختی و خوشبختی یعنی لبخنــد...

zErO S!D3

آرمش یعنــی zErOOn3 ... تو آغــوش هم ...

زندگی ــم زندگی ــه On3ــی...

بخندیم فقط ...
 

zErOOn3

Well-known member
SLM

Smile-Quotes-21_large.jpg


tnks Aga!n

Open Source

&
tnks 2 u
&
tnks BaR o BaCH
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: shayna
اگه تو هم حس میکنی گوشای دنیا کر شده
اگه برات دفترچه ی خاطره خاکستر شده
سازت بردار و بخون آهنگی از جنس جنون!
ترانه ای با لهجه ی عشق و یکی شدن بخون!


رویاهات از یادت نره!
آرزوهات تموم نشن!
دنیا صدات میشنوه
خسته گیت فریاد بزن!

نگو صدای ساز ما تو ازدحام شب گمه
گاهی یه آواز کارگر به صدتا بمب اتمه
یکی صدات میشنوه یه گوشه از خاک زمین
تنها ترانه میگذره از مرزای هر سرزمین

رویاهات از یادت نره!
آرزوهات تموم نشن!
دنیا صدات میشنوه
خسته گیت فریاد بزن!
 
آخرین ویرایش:
بمون کنارم مثه یه فانوس
که شب سراپا،طلسم و جادوس
بمون کنارم،مثه یه مرهم!
عطش رو بشکن،مثه یه شبنم!
بگو به مهتاب بگو به دریا
بگو به خوابو بگو به رویا
دل ترانه به خون نشسته!
یکی گلا رو به گوله بسته!
ترانه دلتنگ،ترانه تنها
زوال امروز،دریغ فردا!
شکست پای رخش ستاره
شب شکنجه،شب دوباره
نه شعری از دل،نه حرفی از نور
نه یار نزدیک،نه عطری از دور
فقط تویی که خود بهاری!
تو شط چشمات،شتاره داری!
تو بی رفیقی،رفیق من باش!
شبو بسوزون،حریق من باش!
 
آخرین ویرایش:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: N@RVIN

ADEL21

New member
ردتو گرفتم....تا رسيدم به اينجا....
جايي كه شايد....
نزديك تر از هر لحظه اي بود
پيداش كردم
پيدات كردم
نياد روزي كه
باشم و نباشي
نياد اون روز
چه لذتي داره...معجزه ات...
چه لذتي داره كفش آهنيت
چه لذتي داره حس گرمت
مختصاتش دست توئه
آره خودت
اي...
اي آرامش نوپاي من ...
 
بالا