همیشه یکی بخش اطفال که کاروز بودم ویکی بخش اورژانس (اتفاقات بستری) که دوره کارورزی مدیریتمو میگذروندیم بعد از برگشتن از کارورزی اوج دوره دپرسیون من بود چون واقعا وقتی بچه ها را با سرم میدیم از لحظه تولد تا 2 سالگی تماما ناراحت بودم و تمام تلاشمو میکردم که بتونم بهشون کمک کنم...یه بچه یه ماهه همکاران موقع صبحانه خوردنشون بود ولی من کارورز بودم رفتم به یه بچه سر زدم دیدم داره سیاه میشه...و سرفه خروسکی میکنه.....که سریع دویدم و رفتم خبر دادم و تماما دستگاه بخور آوردن و مرتب پشت ریه بچه میزدن....اگر نمیرفتم و نمیدیم اون بچهx_pair میشد............
خدایا به همه رحم کن..............دل هیچکس نسوزه..:sadsmiley::sadsmiley:
و چون بندگان من از تو سراغ مرا مى گيرند بدانند كه من نزديكم و دعوت دعاكنندگان را اجابت مى كنم البته در صورتى كه مرا بخوانند پس بايد كه آنان نيز دعوت مرا اجابت نموده و بايد به من ايمان آورند تا شاید راه یابند.
آيه 186 بقره
اَينَ لِي الْخَيرُ يا رَبِّ وَلا يوُجَدُ اِلاّ مِنْ عِنْدِكَ
از كجا خيری به دست آورم اي پروردگار من با اينكه خيری يافت نشود جز در پيش تو
اگر توام از درگاه خویش برانی
در آن حال به که رو آورم ؟
اَلْحَمْدُللهِ الَّذي لا اَدْعُو غَيرَهُ وَلَوْ دَعَوْتُ غَيرَهُ لَمْ يسْتَجِبْ لي دُعآئي وَالْحَمْدُ للهِِ الَّذي لا اَرْجُو غَيرَهُ وَلَوْ رَجَوْتُ غَيرَهُ لاََخْلَفَ رَجآئي
ستايش خدايی را كه جز كسی را نخوانم و اگر غير او ديگری را میخواندم دعايم را مستجاب نمیكرد و ستايش خدايی را كه به جز او اميد ندارم و اگر به غير او اميدی داشتم نااميدم میكرد
از تو می خواهم به بزرگواریت که بر من بخشی از عطای خویش به حدی که دیده ام بدان روشن گردد...
و از امیدت بدان مقدار که خاطرم اطمینان یابد و از یقین بدان اندازه که پیش آمدهای ناگوار دنیا بر من آسان گردد...
و بوسیله آن پرده های سیاه کوردلی از دیده ی دل دور شود....