خدمت سربازی

خوشا روزي كه من پنج ساله بودم
درون كوچه ها آواره بودم
چرا مادر مرا بيست ساله كردي
ميان پادگان آواره كردي
دم دروازه شهر كه رسيدم
صداي طبل و شيپور را شنيدم
به خود گفتم كه اين طبل نظام است
دو سال شخصي گري بر من حرام است
گروهبانان مرا بيچاره كردند
لباس شخصيم را پاره كردند
به خط كردند تراشيدند سرم را
لباس آشخوري كردند تنم را
لباس آشخوري رنگ زمين است
برادر غم مخور دنيا همين است
نگو خدمت بگو زندان هارون
كه دل را در جواني مي كند خون
نگو خدمت بگو سرچشمه غم
نگهباني زياد مرخصي كم
مسلسل لوله خودكار دارد
گهي تك تير گهي رگبار دارد
كلاغ پر مي روم كاسه به دندان
براي خوردن يك لقمه نان
نوشتم نامه اي با برگ چايي
كه هر وقت مي خوري يادم بيايي
لب چشمه نشستم خوابم آمد
محبت هاي مادر يادم آمد
بميرد آن كه سربازي بنا كرد
تمام دختران را چشم به راه كرد
از آن روزي كه سربازي بنا شد
ستم بر ما نشد بر دختران شد
گمان كردم كه سربازي دو سال است
ندانستم كه عمر يك جوان است
 
بچه ها سربازی اقتادم پادگان شهید رجایی کرمانشاه نیرو انتظامی تو رو خدا اگه کسی از اونجا اطلاعاتی داره بگه ممنون میشم
 
چه ها سربازی اقتادم پادگان شهید رجایی کرمانشاه نیرو انتظامی تو رو خدا اگه کسی از اونجا اطلاعاتی داره بگه ممنون میشم
 

mahsa.

New member
بمیرد انکه خدمت را بپا کرد
ستم برمانکرد بردخترا کرد.
 

bioelectric

New member
چه ها سربازی اقتادم پادگان شهید رجایی کرمانشاه نیرو انتظامی تو رو خدا اگه کسی از اونجا اطلاعاتی داره بگه ممنون میشم

کی باید بری 1/4؟
به هر حال من اطلاعی از اون جا ندارم ولی از نظر من بهترین موقع بر گذراندن آموزشی همین موقع است چون یک ماهش ماه رمضانه و تو ماه رمضان خیلی خبری از خدمت نیست؛بیشتر میرید تو مسجد ،براتون قران میخونند،یکی دو ساعت هم آموزش تئوری:smilies-azardl (181؛بقیش هم اگه نگهبان نباشی خواببببببببببببببببببببببببببببببب.در کل میشه گفت آموزش تو ماه رمضون یعنی خواب.
بعد هم خدمت اونقدرام که فک میکنید بد نیست ،از نظر من راحت ترین دوره زندگیه.:a2d3:
 

donyabekam

New member
بچه ها گلنگدن(جدیدا بنام دستگیره آتش)را خیلی دوست داشتند و مرتبا گلنگدن می کشیدند
فرمانده آمد و گفت انقدر گلنگدن نکشید اگر واقعا می بینید نمی تونید جلو خودتون را بگیرید 10 دقیقه اول هر چی می تونید گلنگدن را بکشید و بعد ساکت بشنید درس را گوش کنید اگر بعدش گلنگدن کشیدید با گوشهاتون آویزان می شوید
فردا شد و دیدم فرمانده داره می آید سریع 3 بار گلنگدن کشیدم دیدم فرمانده داره دنبالم می گردد پریدم وسط جمعیت با این حال پیدایم کرد وگفت بیا بیرون
پرسید چرا گلنگدن می کشی گفتم خودتون گفتید اول بکشید بعد درس گوش کنید با این حال گوش ما را گرفت و کشید
و روز آخربچه ها می گفتند دیگه گلنگدن به دستت نمی رسد هرچی می خواهی گلنگدن بکش و
هر چی تونستند گلنگدن را کشیدند و سلاح را تحویل دادند
...
یک هم آسایشگاهی داشتیم که یکی می گفت با عجب آدم هایی هم آسایشگاه شدیم شاید یک شب مثل آدم روی تخت خودش نرفت
بعضی این کسانی که خیلی اذیت می کنند خیلی هم کم خواب هستند
تخت ها هم دو طبقه بود بین تخت ها فاصله بود و تخت ارتفاع 2 متری داشت او هم طبقه دوم بود می رفت روی تخت کناری و می دوید با پرش شیرجه می زد روی تخت خودش که کم مونده بود تخت را بشکند
یک از دو یا سه نفری بود که آسایشگاه را به هم می ریخت
آخر هم بهش ستوان سوم را دادند و نفهمیدیم که این آدم بی انضباط که درس های نظامی را هم درست نمی خوند چطور درجه بالا گرفت
...
روزهای آخر دیگه کسی کاری به کار ما نداشت فقط صبح تمرین رژه بود و شبها بی خواب بودند
شب آخر ریخته بودند وسط محوطه و آسایشگاه سر صدا و مسخره بازی تا فرمانده ی گروهان آمد
از سیاست فرماندهان این هست که یک نفر را مسئول می گذارند اگر جایی بی نظمی شد دنبال مسئول می گردند به خاطر همین می گویند اصلا مسئولیت چیزی قبول نکنید
فورا ارشد(یا مسئول)3 تا آسایشگاه را آوردند و گفتند تا صبح باید سلف سرویس نظافت کنید
بچه ها گفتند گناه دارند و کمک اونها داخل سلف می رویم و من نرفتم
ولی اونجا که رفتند (نقل از همشهری) گفتند خوب اینجا کسی کاری بکار ما ندارند و شروع کردند به سوت و کف زدن که روز آخر است
باز فرمانده آمد همه را آورد بیرون و به خط کرد
داخل سلف هم همه جای سلف را پودر شوینده ریختند که بچه ها مجبور بشوند همه جا را بشورند که بچه ها یک ساعتی سلف تمییز کردند
...
یک قسمت از دوره ی آموزش این بود که باید ماسک ضد گاز می زدیم و داخل کانال از زیر دود عبور می کردیم ضمنا یک همشهری هم داشتیم
دود را با نارنجک گازی دودزا ایجاد می کردند جمعیت شروع کردند به حرکت من بین راه من یک پوکه نارجک گازی را گذاشتم داخل کیف قمقمه

فرمانده گفت 2 تا پوکه نارنجک گازی برداشتند نمی دونم به چه دردیشون می خورد ولی اگر بگیرند از 3 تا 6 ماه زندان دارد و پوکه را بندازید وسط
من بودم ویکی دیگه که بعدا معلوم شد همشهری ما هست و بعد گفت خیلی جالب هست که بین دوهزارسرباز که از همه ایران آمدند هیچ کس کاری نکنه دو تا همشهری پوکه را بردارند
البته همان موقع پوکه را تحویل دادیم
...
یک روز مهمان شیرازی ها شدیم
شیرازی ها به مهمان نوازی مشهور هستند
گواهی دوره ی آموزشی را به ما دادند و ما باید به فلان پادگان مراجعه می کردیم کارهای اداری هم داشتیم
بچه ها که هم دوره ای های خودمون بودند همه لیسانس و به بالا بودیم
یک سرباز گذاشته بودند برای مرتب کردن ما که دیپلم یا فوق دیپلم داشت کسی درست حرفش گوش نمی کرد و برعکس همین آدم ما را الاف کرد تا کار ما دیر وقت انجام شد و یک روز مهمون شیرازی ها شدیم
 

Hamidvet

New member
بچه ها ، بنظرتون سربازی کسی که مدرک "فوق لیسانس" داره سخته یا آسون؟! ...
 

447937420841

New member
بچه ها ، بنظرتون سربازی کسی که مدرک "فوق لیسانس" داره سخته یا آسون؟! ...

من داداشم با ارشد امریه ای گذروند. ارشد پرستاری بود رفت بیمارستان خاتم الانبیا فک کنم.درکل زرنگ باشه میتونه امریه ای جور کنه.ضمنا اگر ارتش بیفته شهر خودش تا ساعت 2 وایمیسه و بعدش آزاده بره خونه.
 

biomed944

New member
داداش منم اونجا افتادم این شمارم زود باهام تماس بگیر قبل رفتن اشنا شیم

- - - Updated - - -

09148530451 هادیم
 
بالا