به کدام مکتب روانشناسی علاقه دارید

a.sohrab

New member
سلام به همه ی روانشناسان عزیز و با استعداد ،

بچه ها در این تایپیک به مکتب روانشناسی که به اون علاقه دارید و همراه با نوشتن ادراکی که از اون مکتب داشتید بنویسید
 
آخرین ویرایش:

shahram25

New member
من مکتب خاصی رو باهاش کار نمیکنم چون اگه به یک مکتب خاص تعلق خاطر داشته باشید بدون شک موفق نخواهید بود و اکثر روانشناسان التقاطی هستند.چون برای هر بیماری یا مراجعی براساس نوع اختلالش باهاش رفتار و رواندرمانی میده
 

a.sohrab

New member
هدف از این موضوع آشنایی با ادراک بچه ها از دیدگاه ها و همچنین تفاوت سلایق دانشجویان روانشناسی است،
البته شهرام جان دیدگاه التقاتی داشتن مستلزم تسلط و آشنایی کافی به دیدگاهای مکاتب است
 

a.sohrab

New member
یکی از مکتب های مورد علاقه من گشتالت(گشتالت درمانی) هستش
به خاطر چند ویژگی برجسته : یکی اینکه توجه این دیدگاه به زبانی فراتر از زبان کلامی
دوم :دوری از تعصب به زمان گذشته و اضطراب از آینده
سوم:صریح بودن در مورد خیلی از مواضع (بخوصوص دیدگاه پرلز )
و تجربه گرایی و استفاده از فنون که این دیدگاه رو در بوته آزمایش قرار داده
و و .....
 

psychology123

New member
عشق است روانشناسی

من نمی تونم مکتب خاصی رو بگم اما از هز مکتب از یه گوشش خوشم می یاد

توی روانکاوی از تعبیر رویا یا آزمون های فرافکنش نمی دونم شاید بخاطر اینکه مرموز و مبهم هستن.

با رویکرد رفتاری خیلی موافق نیستم اما کاربردی بودن روش هاش برام خیلی جالبه.مخصوصا اون حساسیت زادیی که برای وسواس... استفاده می شه.

به شخصه فرضیه های رویکردهای شناختی رو بیشتر قبول دارم.

من با آقای شهرام موافقم که بهترین رویکرد ,رویکرد التقاطی هست و البته با نظر جناب سهراب که استفاده از دیدگاه التقاطی مستلزم تسلط کامل روی تمام دیدگاه هاست.
البته گفته باشم من فعلا در مقطع لیسانس هستم و متناسب با معلومات خودم بیان کردم.

به امید روزی که دکترای روانشناس ایرانی نیز بتونن مکاتبی بر مکاتب زیبای روانشناسی بیفزاین.:a2d3:

با آرزوی موفقیت برای تمامی همکاران گرامی
 

persona

Member
من به شخصه مکاتبی رو که بر پایه تفکر اگزیستانسیالیستی بنا شده میپسندم ( نظریات روانشناسانی مثل رولو می ، فرانکل ، روانشناسان انسانگرا و ... )، و به نظرم دیدگاه انسانی تر و متعادل تری به موضوع علم روانشناسی دارند.چه در حوزه ی تئوری های شخصیت و چه در حوزه درمان.
به علاوه ، برخلاف رویکردهای روان پویشی دیدگاه جبرگرایانه ای که انسان رو تحت سیطره خلاصی ناپذیر گذشته اش می دونن در این مکاتب وجود نداره ، نگاه نظریه پردازان این مکاتب به انسان،نه به عنوان یک موجود مجبور که در چنگال خاطرات و حوادث گذشته اش اسیر شده ، بلکه به عنوان یک موجود خلاقه که صرف نظر از گذشته ای که تا به امروز داشته باید خودش بقیه مسیر زندگیش رو خلق کنه و مسول آنچه تا به امروز هم در زندگیش اتفاق افتاده خودش بوده . در واقع این مکاتب اجازه هرگونه بهانه تراشی رو از مخاطبانش میگیره و مسولیت زندگیشون رو میسپره دست خودشون!
نکته دیگه ای هم که به نظر من خیلی قابل توجهه ، همین تاکید این مکاتب بر زمان حال به جای گذشته است . زندگی کردن در زمان حال فی نفسه یعنی مسولیت پذیری و خلاقیت!
مفهوم یافتن معنا در زندگی که تابلوی بسیاری از این مکاتب هم هست که دیگه به اندازه کافی پر کشش هست که نیازی به توضیح در مورد علت جذابیتش نباشه!مفهومی که به تنهایی اونقدر عمیق و شفا بخشه که جا داره حتی کار درمان رو به کلی با تمرکز روی اون انجام داد!
 
آخرین ویرایش:

YekRaha

New member
من به شخصه مکاتبی رو که بر پایه تفکر اگزیستانسیالیستی بنا شده میپسندم ( نظریات روانشناسانی مثل رولو می ، فرانکل ، روانشناسان انسانگرا و ... )، و به نظرم دیدگاه انسانی تر و متعادل تری به موضوع علم روانشناسی دارند.چه در حوزه ی تئوری های شخصیت و چه در حوزه درمان.
به علاوه ، برخلاف رویکردهای روان پویشی دیدگاه جبرگرایانه ای که انسان رو تحت سیطره خلاصی ناپذیر گذشته اش می دونن در این مکاتب وجود نداره ، نگاه نظریه پردازان این مکاتب به انسان،نه به عنوان یک موجود مجبور که در چنگال خاطرات و حوادث گذشته اش اسیر شده ، بلکه به عنوان یک موجود خلاقه که صرف نظر از گذشته ای که تا به امروز داشته باید خودش بقیه مسیر زندگیش رو خلق کنه و مسول آنچه تا به امروز هم در زندگیش اتفاق افتاده خودش بوده . در واقع این مکاتب اجازه هرگونه بهانه تراشی رو از مخاطبانش میگیره و مسولیت زندگیشون رو میسپره دست خودشون!
نکته دیگه ای هم که به نظر من خیلی قابل توجهه ، همین تاکید این مکاتب بر زمان حال به جای گذشته است . زندگی کردن در زمان حال فی نفسه یعنی مسولیت پذیری و خلاقیت!
مفهوم یافتن معنا در زندگی که تابلوی بسیاری از این مکاتب هم هست که دیگه به اندازه کافی پر کشش هست که نیازی به توضیح در مورد علت جذابیتش نباشه!مفهومی که به تنهایی اونقدر عمیق و شفا بخشه که جا داره حتی کار درمان رو به کلی با تمرکز روی اون انجام داد!

++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
نظر من هم به طور کامل پرسونا جان مطرح کردن!:rose:
 

hamidreza131

New member
سلام-من دوست دارم به جای مکاتب از شخصیت های مورد علا قه ام و تفکرات و نظریاتشون بگم-به نظرم نظریه و طرز تفکر آدلر و کارل راجرز خیلی قشنگه-اگرچه این دونفر نظریاتشون یه جورایی بر عکس هم هست ولی وقتی ادم میخونه نمیتونه هیچ کدوم را رد کنه-علی الخصوص شخصیت آدلر واقعا جالبه-به نظرم خوندن زندگی نامه آدلر نظریه راجرز را تایید میکنه-
ولی یه نظره دیگه هم دارم اونم اینکه مکتب رفتار گرایی فقط روشهای درمانیش اونهم صرفا برای بعضی اختلالات اضطرابی خوبه وگرنه دید خیلی سطحی و نا معلومی در مورد انسان داره-اما در کل منم با دید التقاطی موافقم-البته چون رشته گرایش من صنعتی هست شاید خیلی به همه مکاتب اشنایی نداشته باشم و نظرم را بر اساس همین اطلاعات کمم عرض کردم-
 

sana66

New member
سلام
من مکتب شناختی رو تا حد زیادی قبول دارم,یه جورایی تقریبا با تفکر خودم که اعتقاد دارم آدم ها باطرز تفکر خودشون دنیای پیرامونشون رو میسازن واینکه یه جورایی مکتبی التقاطیه از هر جایی ممکنه درمان رو بر دارن و تعصبی خاص ندارن,درماناش عملی هستن,و متمرکز بر اختلال ,زیاد هم پیچیده نیس,مخصوصا این نظریه پرداز هاش الیس, بک ومیچل بام .
 

shahram25

New member
هدف از این موضوع آشنایی با ادراک بچه ها از دیدگاه ها و همچنین تفاوت سلایق دانشجویان روانشناسی است،
البته شهرام جان دیدگاه التقاتی داشتن مستلزم تسلط و آشنایی کافی به دیدگاهای مکاتب است
اره دوست خوب حرف شما درسته.البته اینم یادتون باشه باید تمام رواندرمانگران بر اکثر مکاتب تسلط داشته باشند و نمیشه با یک یا دو یا پنج شش مکتب رواندرمان شد
 

a.sohrab

New member
اره دوست خوب حرف شما درسته.البته اینم یادتون باشه باید تمام رواندرمانگران بر اکثر مکاتب تسلط داشته باشند و نمیشه با یک یا دو یا پنج شش مکتب رواندرمان شد



دوست عزیز :هرچند که دید گاه التقاطی از اولویت های درمان قرن اخیر است اما این به معنی نبود درمان مکتب های خاص نیست چه بسا که الانه درمانگران شناختی به طور خاص و در درمان تخصصی برخی اختلالات در صدر درمانگران جهان هستند (چه بسا که در دانشگا های علوم پزشکی ایران هم تاکید بر آموزش دیدگاه شناختی است ) پس به نظرم این اشتباهه که همه باید درمانگر التقاتی باشند بلکه این فکر اشتباه که (یه روانشناس باید هر مشکل روانی رو درمان کنه )باید اصلاح بشه .چه بسا که امروزه روانشناسی در زمان تخصصی خودشه و هر مکتب( با انجام فرا تحلیل ها )برای مشکلات خاص تمرکز میکنه .و اینکه کسی که بر طبق یک مکتب خاص درمان انجام میده مطمعنا به مکتب های دیگه هم آشنایی داره چون هر کسی که مدرک phd رو گرفته باشه باید در ترم های مختلف مکاتب اصلی روانشناسی رو به طور عملی کار کنه (طبق سرفصل های دانشگاهی آمریکا )
 

a.sohrab

New member
من هم به مکتب وجود گرایی معتقدم و باور دارم که دری رو به روی روانشناسی باز کرده بخصوص به دیدگاه مثبت نگر خیلی کمک کرده .
اما از این دیدگاه انتقادهایی رو میشه داشت و اونکه این دیدگاه خیلی به فلسفه تکیه کرده و باعث برخی مشکلات از جمله اینکه : کارای کمترش در محیط درمان و بیمارستانی، و اینکه ساختمند نبودن آن و وجود نظریه پردازهای متعدد باعث سازمان نیافته بودن اون شده که یه جورایی باعث سواستفاده در برخی مواقع شده(برخی افراد صرف باور به این نوع فلسفه و جهان بینی خود را درمانگر و صاحب سبک دانسته و کل روانشناسی رو در این دیدگاه میبینند ) در کل به نظر من دیدگاه وجود گرا میتونه با بیس قویی که داره آینده خوبی داشته باشه البته بیشتر در حوزه بهداشت و سلامت در جمعیت بهنجار .
یه سوال از بچه هایی که به لوگو تراپی علاقه مندند.
کشف معناست،(خلق معنا ) .. یا کسب(یافتن ) معنا ؟کدامشون ؟ چطور بدست میاد ؟
 

YekRaha

New member
من هم به مکتب وجود گرایی معتقدم و باور دارم که دری رو به روی روانشناسی باز کرده بخصوص به دیدگاه مثبت نگر خیلی کمک کرده .
اما از این دیدگاه انتقادهایی رو میشه داشت و اونکه این دیدگاه خیلی به فلسفه تکیه کرده و باعث برخی مشکلات از جمله اینکه : کارای کمترش در محیط درمان و بیمارستانی، و اینکه ساختمند نبودن آن و وجود نظریه پردازهای متعدد باعث سازمان نیافته بودن اون شده که یه جورایی باعث سواستفاده در برخی مواقع شده(برخی افراد صرف باور به این نوع فلسفه و جهان بینی خود را درمانگر و صاحب سبک دانسته و کل روانشناسی رو در این دیدگاه میبینند ) در کل به نظر من دیدگاه وجود گرا میتونه با بیس قویی که داره آینده خوبی داشته باشه البته بیشتر در حوزه بهداشت و سلامت در جمعیت بهنجار .
یه سوال از بچه هایی که به لوگو تراپی علاقه مندند.
کشف معناست،(خلق معنا ) .. یا کسب(یافتن ) معنا ؟کدامشون ؟ چطور بدست میاد ؟
سلام به سهراب عزیز
اول اینکه به نظرم عنوان سوال دقیق نیست. منظورتان از مکتب چیست؟ این عنوان می تونه مکاتب مختلف روانشناسی رشد ، شخصیت ، رواندرمانی و ... رو در بر بگیره .
نکته ای که از آن نباید غافل شد این است که رواندرمانی تنها یک شاخه از روانشناسی است و روانشناسی فقط به روان درمانی خلاصه نمی شود . همانطور که شما بهتر از من می دانید روانشناسی «مطالعه ی علمی رفتار و فرآیندهای ذهنی » تعریف شده است. از این دیدگاه اگر نگاه کنیم مکتب روانشناسی اگزیستانسیال یکی از مکاتبی است که تبیین های قدرتمندی را درباره ی رفتار و فرایند های ذهنی آدمی ارائه می دهد ( مبنای فلسفی این مکتب به نظر من یکی از دلایل قوت آن در توضیح رفتارهای آدمی است)هر چند که ممکن است کارآیی آن در حوزه ی رواندرمانی چندان به چشم نیاید(که البته خود این نکته نیز می تواند موضوع بحث باشد).
رواندرمانی وجودی نیز خود شاخه های مختلفی دارد و مکتب لوگوتراپی ویکتور فرانکل تنها یکی از شاخه های رواندرمانی اگزیستانسیال است که روانشناسان وجودی متاخر مانند اروین یالوم انتقادهای جدی ای را متوجه آن ساخته اند.
پاسخ پرسش شما نیازمند پرسش و پاسخی عمیق است چون که همین دو موضوعی که مطرح کرده اید در برخی ازکتابها به تنهایی موضوع کل کتاب بوده و هر کس برداشت خاص خود را از آن دارد و نمی توان جواب واحدی به این پرسش داد.
 

shahram25

New member
من هم به مکتب وجود گرایی معتقدم و باور دارم که دری رو به روی روانشناسی باز کرده بخصوص به دیدگاه مثبت نگر خیلی کمک کرده .
اما از این دیدگاه انتقادهایی رو میشه داشت و اونکه این دیدگاه خیلی به فلسفه تکیه کرده و باعث برخی مشکلات از جمله اینکه : کارای کمترش در محیط درمان و بیمارستانی، و اینکه ساختمند نبودن آن و وجود نظریه پردازهای متعدد باعث سازمان نیافته بودن اون شده که یه جورایی باعث سواستفاده در برخی مواقع شده(برخی افراد صرف باور به این نوع فلسفه و جهان بینی خود را درمانگر و صاحب سبک دانسته و کل روانشناسی رو در این دیدگاه میبینند ) در کل به نظر من دیدگاه وجود گرا میتونه با بیس قویی که داره آینده خوبی داشته باشه البته بیشتر در حوزه بهداشت و سلامت در جمعیت بهنجار .
یه سوال از بچه هایی که به لوگو تراپی علاقه مندند.
کشف معناست،(خلق معنا ) .. یا کسب(یافتن ) معنا ؟کدامشون ؟ چطور بدست میاد ؟
سلام دوست خوبم:
مکتب وجود گرایی خودتون میدونین که علمی نیست و بالای 50% مباحثش فلسفی هست و خود رولومی و دیگر دست اندرکاران وجودگرایی معتقد نیستند که وجود گرایی علمی باشه و یک مکتب علمی باشه بلکه یک نظریه هست
 

shahram25

New member
دوست عزیز :هرچند که دید گاه التقاطی از اولویت های درمان قرن اخیر است اما این به معنی نبود درمان مکتب های خاص نیست چه بسا که الانه درمانگران شناختی به طور خاص و در درمان تخصصی برخی اختلالات در صدر درمانگران جهان هستند (چه بسا که در دانشگا های علوم پزشکی ایران هم تاکید بر آموزش دیدگاه شناختی است ) پس به نظرم این اشتباهه که همه باید درمانگر التقاتی باشند بلکه این فکر اشتباه که (یه روانشناس باید هر مشکل روانی رو درمان کنه )باید اصلاح بشه .چه بسا که امروزه روانشناسی در زمان تخصصی خودشه و هر مکتب( با انجام فرا تحلیل ها )برای مشکلات خاص تمرکز میکنه .و اینکه کسی که بر طبق یک مکتب خاص درمان انجام میده مطمعنا به مکتب های دیگه هم آشنایی داره چون هر کسی که مدرک phd رو گرفته باشه باید در ترم های مختلف مکاتب اصلی روانشناسی رو به طور عملی کار کنه (طبق سرفصل های دانشگاهی آمریکا )
دوست گرامی سلام:
من با قسمتی از مطالب شما موافقم اما با کلش نه.
درسته برخی از دانشگاهای ایران شناخت درمانی را رواج میدن و تدریس میکنن اما ایا شناخت درمانی فقط برای اختلالات خاصی به کار نمیره؟امروزه فراشناختی هم وارد بورس شده
 

a.sohrab

New member
سلام به سهراب عزیز
اول اینکه به نظرم عنوان سوال دقیق نیست. منظورتان از مکتب چیست؟ این عنوان می تونه مکاتب مختلف روانشناسی رشد ، شخصیت ، رواندرمانی و ... رو در بر بگیره .
نکته ای که از آن نباید غافل شد این است که رواندرمانی تنها یک شاخه از روانشناسی است و روانشناسی فقط به روان درمانی خلاصه نمی شود . همانطور که شما بهتر از من می دانید روانشناسی «مطالعه ی علمی رفتار و فرآیندهای ذهنی » تعریف شده است. از این دیدگاه اگر نگاه کنیم مکتب روانشناسی اگزیستانسیال یکی از مکاتبی است که تبیین های قدرتمندی را درباره ی رفتار و فرایند های ذهنی آدمی ارائه می دهد ( مبنای فلسفی این مکتب به نظر من یکی از دلایل قوت آن در توضیح رفتارهای آدمی است)هر چند که ممکن است کارآیی آن در حوزه ی رواندرمانی چندان به چشم نیاید(که البته خود این نکته نیز می تواند موضوع بحث باشد).
رواندرمانی وجودی نیز خود شاخه های مختلفی دارد و مکتب لوگوتراپی ویکتور فرانکل تنها یکی از شاخه های رواندرمانی اگزیستانسیال است که روانشناسان وجودی متاخر مانند اروین یالوم انتقادهای جدی ای را متوجه آن ساخته اند.
پاسخ پرسش شما نیازمند پرسش و پاسخی عمیق است چون که همین دو موضوعی که مطرح کرده اید در برخی ازکتابها به تنهایی موضوع کل کتاب بوده و هر کس برداشت خاص خود را از آن دارد و نمی توان جواب واحدی به این پرسش داد.
رها جان سلام
من سوالمو بصورت باز پاسخ گذاشتم هر که در هر حوزه ای تخصص (یا مطالعه)داره بیاد و اونو به بحث بذاره ، البته همونطور که میدونید وقتی بحث مکتب میشه معمولا شخصیت و درمان رو تدائی میکنه (که شاخه های دیگه رو اگه بخوایم ببینیم در این حوزه اجین شده ،مثل بیس کار پیازه در شناختی ها و اریکسون در روانکاوا و..) که نظریه های شخصیت و درمان همپوشی زیادی دارن و واقعا افتراقشون سخته چون بیس یک مکتب درمانی ناشی از نظریه شخصیت اونه (هر چند ممکنه تو منابعی که ماخوندیم برخی در حوزه درمان نظر دادن اما در نظریه شخصیت چیزی نداشته باشند ) البته اگه کسی بتونه خاص تر اشاره کنه به مکاتب خیلی بهتر میشه و میتونه نشانه اطلاعات قوی اون هم باشه ،
در مورد وجود گرا اون انتقادات من بود و بنظرم همونطور که گفتم بیس فلسفی هم نقطه قوت و هم ضعف هستش .اگه بحث اینجوری جلو بره خوب میشه :که مثلا حوزه هایی که الان وجود گرا تونسته به روانشناسی کمک کنه چیه ؟

سوال من از لگو تراپی چالش خودم بود به جوابایی رسیدم اما نتیجه کاملی نگرفته ،مثلا اینکه هدف لگو تراپی بیشتر یافتن معناست تا خلق اون ،اما هنوز در روشهای یافتنش موندم (منظورم روشی که کاربردی باشه برای عمل و آموزش )و ...؟
 
آخرین ویرایش:

YekRaha

New member
رها جان سلام
من سوالمو بصورت باز پاسخ گذاشتم هر که در هر حوزه ای تخصص (یا مطالعه)داره بیاد و اونو به بحث بذاره ، البته همونطور که میدونید وقتی بحث مکتب میشه معمولا شخصیت و درمان رو تدائی میکنه (که شاخه های دیگه رو اگه بخوایم ببینیم در این حوزه اجین شده ،مثل بیس کار پیازه در شناختی ها و اریکسون در روانکاوا و..) که نظریه های شخصیت و درمان همپوشی زیادی دارن و واقعا افتراقشون سخته چون بیس یک مکتب درمانی ناشی از نظریه شخصیت اونه (هر چند ممکنه تو منابعی که ماخوندیم برخی در حوزه درمان نظر دادن اما در نظریه شخصیت چیزی نداشته باشند ) البته اگه کسی بتونه خاص تر اشاره کنه به مکاتب خیلی بهتر میشه و میتونه نشانه اطلاعات قوی اون هم باشه ،
در مورد وجود گرا اون انتقادات من بود و بنظرم همونطور که گفتم بیس فلسفی هم نقطه قوت و هم ضعف هستش .اگه بحث اینجوری جلو بره خوب میشه :که مثلا حوزه هایی که الان وجود گرا تونسته به روانشناسی کمک کنه چیه ؟

سوال من از لگو تراپی چالش خودم بود به جوابایی رسیدم اما نتیجه کاملی نگرفته ،مثلا اینکه هدف لگو تراپی بیشتر یافتن معناست تا خلق اون ،اما هنوز در روشهای یافتنش موندم (منظورم روشی که کاربردی باشه برای عمل و آموزش )و ...؟

همانطور که می دانیم پژوهش ها به دو دسته ی عمده ی پژوهش های بنیادی و پژوهش های کاربردی تقسیم می شوند و فعالیت های علمی در این دو مسیر انجام می شود. بسیاری از کارهای روانشناسان وجودی در زمینه ی پژوهش های بنیادی صورت می گیرد و در واقع گروه بزرگی از روانشناسان پیرو این دیدگاه در پی گسترش دانش بشری و ایجاد فهم گسترده تری از رفتار و فرایند های ذهنی هستند. پژوهش هایی که در این زمینه انجام گرفته راه را بر پرداختن به مسائلی باز کرده که سالها پژوهش های آزمایشگاهی به آن نپرداخته اند. مفاهیمی مانند مسئولیت، آزادی ، تنهایی ، عشق و معنای زندگی حوزه هایی هستند که سال های زیادی در سایه ی تسلط رویکردهای آزمایشگاهی به بوته ی فراموشی سپرده شده بودند و رویکرد اگزیستانسیال پنجره ی جدیدی را به روی این مفاهیم وجودی(به قول یالوم مقرری های وجودی) گشوده است که به هیچ رو قابل ارزیابی با روش های علمی سنتی و آزمایشگاهی نیستند.
در حوزه های کاربردی نیز علاوه بر کاربرد های مشخص رواندرمانی وجودی در رواندرمانی انفرادی و گروه درمانی می توان به کارآیی زیاد رواندرمانی اگزیستانسیال در مورد بیماران مزمن مانند بیماران سرطانی یا مبتلا به ایدز اشاره کرد که در سال های اخیر با استقبال بسیار زیادی مواجه شده و کارآیی آن مثلا در افزایش طول عمر بیماران سرطانی به طور مکرر تایید شده است. در این زمینه پیشنهاد می کنم به کتابهای اروین یالوم مراجعه کنید تا با موارد زیادی از بیماران مزمنی که از طریق این گونه از رواندرمانی بهبود قابل ملاحظه ای یافته اند آشنا شوید.
موفق باشی...
 
آخرین ویرایش:

shiva_ra

New member
سهراب منم با نظرتون موافقم در مورد اینکه رویکرد وجود گرا فقط در حوزه بهداشت و سلامت در جمعیت بهنجار کاربرد داره البته شما گفتی بیشتر ولی من میگم فقط... و به نظرم این انتقاد که رویکرد وجود گرا کاربرد کمی در محیط درمان داره کاملا درسته . با توجه به همین نکته است که به نظرم این رویکرد تو ایران با توجه به شرایطی که جامعه مون داره نمیتونه کاربرد داشته باشه (مردم ما یه خاطر شدید ترین اختلالات روانی شون هم دنبال درمان های روانشناختی نمیرن چه برسه به ...) و اینکه مطالبی که رها نوشته نظر ما رو تایید میکنه که رواندرمانی وجودی در حوزه کاربردی فقط روی جمعیت بهنجارو در حوزه روانشناسی سلامت کاربرد داره چون تنها حوزه کاربردی که رها اشاره کرده در مورد رواندرمانی ببماران مبتلا به ایذز وسرطان که رواندرمانی این افراد روی نحوه پاسخذهی انها هنگام بیماری و کنار امدن با مشکلشون متمرکزه که این هم در حوزه کاری روانشناسی سلامت

و سهراب در مورد سوالت در مورد اینکه لوگو تراپی خلق معناست یا یافتن معنا و روش های کاربردی اون . من چیز زیادی در مورد این سوال نمیدونم ولی به نظرم برای پیدا کردن جواب این سوال خوبه کتاب انسان در جستجوی معنا ی فرانکلو بخونی من یه قسمتی از گفته های فرانکل که فک مبکنم به سوالت مربوط باشه میگم. دکترفرانکل گاهي ازبيماران خود که از اضطراب ها ودردهای کوچک وبزرگ رنج می بردند می پرسد . چرا خودکشی نمی کنید؟واغلب می توانداز پاسخ بیماران خط اصلی رواندرمانی خود را پیدا کند .در زندگی هر کسی چیزی وجود دارد درزندگی یک نفر عشق وجود داردکه اورا به فرزندش پیوند می دهد درزندگی دیگری استعدادی که بتواند آن رابه کارگیرد درزندگی سومی شاید تنهاخاطرات کشداری که ارزش حفظ کردن دارد. در این مورد دکتر فرانکل تجربه ای راکه موجب کشف لوگوتراپی می شود توضیح می دهد.وی مدت زیادی در اردوگاه کار اجباری اسیربود،که تنها وجود برهنه اش برای اوباقی ماندوبس. خانواده اش یا در اردوگاه ها جان سپردندیا به کوره های آدم سوزی سپرده شدند. اوچگونه زندگی را قابل زیستن می دانست؟در حالیکه همه اموالش را از دست داده بود،همه ارزش هایش نادیده گرفته شده بود،از گرسنگی وسرما وبی رحمی رنج می بردوهرلحظه منتظر مرگ بود.او به راستی چگونه زنده ماند؟ گرسنگی تحقیر ترس وخشم ناشی از بی عدالتی را هاله هایی از افرادمحبوب،مذهب،شوخ طبعی حتی زیبایی های آرامش بخش طبیعت مانند یک درخت یاغروب آفتاب قابل تحمل می کند.واینها در صورتی مفید هستند که بتوانند زندانی را یاری دهند معنایی برای رنج بیهوده خود بیابد، که اگر زندگی کردن رنج بردن است برای زنده ماندن باید ناگزیرمعنایی در رنج بردن یافت.

و در انتها من از دوستانی که در این زمینه اطلاعات دارن و. میخوان در زمینه ی این رویکرد درمانی(وجودگرا) در ایران کار کنن .یه سوال دارم . شما با ابن رویکرد درمانی به چه مراجعینی با چه مشکلاتی خدمات خواهید داد ؟؟؟؟؟؟
 

shahram25

New member
همانطور که می دانیم پژوهش ها به دو دسته ی عمده ی پژوهش های بنیادی و پژوهش های کاربردی تقسیم می شوند و فعالیت های علمی در این دو مسیر انجام می شود. بسیاری از کارهای روانشناسان وجودی در زمینه ی پژوهش های بنیادی صورت می گیرد و در واقع گروه بزرگی از روانشناسان پیرو این دیدگاه در پی گسترش دانش بشری و ایجاد فهم گسترده تری از رفتار و فرایند های ذهنی هستند. پژوهش هایی که در این زمینه انجام گرفته راه را بر پرداختن به مسائلی باز کرده که سالها پژوهش های آزمایشگاهی به آن نپرداخته اند. مفاهیمی مانند مسئولیت، آزادی ، تنهایی ، عشق و معنای زندگی حوزه هایی هستند که سال های زیادی در سایه ی تسلط رویکردهای آزمایشگاهی به بوته ی فراموشی سپرده شده بودند و رویکرد اگزیستانسیال پنجره ی جدیدی را به روی این مفاهیم وجودی(به قول یالوم مقرری های وجودی) گشوده است که به هیچ رو قابل ارزیابی با روش های علمی سنتی و آزمایشگاهی نیستند.
در حوزه های کاربردی نیز علاوه بر کاربرد های مشخص رواندرمانی وجودی در رواندرمانی انفرادی و گروه درمانی می توان به کارآیی زیاد رواندرمانی اگزیستانسیال در مورد بیماران مزمن مانند بیماران سرطانی یا مبتلا به ایدز اشاره کرد که در سال های اخیر با استقبال بسیار زیادی مواجه شده و کارآیی آن مثلا در افزایش طول عمر بیماران سرطانی به طور مکرر تایید شده است. در این زمینه پیشنهاد می کنم به کتابهای اروین یالوم مراجعه کنید تا با موارد زیادی از بیماران مزمنی که از طریق این گونه از رواندرمانی بهبود قابل ملاحظه ای یافته اند آشنا شوید.
موفق باشی...
سلام رهاجان دوست خوب:
بنظرت ایا درمان وجود گرایی در ایران هم تاثیر خواهد داشت؟یا فقط در جامعه های غیر مسلمان؟ایا در اسلام نمیشود نیایش و نماز و اعتقاد به خدارا جایگزین وجود گرایی کرد که بر اصالت تاکید دارد؟
 

a.sohrab

New member
مرسی از شیوا و رها خیلی خوب و علمی نوشتید
آره شیوا انسان در جستجوی معنا کتاب خوبیه قبلا مقداریشو خوندم، تازگی ها هم دوباره پیگیر این درمان شدم .. با سولات زیادی که جوابشون برام سخت شده ....،(جمله ای که فرانکل میگه معنا در مشغولیت کسب میشود خیلی منو به فکر برد )

در مورد وجود گرا من هم معتقدم که یک عینک جدیدی رو به روانشناسی داده که آدما رو یه جور دیگه ببینیم ،اما این مکتب در حوزه بالینی ضعیف عمل کرده و بخاطر بیس اون هم نمیشه در این حوزه(بالینی) بهش امید زیادی داشت

یه چیز دیگه درسته که کلمات آزادی ،مسئولیت و....خیلی خوب در این دیدگاه اشاره و توصیف شده اما بیشتر درمان ها و دیدگا ها این مفاهیم در اهداف و نتایجشون میگنجه (حتی جبر روانکاوا هم در آخر قصد دارن ناهشیارو هشیار کنند و قدرت من (ego)رو بالاببرن) البته وجود گرا اساسش آزادی و مسئولیته و این زیبایی ،اعتبار افزایشی ،و نقطه قوتشه .....
 
بالا