دفتر شعر

ZOT

New member
گل سرخ

کار مانیست شناسایی راز گل سرخ
کار ما شاید این است
که در افسون گل سرخ
شناور باشیم

:riz304:
 

zahra68

New member
زندگی باید کرد
گاه با یک گل سرخ گاه بایک دل تنگ
گاه باید رویید در پس این باران
گاه باید خندید برغمی بی پایان
آری زندگی این است....:riz304:
 

نگاه

New member
main17.gif


"دوستت دارم" را من
دلاویزترین شعر جهان یافته ام
دامنی پر کن از این گل
که دهی هدیه به خلق
که بری خانه دشمن
که فشانی بر دوست
راز خوشبختی هر کس به پراکندن اوست.

"فریدون مشیری"
 
آخرین ویرایش:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Delaram92

نگاه

New member
آنگاه که خوش تراش ترین تن ها را به سکه سیمی توان خرید
مرا
-دریغا دریغ-
هنگامیکه به کیمیای عشق احساس نیاز می افتد
همه آن دم است
همه ان دم است
از مهتابی به کوچه ای خم می شوم
و جای تمام نومیدان جهان می گریم
از یاد مبر که ما
من و تو
عشق را رعایت کردیم
از یاد مبر که ما
من و تو
انسان را رعایت کردیم
خود اگر شاهکار خدا بود یا نبود!

"شاملو"
 

nafiss

New member
ساقی به فریادم برس غم پر پرم کرد ***** چشمان او، چشمان او خاکسترم کرد
دیگر گل خورشید از سرخی به زردیست **** غم در نگاه آسمان لاجوردیست
با یاد چشمش مانده ام تنهای تنها**** تنها خدا داند که تنهایی چه دردیست
فریدون مشیری
 

nafiss

New member
بی تو مهتاب شبی باز از ان کوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم

شدم ان عاشق دیوانه که بودم

در نهانخانه ی جانم گل عشق تو درخشید

باغ صد خاطره خندید ، عطر صد خاطره پیچید

یادم امد که شبی با هم از ان کوچه گذشتیم

پر گشودیم و در ان خلوت دل خواسته گشتیم

ساعتی بر لب ان جوی نشستیم

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت

من همه محو تماشای نگاهت

اسمان صاف و شب ارام

بخت خندان و زمان رام

خوشه ی ماه فرو ریخته در اب

شاخه ها دست بر اورده به مهتاب

شب و صحرا و گل و سنگ

همه دل داده به اواز شباهنگ

یادم امد تو به من گفتی

از این عشق حذر کن

ساعتی چند بر این اب نظر کن

اب ائینه ی عشق گذران است

تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است

باش فردا که دلت با دگران است

تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن

با تو گفتم حذر از عشق ندانم

سفر از پیش تو هرگر نتوانم ، نتوانم

روز اول که دل من به تمنای تو پر زد

چون کبوتر لب بام تو نشستم

تو به من سنگ زدی من نرمیدم نگسستم

باز گفتم که توصیادی و من اهوی دشتم

تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم

حذر از عشق ندانم ، نتوانم

اشکی از شاخه فرو ریخت

مرغ شب ناله ی تلخی زد و بگریخت

اشک در چشم تو لرزید

ماه بر عشق تو خندید

یادم اید که دگر از تو جوابی نشنیدم

پای در دامن اندوه کشیدم

نگسستم ، نرمیدم

رفت در ظلمت شب ، ان شب و شب های دگر هم

نگرفتی دگر از عاشق ازرده خبر هم

نکنی دیگر از ان کوچه گذر هم

بی تو اما به چه حالی من از ان کوچه گذشتم.....
** فریدون مشیری**
 

biosta

Well-known member
سلام دوستان
اگر عنوان دفتر شعر را برای اسم این تاپیک انتخاب کرده اید من انتظار داشتم اشعارخودتان را بگذارید .
 

نگاه

New member
سلام دوستان
اگر عنوان دفتر شعر را برای اسم این تاپیک انتخاب کرده اید من انتظار داشتم اشعارخودتان را بگذارید .
سلام
نه ما که شاعر نیستیم ولی به شعر خوندن خیلی علاقه داریم. مطمئناً همه ما حداقل چند تا شعری بلدیم که دوستش داریم و تو دفتر شعر خودمون مینویسیم و بایگانی میکنیم، این هم یک دفترشعره شامل گزیده ای از اشعاری که هر کسی دوست داره، اینجا مینویسه تا بقیه هم استفاده کنند!
خوشحال میشیم شما هم شعرهای قشنگی که بلدین برامون بنویسین:bunnyearsmiley:
 

نگاه

New member
روزها رفت ولی یاد تو کمرنگ نگشت
سالها رفت و دل ساده من سنگ نگشت
ذهن من بستر صد خاطره با یاد تو بود
یادت از صفحه این خاطره کمرنگ نگشت
 

نگاه

New member
اشک رازیست

لبخند رازیست

عشق رازیست

اشک آنشب لبخند عشقم بود

قصه نیستم که بگویی

نغمه نیستم که بخوانی

صدا نیستم که بشنوی

یا چیزی چنان که ببینی

یا چیزی چنان که بدانی

من درد مشترکم

مرا فریاد کن..

"شاملو"
 
آخرین ویرایش:

امین خان

New member
واژهارا دوست دارم

به کویت بادل شاد آمدم با چشم تر رفتم به دل امید در مان داشتم درمانده تر رفتم
نیامد دامن وصلت بدستم هر چه کوشیدم زکویت عاقبت بادامنی خونین جگر رفتم
ه . ا . سایه
 

OMID2010

New member
شب را به یاد روی تو تا صبح زنده ام
اما تو را دریغ چه خوابی گرفته است..
 

waria

New member
دريا، - صبور وسنگين - مي خواند و مي نوشت
- "... من خواب نيستم !
خاموش اگر نشستم
،
مرداب نيستم !
روزي كه برخروشم و زنجير بگسلم
روشن شود كه آتشم و آب نيستم !"
 

nafiss

New member
پاسخ شعر كوچه فریدون مشیری

بی تو طوفان زده دشت جنونم صيدافتاده به خونم

تو چه*سان می*گذری غافل از اندوه درونم؟ بی من از کوچه گذرکردی و رفتی

بی من از شهر سفر کردی و رفتی قطره*ای اشک درخشيد به چشمان سياهم

تا خم کوچه به دنبال تو لغزيد نگاهم

تو نديدی..

نگهت هيچ نيفتادبه راهی که گذشتی

چون در خانه ببستم،

دگر از پا نشستم

گوئيا زلزله آمد،

گوئيا خانه فروريخت سر من

بی تو من در همه شهر غريبم

بی تو، کس نشنود ازاين دل بشکسته صدائی

بر نخيزد دگر از مرغک پر بسته نوائی

تو همه بود و نبودی

تو همه شعر و سرودی چه گريزی ز بر من

که ز کوي*ات نگريزم گر بميرم ز غم دل

به تو هرگز نستيزم من و يک لحظه جدايی؟نتوانم، نتوانم

بی تو من زنده نمانم

هما افشار
 

نگاه

New member
دین و دل به یک دیدن باختیم و خرسندیم
در قمار عشق ای دل کی بود پشیمانی

ما سیه گلیمان را جز بلا نمی شاید
بر دل "بهایی" نه هر بلا که بتوانی
 
آخرین ویرایش:

نگاه

New member
وقتی که صبحدم در آب چشمه ها تن می شوید

شهر من میان تصاویر ساکن ناپدید می شود

آواز دوردست غوک ها

نور ماه

و گریه غمگین جیر جیرک ها را به یاد دارم

دشت نوای ناقوس شبانه را در خود فرو داد

اما من به زنگ ها جان سپردم

غریبه

نهراس از انعکاس لطافت من در کوهستان ها

من روح عشقم

که از ساحل های دور به خانه بر می گردم
 

nafiss

New member
شعر سيب از دکتر حميد مصدق

تو به من خندیدی و نمی دانستی

من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم

باغبان از پی من تند دوید

سیب را دست تو دید

غضب آلود به من کرد نگاه

سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک

و تو رفتی و هنوز،

سالهاست که در گوش من آرام آرام

خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم

و من اندیشه کنان غرق در این پندارم

که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت..........
 

nafiss

New member
خداوند قول روز بدون درد،خنده بدون غم،آفتاب بدون باران را نداد.اما توان براي آنروز،نوازش براي گريه ونور براي راه را قول داد.....
 

nafiss

New member
وحشت از عشق که نه ، ترسم از فاصله هاست

وحشت از غصه که نه ، ترسم از خاتمه هاست

ترس بیهوده ندارم ، صحبت از خاطره هاست

صحبت از کشتن ناخواسته عاطفه هاست

کوله باری پر از هیچ ، که بر شانه ماست

گله از دست کسی نیست ، مقصر دل دیوانه ماست . . .
 
بالا