مامان رفته پيش‌خدا! (روان شناسي سوگ)

parand

Well-known member
مرگ از سخت‌ترين و بدترين تجربه‌هاي زندگي بشر است. حادثه‌اي كه تا با آن رودررو نشويم، دركش نخواهيم كرد. هنگامي كه اين اتفاق مربوط به والدين باشد، البته تلخ‌تر و آزاردهنده‌تر هم خواهد بود. در اين ميان، وقتي كودكي پدر يا مادرش را از دست مي‌دهد، سختي شرايط صد چندان مي‌شود و غصه‌ها بي‌شمار.

اينجاست كه وظيفه مراقبان كودك نيز به همان نسبت دشوارتر خواهد شد؛ خاله، عمه، عمو، دايي، مادربزرگ و پدربزرگ، معلم‌ها و مربيان و... همه بايد بدانند چطور با كودك برخورد كنند تا با كمترين مشكل اين دوران سپري شود.

گاهي بزرگ‌ترها مي‌خواهند با محبت بيش از حد كمبود والد فوت شده را جبران كنند و گاهي هم آنقدر درگير سوگواري و سپس مسائل خودشان هستند كه فراموش مي‌كنند كودكي هم وجود دارد كه در اين ماجرا سخت صدمه ديده است؛ اما نكته مهم آن است كه چه به كودك ترحم شود و چه او را ناديده بگيرند، در هر دو حالت صدمات جبران‌ناپذيري به روح لطيف كودكي وارد مي‌شود كه غم از دست دادن پدر يا مادر روي دل نازكش سنگيني مي‌كند.


 

parand

Well-known member
دكتر پروين ناظمي، روان‌شناس در اين باره به «جام‌جم» توضيح مي‌دهد: «نخستين حق طبيعي هر انسان داشتن پدر و مادر است. البته نقش پدر و مادر هر دو به يك اندازه مهم بوده و نمي‌توان گفت حضور يكي از آن دو در زندگي ما پررنگ‌تر است. تنها تفاوتي كه ميان اين دو نفر وجود دارد، اين است كه رابطه عاطفي ميان مادر و فرزند به دليل دوران جنيني و ارتباطي كه با هم داشته‌اند، كمي بيشتر است ولي اين مطلب اصلا نشان‌دهنده كمرنگ بودن نقش پدر نيست.»

پدر و مادر هر يك در مورد شكل‌گيري و رشد برخي رفتارهاي كودك نقش دارند و علاوه بر اين، رابطه ميان آنها نيز اثرات زيادي بر رشد صحيح كودك مي‌گذارد. اين عشق و نياز به پدر و مادر تا حدي است كه حتي زماني كه پدر يا مادر خيلي بداخلاق باشند، باز هم كودك به دنبال آنهاست و دوست دارد همراهشان باشد و آنها در كنارش؛ بنابراين طبيعي است اگر يكي از اين دو نفر فوت كند، كودك شرايط دشواري را تجربه خواهد كرد. البته نبايد فراموش كنيم سن كودك، ويژگي‌هاي شخصيتي او، ارتباط عاطفي فرزند با والد فوت شده و جايگاه او در خانواده نيز نقش بسيار مهمي در ميزان آسيب‌پذيري‌ فرزند دارد.

دكتر ناظمي با تاكيد بر اين‌كه كودكاني كه در سنين پايين‌تر هستند، از مرگ والدينشان بسيار آسيب مي‌بينند، مي‌گويد: «اطرافيان ممكن است تصور كنند كودك متوجه عمق چنين شرايطي نمي‌شود و در نتيجه خيلي هم اذيت نخواهد شد. در حالي كه مرگ يكي از والدين براي بچه‌هايي كه سن كمي دارند، بسيار سخت است و اين مساله نشان‌دهنده اهميت نقش فردي است كه پس از اين بايد حس ايمني و امنيت را به كودك بازگرداند.در اين شرايط سوالاتي مطرح مي‌شود كه پاسخ به آنها بسيار مهم است، از جمله اين‌كه پدر يا مادر به تنهايي تا چه حد توانايي اين كار را دارند؟ آنها چقدر مي‌توانند از اقوام نزديك كمك بگيرند و چطور بايد اين حس را به كودك منتقل كنند؟»

متاسفانه آنچه گاهي ناديده گرفته مي‌شود، احساس واقعي كودكان پس از مرگ والدين‌شان و نپذيرفتن واقعيت توسط آنهاست. به اين معني كه ظاهراً به نظر مي‌رسد كودك مشكلي ندارد و با شرايط بخوبي كنار آمده ولي در واقع ناراحت است و در درون غصه مي‌خورد. فرزند خردسال درك شناختي صحيحي از مرگ ندارد و مفهوم آن را نمي‌فهمد، ولي بخوبي اين فقدان را حس مي‌كند و متوجه كمبود مادر يا پدرش مي‌شود.


ادامه دارد...
 
بالا