سلام بچه ها,مخصوصا تابستان عزیزم که خیلی خیلی دلم براش تنگ شده بود!
آقا بهرام تابستون تموم شدا!پاشو بیا دیگه…
روز اول مهر یعنی دوشنبه کلاسا تشکیل شده بوده و ۶نفر از همکلاسیهای گرامی تشریف آورده بودن,استاد برخورداری برام پیغام فرستاده که پاشو بیا دانشگاه,کلاسا شروع شده,,,
منم دیروز با اجبار و سختی از مبل سه نفره ای که تمام تابستان از رگ گردن بهم نزدیکتر بود دل کندم و رفتم دانشگاه,ساعت اول بیماریها با دکتر محمدی داشتیم نیومد!!!ماهم با بچه ها رفتیم بوفه و از اونجایی که میزبان بودم همه رو مهمون کردم به هرچی دلشون خواست ولی خوب بچه ها زیاد پرخوری نکردن و به خوردن چایی بسنده کردن ,,البته خودم شیر قهوه و فرشته کیک و چای خوردین...خیلی روز خوبی بود بعد رفتیم سرکلاس پرتو,استاد بوزرجمهری!!!!!بد نبچد ,خوب بود,
بعد رفتیم نهار,,,اینجا دیگه جاتون خالی نبود چون فوق العاده غذای بدمزه ای بود,ازش چکه چکه روغن میچکید!!بعد رفتیم سرکلاس برخورداری یک عالمه حرف زد ,فقط هرچی میگفت یه سرش رو به ازدواج وصل میکرد و میگفت زود ازدواج کنید,دیر تون شده و....
از همه جالبتر اینکه توی ک ل ا س ٩ نفریم و همه از شهرای مختلف!!!
مازندران,رشت,همدان,کرمانشاه,اصفهان,یاسوج,اهواز,یزد
خدا به خیر کنه این دوسال رو....
قم رو یادم رفت بگم!