مشاعره

nazanin91

New member
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد
 

arshade90

New member
دستان خسته ام به شقایق نمی رسد

فریاد من به گوش خلایق نمی رسد
 

nazanin91

New member
دل چو پرگار به هر سو دورانی می کرد
وندر آن دایره سرگشته پا برجا بود
 

arshade90

New member
دو دلم اول خط نام خدا بنویسم
یا که رندی کنم و نام تو را بنویسم
 

rahele.t

New member
دل میرود ز دستم، صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
 

rahele.t

New member
اگر روزی مقرر شد که با اشکت وضو سازم
خدا داند که با چشمت هزاران قبله میسازم
 

rahele.t

New member
من از بیگانگان هرگز ننالم
که با من هرچه کرد آن آشنا کرد
 

baroon90

New member
درمکتب مارسم فراموشی نیست
درمسلک ماعشق هم اغوشی نیست
مهرتواگربه هستی ماافتاد
هرگزبه سرش خیال خاموشی نیست
 

sa@@ra

New member
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل ادم بسرشتندو به پیمانه زدند
 

sa@@ra

New member
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد اشکارا
 
بالا