یادگیری لغات مهم ارشد به صورت چند بعدی

hosseinpour

New member
لغت شماره 18 :
مسری - واگیر دار یعنی از فردی به فرد دیگر سرایت میگنه ، دو تا کلمه هستند که معنیشون " مسری ، واگیر دار ، قابل سرایت " هست
1: contagious
2: communicable
اما یکسری بیماری ها ژنتیکی هستند این بیماری ها رو
congenital
می گویند .
تست کنکور 1394 :
some diseases are passed gentically from parents to the child , others are .........., they pass from one person to another through contact .
1: dormant
2: unique
3: communicable
4 : viable
بعضی بیماری ها به صورت ژنتیکی از والدین به فرزند منتقل می شوند ، دیگر بیماری ها مسری هستند و از فردی به فرد دیگر منتقل می شوند .
[emoji40] [emoji40]
سلام خدمت دوستان عزیزی که به این تاپیک سر میزنن........جسارت نباشه اما من فک می کنم این کاری که شما می کنین زیادی وقتگیره و اگه واقعا قصدتون یادگرفتن زبانه برین مردونه بشینین 504 و تافل رو بخونین بعدشم برا تثبیت معانی کلمات و مسلط شدن لزگی رو بخونین قول میدم نتیجه خیلی خیلی خوبی بگیرین ، من اتفاقی به این انجمن سر زدم و گفتم نظر خودمو گفته باشم.......رتبه 1 اپیدمیولوژی امسال با زبان 87.5 درصد....موفق باشین دوستان.
 

p5301

New member
سلام خدمت دوستان عزیزی که به این تاپیک سر میزنن........جسارت نباشه اما من فک می کنم این کاری که شما می کنین زیادی وقتگیره و اگه واقعا قصدتون یادگرفتن زبانه برین مردونه بشینین 504 و تافل رو بخونین بعدشم برا تثبیت معانی کلمات و مسلط شدن لزگی رو بخونین قول میدم نتیجه خیلی خیلی خوبی بگیرین ، من اتفاقی به این انجمن سر زدم و گفتم نظر خودمو گفته باشم.......رتبه 1 اپیدمیولوژی امسال با زبان 87.5 درصد....موفق باشین دوستان.
حرف دوستمون کاملا درسته ، برای موفقیت تو کنکور کارشناسی ارشد ، بهترین روش همین روشی هست که ایشون فرمودند !! ولی دوستان دقت کنین که کتاب 504 لغات نسبتا سخت تر و کم کاربرد تری نسبت به کتاب تافل داره لذا سعی کنین ابتدا از کتاب تافل شروع کنین ، بعد 504 و در نهایت برای تثبیت کتاب دکتر امیر لزگی !!! هدف از این تاپیک هم یادگیری زبان به اون معنی که شما فرمودین ابدا نیست ، قطعا اگه کسی بخواد با این روش زبان رو یاد بگیره روشی کاملا اشتباه رو انتخاب کرده ، این تاپیک صرفا برای توجه بیشتر به درس زبان هستش !!!
[emoji55] [emoji55]
برای اینکه روزی یه لغت ببینیم و از زبان دور نباشیم [emoji55]
 

p5301

New member
لغت شماره 19 :
امکان نداره تا حالا لغت
back
به گوشتون نخورده باشه ، خیلی راحت هم همیشه معنیش می کنیم " پشت ، پشت کردن " اما باید بدونیم این کلمه با توجه به نوع جمله معنی های خیلی زیادی داره ، یکی از معنی های back " حمایت کردن -پشتیبانی کردن " یا همون
support
هستش !!!
پارگراف زیر از یکی از ریدینگ های کنکور کارشناسی ارشد هستش :
Health food fanatics claim that yogurt will prolong your life , their claims are backed by reports that yogurt eaters over the years have lived longer and healthier.
طرفداران پروپاقرص غذاهای سالم ادعا می کنند که( مصرف) ماست طول عمر را زیاد می کند ، ادعایشان توسط گزارش هایی که مصرف کنندگان ماست در طی سال ها بیشتر و سالم تر زندگی کرده اند پشتیبانی یا ساپوررت می شود.
حالا یک جمله :
doctors have backed plans to raise the tax on cigarettes.
دکترها از برنامه های افزایش مالیات بر سیگار حمایت کرده اند . [emoji301]
 

p5301

New member
لغت شماره 20 :
Conclude
الان بخصوص با گیر و دار مذاکرات هسته ای این کلمه شاید به گوشتون خورده باشه که مدام میگن
we are going to conclude a good agreement .
"ما قصد داریم یک توافق خوب حاصل کنیم ."
همونطور که تو جمله بالا می بینم conclude به معنی " رسیدن به نتیجه یا به حاصل رسیدن" معنی میده ، اما خوب این کلمه هم با توجه به نوع جمله تو فارسی معنی هاش متفاوت میشه که چند تاش رو در زیر می بینیم :
معنی شماره 1 : به نتیجه و حاصل رسیدن
جمله 1 :
-a trade agreement was concluded between the two countries .
یک توافق تجاری بین دو کشور حاصل شد. (به دست امد)
جمله 2 :
-many studies have concluded that smoking is dangerous .
مطالعات زیادی به نتیجه رسیده اند که سیگار کشیدن خطرناک است .
معنی شماره 2 : پایان دادن -پایان یافتن " خیلی از فعل ها تو زبان انگلیسی همزمان هم معنی فاعلی و هم مفعولی رو دارن " همونطور که در اینجا هم معنی پایان دادن و هم پایان یافتن هر دو تا درسته .
-the meeting concluded at noon .
جلسه ظهر پایان یافت .
-the chairman concluded by wishing us all a happy holiday .
رئیس خاتمه داد ( جلسه رو ) با آرزوی شادی برای همه ما در تعطیلات .
یه نکته که خیلی باید مدنظر قرار بدیم اینکه بر خلاف فارسی که جملات رو خیلی با اطناب بیان می کنند تو زبان انگلیسی سعی بر این که تا حد ممکن جمله کوتاه باشه ، در اینجا می بینیم که کلمه " جلسه " رو اگه اضافه نکنیم تو فارسی جمله مون دم بریده میشه اما تو انگلیسی هیچ مشکلی به وجود نمیاد و خواننده خودش استنباط می کنه .
حالا چند تا جمله بدون ترجمه :
-she concluded her speech with a quotation from shekaspear .
-we concluded to go on a trip .
-they concluded a new agreement with iran.
[emoji106]
 

p5301

New member
لغت شماره 21 :
abstain :
معنی شماره 1 : رای ممتنع دادن
معنی شماره 2 : پرهیز کردن -امتناع کردن
حالت اسمی این کلمه
abstinence
هم معنی: " پرهیز -امتناع-رای ممتنع "
جمله 1 :
He abstained from taking part in the discussion .
او از شرکت کردن در بحث امتناع کرد .
جمله 2 :
I need to abstain from eating at least 12 hours before my blood test .
من باید از خوردن حداقل 12 ساعت قبل از تست خون پرهیز کنم .
to abstain from alcohol / sex / drugs
پرهیز از الکل ، رابطه جنسی و مواد
ten people voted , 5 against , 2 abstained
10 نفر رای دادند که 5 تا مخالف ، 2 تا ممتنع
نکته مهم حرف اضافه abstain ، همیشه from است.
[emoji42]
 

p5301

New member
لغت شماره 22 :
stroke
هم اسم و هم فعل هستش وقتی اسمه 10 تا معنی و وقتی فعله 4 تا معنی ، هدف ما معنی شماره 10 اش وقتی اسم هست ، بنابراین برای بقیه معنی هاش مثال نمینویسم چون یه تومار میشه ...
معنی " سکته مغزی "
-the stroke left him partly paralysed.
سکته مغزی او رو نسبتا فلج کرد .
-a sroke victim
قربانی سکته مغزی
-he had a stroke an died.
او سکته کرد و مرد .
[emoji88] [emoji88]
 

p5301

New member
شماره 23 :
چهار تا کلمه هست که خیلی وقتا با هم اشتباه میشه :
1: fatal
2: fetal
3: mortal
4 : moral
این چهار تا رو سعی کنیم معنی هاش رو درست یاد بگیریم ، شر نشه بعدا
fatal = mortal = کشنده -مهلک -مرگ آور
مثال 1 :
a mortal wound :
زخم مهلک یا کشنده
facing mortal danager
مواجه با خطر کشنده
مثال 2 :
a disease that is often fatal
بیماری که غالبا کشنده است .
a chemical that is often fatal to birds.
ماده ای شیمیایی که غالبا برای پرندگان کشنده است .
اما fetal یعنی چی ؟
معنی " جنینی - مربوط به جنین
fetal abnormalities
ناهنجاری های جنینی
در نهایت moral :
یعنی " اخلاقی - انسانی "
moral responsibility
مسئولیت اخلاقی
each story teaches an important moral lesson .
هر داستان یک درس اخلاقی مهم می دهد .
حالت اسمی mortal میشه mortality
وقتی میگیم
mortality rate
یعنی میزان مرگ و میر
[emoji301] [emoji301] [emoji301]
 

p5301

New member
شماره 24 :
3 تا کلمه که خیلی شبیه هم هستند و ممکنه با هم اشتباه کنیم :
1:abrupt
2: disrupt
3: erupt
کلمه شماره 1 یا abrupt معنی اش میشه " ناگهانی " یک synonym هم بخوام براش بگم = sudden
مثال :
-abrupt change in the weather .
تغییر ناگهانی هوا
-the party ended abruptly when police arrived
موقعی که پلیس سر رسید مهمانی به طور ناگهانی خاتمه یافت .
اما کلمه شماره 2 : disrupt دو تا معنی مهم داره اولین معنیش میشه اختلال ایجاد کردن ، دومیش میشه پاره کردن و در هم دریدن
مثال :
-protesters disrupted the conference .
معترضان در کنفرانس اختلال ایجاد کردند .
- the bad weather disrupted our travel plan
هوای بد برنامه مسافرتمان را مختل کرد .
-the tempest disrupted all the phone lines throughout the area .
طوفان شدید همه خطوط تلفن منطقه را پاره کرد .
اما کلمه آخر یا erupt به معنی فوران کردن یا بیرون ریختن هستش :
-the volcano erupted last year.
کوه آتش فشانی سال پیش فوران کرد .
-rashes erupted on his back .
راش ها یا ضایعات پوستی در پشتش بیرون ریختن.
[emoji189] [emoji189] [emoji189]
 

p5301

New member
لغت شماره 25 :
casual
چند تا معنی مهم داره که میخوام همشو بررسی کنم چون همه این معنی ها مهم هستند نه اینکه بگیم ای بیخیال حالا یک معنی یادبگیرم از سرش هم زیاده ، بعد که میری یه خبر میخونی یا یک کتاب میگیری دستت می بینی تو یک جمله معنی پنجمش هدفه اونموقع است که میگی ای وای:
1: not planned or expected : غیر عمدی
2: without care or attention : با سهل انگاری
3 : not formal : غیر رسمی
4 : " about work " : not permanent
وقتی درباره کار باشه معنی " موقتی "
5 : " about relationship: without take affection
وقتی درباره یک رابطه باشه " سطحی و نه چندان عمیق"
حالا برای هر کدام از این معنی ها یک جمله رو بنویسم.
- a casual manner :
رفتاری سهل انگارانه
- he tried to sound casual but I knew he was worried .
او تلاش می کرد سهل انگار و بی توجه به نظر بیاد اما من می دونستم که او نگرانه " درباره موضوع "
- family parties and other casual occasions.
مهمانی های خانوادگی و دیگر رویدادهای غیر رسمی .
-my style is often casual
استیل یا تیپم غالبا غیر رسمی هستش .
- he found only a casual job.
او فقط یک کار موقت پیدا کرد .
- a casual friendship
دوستی سطحی
کلا تو یک کلمه بخوایم معنی اش کنیم لووپ کلام یعنی " جدی " نباشه .
[emoji42] [emoji42] [emoji42]
 

p5301

New member
شماره 26 :
3 تا لغت شبیه به هم ، پرکاربرد رو میخوام بگم
1: resist
2: persist
3: insist
اول میرم سراغ
resist :
a: to refuse to accept = to oppose
مخالفت کردن - تن در ندادن
b: to remain strong against the force
ایستادگی کردن - مقاومت کردن
c: to avoid
پرهیز کردن - خودداری کردن
جمله های resist :
-many people resisted the efforts of lawmakers to raise taxes .
بسیاری از مردم با تلاش های نمایندگان برای بالابردن مالیات ها مخالفت کردند.
-the drug will help your body resist infection
دارو به بدنت کمک خواهد کرد در برابر عفونت مقاومت کند.
-I couldn't resist laughing.
من نتوستم خنده ام را نگه دارم .
اما کلمه دوم persist هستش :
a: to continue doing sth
ادامه دادن -ثبات قدم داشتن - تسلیم نشدن
b: to continue to exist
بقا یافتن - پابرجاماندن -ادامه یافتن
اما جملات مربوط به persist :
-so , do you agree or not? she persisted
خوب ، او ادامه داد : موافقی یا نه ؟
-if the problem persisted , please call us
اگه مشکل ادامه داشت با ما تماس بگیرید .
-if the symptoms persist , consult your doctor.
اگه علائم ادامه یافت با دکترت مشورت کن .
اما کلمه آخر insist هستش :
معنی " اصرار کردن - پافشاری کردن - مصرانه خواستن"
- he insisted that he was completely innocent .
او اصرار داشت که کاملا بی گناه است .
-the source for my story insisted that I dont reveal his name.
منبع خبر اصرار کرد که نامش را فاش نکنم .
[emoji9] [emoji10] [emoji10]
 

nasour

New member
اگه یه دیکشنری تاب میخواین رو گوشیتون من بهتون mobodic رو پیشنهاد میکنم که فوق‌العاده س ، هم متضاد هم مترادف هم توضیح داره و هم مثال و ... خلاصه حتما رو گوشیتون نصب کنین که پشیمون نمیشین
 

p5301

New member
لغت شماره 27 :
decline
وقتی اسم هستش معنی " کاهش -افت -نزول یا انحطاط می دهد به طور کلی definition اش موقعی که اسم هستش :
a continuous decrease in size , value , quality , etc of something.
چند مثال از حالت اسمی :
-economic decline :
افت اقتصادی
-the company reported a small decline in it's profit.
شرکت یک افت کم در سوددهی اش را گزارش داد .
-he has exprienced a decline in healt
او یک کاهش سلامتی را تجربه کرد.
اما decline وقتی فعل هستش چند تا معنی داره .
معنی شماره 1 :
to become lower in amount or decreased in number.
افت کردن - تقلیل یافتن - کاهش یافتن
معنی شماره 2 :
to become worse .
بدتر شدن
معنی شماره 3 :
to say that you will not or can't do sth.
رد کردن مودبانه
معنی شماره 4 : شیب پیدا کردن - سرازیر شدن .
حالا مثال از حالت فعلی :
-her health was declining rapidly.
سلامتی اش به سرعت در حال بدتر شدن بود .
-to decline an intivation.
رد کردن یک دعوت .

-oil prices continue to decline.
قیمت های نفتی داره افت می کنه .
-the path declines to the lake.
مسیر به دریاچه سرازیر می شود .
اما دو تا کلمه داریم که شاید با decline اشتباه گرفته بشه اولی recline به معنی " تکیه دادن - لم دادن "
دومی incline به معنی شوق و گرایش داشتن .
[emoji4] [emoji4]
 

p5301

New member
لغت شماره 28 :
demand
وقتی نقشش در جمله اسم باشد :
1: a very firm request for sth .
درخواست - خواهش
2: things that makes you do difficult things.
الزام - اجبار
3 : needs of customers for goods or services
تقاضا
پس وقتی این کلمه در جمله ای اسم بود یکی از 3 تا معنی بالا رو حتما داره .
اما وقتی فعل باشه معنی هاش به ترتیب زیر هستند :
-خواستار شدن ، درخواست کردن
-واطلبیدن
حالا مثال های مرتبط با این کلمه رو شرح میدم :
-parents made demands for teacher resignation.
والدین اخراج معلم را خواستار شدند.
-an increased demand for hospital beds.
تقاضای افزایش یافته برای تخت های بیمارستانی .
-the company increased production to meet demands.
افزایش تولید شرکت به منظور پاسخگویی به تقاضاها .
-he demanded his money .
او پولش را مطالبه کرد .
[emoji301] [emoji301]
 

leila_kha1988

New member
سلام دوست عزیز خسته نباشید


میشه ببرسم لغت هارو از کجا مینویسین با توضیحاتش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 

p5301

New member
سلام دوست عزیز خسته نباشید


میشه ببرسم لغت هارو از کجا مینویسین با توضیحاتش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام
لغاتی که اینجا نوشته میشه ، لغاتی هستند که در آزمون های سال های قبل وزارت بهداشت در متن ها و همچنین در تست های لغت ، زیاد تکرار شده اند . ولی کتابی که بیشترین تشابه با این لغات رو داره کتاب 450 لغت ضروری برای تافل هستش .
توضیحات و مثال هایی که برای هر لغت نوشته شده نیز ترکیبی از 3 دیکشنری معروف انگلیسی به انگلیسی
OLDA8
Merriam websters
Aryanpour
هستش ، هر روز فقط یه لغت تو تاپیک گذاشته میشه و هدف از این تاپیک فقط اینه که روزی یه لغت انگلیسی رو با توضیحات کامل و تمام کاربردها و مثال ها ببینیم ، و از مود یادگیری خارج نشیم ....
[emoji106] [emoji106]
 

p5301

New member
لغت شماره 29 :
صفتی به نام conventional داریم ، در ابتدا حالت اسمی صفت گفته شده رو که convention هست بررسی کنیم ، convention سه تا معنی مهم داره که به قرار زیر است :
1: a large meeting of people who come to a place.
گردهمایی - همایش -اجلاس -کنگره
2: a tradition
سنت - عرف - رسم
3: a formal agreement between two groups or countries .
توافق - معاهده - پیمان
اما حالات صفتی یا همون conventional چی معنی میده : یک معنی داره : " سنتی ، طبق رسوم "
مثال ها :
-she is very conventional in her views.
او در عقایدش بسیار سنتی است .
-conventional medicine
پزشکی سنتی
-conventional approaches
رویکردهای سنتی
-conventional society
جامعه ای سنتی ....
 
آخرین ویرایش:

p5301

New member
شماره 30 :
دو صفت sufficient و efficient بسیار به هم شبیه هستند ، ابتدا sufficient رو نگاه بندازیم :
as much as you need , enough , adequate
با توجه به definition بالا معنی اش میشه " کافی -بسنده "
مثال ها :
-his income is not sufficient
درآمدش کافی نیست .
-her explanation wasn't sufficient to satisfy the police .
توضیحاتش پرای قانع کردن پلیس کافی نبود .
اما efficient :
doing sth well and without wasting time , money or energy .
درمورد غیر انسان : مقرون به صرفه ، پر بازده
در مورد انسان : با صلاحیت ، لایق ، یا فردی که با صرف کمترین زمان ، پول یا انرژی بیشترین ثمر را به بار می نشاند .
مثال ها :
-the efficient use of energy .
استفاده مقرون به صرفه از انرژی
-larger projects are usually less efficient .
پروژهای بزرگتر معمولا کمتر مقرون به صرفه هستند .
-As we get older , our bodies becomes less efficient.
وقتی ما بزرگتر می شویم بازده بدنیمان کمتر می شود . [emoji54] [emoji54]
 

p5301

New member
مجموع لغاتی که در بیش از یک ماه فعالیت تاپیک گذاشته شده است رو یه مرور کنیم :
1-development
2-regulation
3-prognosis
4-intervention
5-underlying disease
6-discrimination
7-outbreak
8-out growth
9-alteration
10-procedure
11-disposal
12-get rid of
13-association
14-examination
15 -deprive
16-derive
17-recur
18-jolly
19-specimen
20-retain
21-maintain
22-preserve
23-contagious
24-communicable
25-congenital
26-back
27-conclude
28-abstain
29-stroke
30-fatal
31-fetal
32-mortal
33-moral
34-abrupt
35-disrupt
36-erupt
37-casual
38-resist
39-persist
40-insist
41-decline
42-demand
43-conventional
44-sufficient
45-efficient
[emoji173] [emoji173] [emoji173]
 

p5301

New member
مجموع لغاتی که در بیش از یک ماه فعالیت تاپیک گذاشته شده است رو یه مرور کنیم :
1-development
2-regulation
3-prognosis
4-intervention
5-underlying disease
6-discrimination
7-outbreak
8-out growth
9-alteration
10-procedure
11-disposal
12-get rid of
13-association
14-examination
15 -deprive
16-derive
17-recur
18-jolly
19-specimen
20-retain
21-maintain
22-preserve
23-contagious
24-communicable
25-congenital
26-back
27-conclude
28-abstain
29-stroke
30-fatal
31-fetal
32-mortal
33-moral
34-abrupt
35-disrupt
36-erupt
37-casual
38-resist
39-persist
40-insist
41-decline
42-demand
43-conventional
44-sufficient
45-efficient
آیا همه ی معنی ها یادمون مونده ؟
حالت های دیگه هر کلمه رو مسلط هستیم؟ مثلا درباره development حالت های develope " فعل " ، developed " صفت " رو یاد داریم ....
برای هر لغت می تونیم یک جمله مثال بزنیم ؟
[emoji173] [emoji173] [emoji173] [emoji173]
 
بالا