آخرین محتوا توسط دخترباران

  1. دخترباران

    احساسات روزانه««« امروز چه حسی داری......؟

    خدارو شکر خوب خوبم
  2. دخترباران

    *** " اگه ی1 شاخه گل داشتی به کی تقدیمش می کردی ؟؟؟ " ***

    دستای مامان باباموکنارهم میزاشتم وبین دستای دوتافرشته های اسمونیم قرارمیدادم
  3. دخترباران

    فقط برای خداوند...

    خدایا چگونه عاشقت نباشم وقتی دیگران ندیدند وفریادزدند وتو دیدی وپوشاندی
  4. دخترباران

    احساسات روزانه««« امروز چه حسی داری......؟

    خیلی خوبم..بقول عزیزی همیشه بگو عالیم کاینات عاشق شنیدن این کلمست ازطرف من تو و...
  5. دخترباران

    ختم قرآن کریم ویژه اسفند ماه1393

    من 4تاجز میخوام لطفا نام 4جز روبهم بگین .یک دنیاممنونم:riz304::riz304::riz304:
  6. دخترباران

    ختم قرآن کریم ویژه اسفند ماه1393

    الان من چه جزیی روبایدبخونم؟29روکسی برنداشته؟:dadad4:
  7. دخترباران

    من و خدا ... :)

    خدایا ، بر من این نعمت را ارزانی دار که : بیشتر در پی تسلا دادن باشم تا تسلی یافتن و بیشتر در پی فهمیدن باشم تا فهمیده شدن
  8. دخترباران

    سر هفت سین امسال جای کی خالیه؟

    باهات موافقم دوست خوبم هانیه جان انشالله سایرعزیزهات سال های سال درکنارت باشن عزیزدلم
  9. دخترباران

    قدر پدر مادرهایمان را بیشتر بدانیم

    گلچین عزیزسپاس
  10. دخترباران

    سر هفت سین امسال جای کی خالیه؟

    باران عزیزم امیدوارم همه عزیزهای سفرکردتو خدای مهربان رحمت کنه واون دنیا درکمال ارامش باشندعزیزم درمقابل عمرشماوعزیزهایی که داریشون طولانی باشه
  11. دخترباران

    امروز شادم ^_^

    شادم چون خدا هست چون هنوز دلم بادرد انسان ها به درد میاد وشادیشون شادم میکنه این یعنی گرفتار بی تفاوتی نشدم چون سایه پدرمادر هست چون نعمت سلامتی هست چون مشکلات فقط واسه این اومدن تامنو محکم ترکنن چون فرصت دیدن 22بهار رو داشتم چون نعمت بودن دارم نعمت زیستن شادم کسی هست که بودنش جبران همه...
  12. دخترباران

    آهنگ مورد علاقه تون

    عادت ازشادمهر...
  13. دخترباران

    قدر پدر مادرهایمان را بیشتر بدانیم

    چمدونش را بسته بودیم، با خانه سالمندان هم هماهنگ شده بود، کلا یک ساک داشت با یه قرآن کوچک، کمی نون روغنی، آبنات، کشمش؛ چیزهایی شیرین ، برای شروع آشنایی. گفت: «مادر جون، من که چیز زیادی نمی‌خورم، یک گوشه هم که نشستم، نمیشه بمونم، دلم واسه نوه‌هام تنگ میشه!» گفتم: «مادر من، دیر میشه،...
بالا