خنده دارترین خاطره درس.

**^^**

New member
من و دوستام روز اول دانشگاه رفتیم تو سرویس بهداشتی آقایان همش داشتیم حرف میزدیم و میخندیدیم که یهو از تو آینه یه پسر دیدم همچین دوییدیم بیرون از اونجا که پاپکوم رو جا گذاشتم که پسره لطف کرد آورد بهم داد
 

mikhak s

New member
ميدونيد كه وقتي ترم اولي هستي يه سري از اصطلاحاتو نميدوني:sadsmiley: توي پرينت جلوي يكي از درسام اسم استادو نوشته بود مدعو ،*فكر كرديم اسم استاد مدعو هست:5: نشستيم سركلاس ولي اين استاد نيومد ديگه حوصلمون سر رفت منو چند تا از دوستام رفتيم بيرون كلاس وايساديم كه ديديم كلاس بغلي هم بچه ها بيرون وايسادن (همكلاسياي پسر بودن) ازمون پرسيدن استادتون نيومده؟گفتم نه گفت كيه؟ گفتم مدعو اونم گفت ا ا اسم استاد ماهم كه مدعوه چطور ميشه؟:5:دوجا همزمان كلاس داره؟ داشتيم اينو ميگفتيم كه يكي از ترم بالاييا اومد گفت شماالان چي گفتيد؟:sadsmiley: يكي زد توسرشو گفت مدعو يعني دعوت كننده اسمش نيست كه وايييييييييييييييي مارو ميگي سريع رفتيم تو كلاسامون از اون روز به بعد هر وقت همو مي ديديم از خجالت راهمونو عوض ميكرديم ولي بعدش برامون عادي شد:))))))))))))))
 

**^^**

New member
ما وقتی رفتیم خوابگاه اتاق خالی نبود به خاطر همین ما رو فرستادن یه سالن خالی تو زیر زمین خوابگاه شبا خیلی سرد بود ما صب رفتیم کلاس و فقط 6-7 تا دختر بودیم استادمون یه خانومی بود گفت تا بچه ها بیان بگین ببینم خوابگاه چطوره منم گفتم استاد خیلی سرده هممون یخمک شدیم اما گویا یکی از پسرامونم سر کلاس بودن که من متوجه نشده بودم پسرای ترم اولی هم که فقط دنباله سوژههههههههه بعده کلاس هر کی ما رو میدید میگفت اااااا بچه ها یخمکا اومدن
 

reza.n

New member
این سوتی نیست بیشتر خاطرس.یادمه ترم 2 ازمایشگاه شیمی 2 داشتیم.کلا هر جلسه باید محلول میساختیم و 10 تا چیزو قاطی میکردیم یه چی در میومد آخرش.هر دفعه هم باید یه رنگ خاصی درمیومد یا رسوب با رنگ خاصی میداد.آخر جلسه هم نشون میدادیم و نمره میگرفتیم.من و دوستم چند جلسه تلاش کردیم لا مصب نمیشد.دیدیم نمیشه مثبت و به سمت خودمون کج کنیم پس تصمیم گرفتیم ما خودمون و به سمت مثبت کج کنیم.واسه همین هردفعه گچ رنگی همرامون داشتیم هرجا که نتیجه دلخواه نبود یه مقدار پودر گچ به رنگ های متنوع و مختلف اضافه میکردیم.سانتریفوژ و یه مثبت خوشگل میگرفتیم.اون مسئول آزمایشگاه هی نگاه میکرد میگفت یه جوریه نباید اینقد رسوب زیاد باشه ما هم میگفتیم شده دیگه.دقیق کار کردیم خیلی.بنده خدا هم هر دفعه میگفت ما هم اصن به روی مبارک نمیاوردیم:a2d3:
 

reza.n

New member
اینم خاطرس یادم اومد راجع به همین آز شیمی 2.امتحان پایانیش 10 نمره عملی بود 10 نمره هم امتحان کتبی بود.استاد شیمی 2 امتحان کتبی و میگرفت.یه استاد پیری بود.اصن داغون.سنگواره.فسیل.:14:ولی خیلی خنده بود.توو کلاس از جوونیاش میگفت و که فلان بودم و خوش تیپ بودم ...تا اینکه واسه زنش نامه عاشقانه مینوشته...اگه بخام ازش بگم تا صبح باید تایپ کنم.خلاصه اینکه روز امتحان تمام بچه های ازمایشگاه که خیلی هم بودیم و جمع کرد توو یه کلاس کوچیک.مثلا تصور کنین توو یه کلاس با گنجایش 30 نفر ، 60 نفر تووش باشن.دست و پامون از پنجره ها بیرون بود دیگه.:5:واسه همین ما 5 تا پسر رفتیم اون ته نشستیم:dadad4:.برگه هارو که دادن تا میتونستیم تقلب کردیم.یعنی کلمه به کلمه شکل هم نوشتیم.یکی املا میگفت بقیه مینوشتیم.:25r30wi:تمامشم از کتاب و جزوه.آخ میخندیدم.گفتیم دیگه 20 آوردیم.نمره ها که اومد هرکدوممون یه نمره ای داشتیم.یکی 17 یکی 14....کلی خندیدم چون دقیقا عین هم نوشته بودیم.هنوزم یادمون میاد خندمون میگیره.واقعا چوطوری آخه؟؟!!!
 

**^^**

New member
بچه ها شمام تو آزمایش بیشتر از اینکه به آزمایشا توجه کنین واسه رنگایی که بدست میاد ذوق نمیکنین و سعی کنین دفعه بعد کمرنگتر یا پرنگترش کنین که خوشتون بیاد؟فقط من اینجوری بودم؟:ad54ad:
 

reza.n

New member
بچه ها شمام تو آزمایش بیشتر از اینکه به آزمایشا توجه کنین واسه رنگایی که بدست میاد ذوق نمیکنین و سعی کنین دفعه بعد کمرنگتر یا پرنگترش کنین که خوشتون بیاد؟فقط من اینجوری بودم؟:ad54ad:
ما هم همینطور بودیم کلا از رنگاش خوشمون میومد.خداییشم رنگاش باحال میشد.ولی واقعا کلاس آشپزی ای بود واسه خودش فقط چیز میز اضافه میکردیم آخر یچی در میومد.
 

parnian24

New member
منم روز اول دانشگاه اشتباهی رفته بودم سرویس بهداشتی آقایان .شانس آوردم که مقنعمو سرم کردم که بلافاصله بعدش یکی از موجودات جنس مخالف اومد تو.ظاهرمو طوری گرفتم که انگار اصن ککمم نگزیده:rolleyessmileyanim:
 

amirreza

New member
بچه ها کلا خاطراتتون باحال بود

منم غیر بومی بودم اول مهرم بود هی تک تک فامیلا زنگ میزدن تبریک میگفتن

و مثلا میخواستن از دلتنگی دربیارنم .....در این میان یه فامیل داریم خیلی مایه دارو باکلاس در حد لالیگا

زنگ تفریح وسط دو کلاس یهو دیدم شماره تهران با تعجب برداشتم یکم به مغزم فشار اوردم تا فهمیدم اون فامیلمونه

وای دستو پامو گم کردم........لامصب تلفنمم که صدای منو خوب میبرد صدای طرف قروقاطی

خلاصه انقد جوگیر شد بودم یهو رفتم دسشویی دخترا <تا بلند بلند حرف بزنم تازه احوال دخترشو پرسیدم

اسم پسراش یادم رفت:5: از بس که حول بودم ...بعد با مامانم دعوا کردم که چرا تلمو دادی بزنگه منم ضایع شدم!
 

nava

New member
روز اولی که تربیت بدنی داشتم با دوستم رفتیم تو دانشکده تربیت بدنی چون با اونجا آشنایی نداشتیم خیلی دیر رسیدم با عجله رفتیم تو یکی از سالن ها بعد پشت سرمونو نگاه کردیم دیدیم پره تماشاچی پسره میخوان مسابقه فوتبال برگزار کنن . خلاصه خیلی بد شد آخه بازیکنان داشتند وارد زمین میشدند ما هنوز وسط سالن بودیم خوشبختانه با کلی کف و سوت بدرقه شدیم و رفتیم سر کلاس خودمون :ph34r-smiley:
 

shadman

New member
ترم اول که بودیم روز اول دیر رسیده بودم یادمم هس کلاس فیزیک 1 داشتیم مستقیم رفتم گروه فیزیک دیدم یکی از همکلاسیامم اونجاس بعد از آشنایی دو نفری باهم مثل پت و مت گروهو زیرو رو کردیم مگه کلاس پیدا میشه آقا بعد یه رب دیر کردن با هر مصیبتی بود از گروه اومدیم بیرون رفتیم سر کلاس.
 

estel

New member
ترم اول بودم کلاس فیزیکمون تموم شد ما هم یه استاد خیلی پر حرف داشتیم تا کلاس تموم شدو استاد رفت بیرون منم گفتم آخیش بالاخره رفت طفلک زنش چی میکشه از دستش همونجا خم شدم بند کفشمو ببندم یهو دیدم استادمون پشت سرم واستاده داره منو نگاه میکنه مو بگی عین گچ سفید شدم اون درس رو مجبور شدم طی 2 ترم بخونم
 

estel

New member
امتحان ریاضیه ترم بود توی دانشکده فیزیک میرفتیم بدیم بعد من داشتم از دانشکده خودمون به دانشکده فیزیک میرفتم امتحانمم دیر شده بود استاد ریاضیمونو دیدم تا منو دید گفت گروهتون کجاست دانشگاه ما هم یه ذره پیچ در پیچ بود نمیشد آدرس بدی منم راه افتادم که با استاد برم یهو استاد گفت تو کجا امتحانت شروع شده ها منم مثل بزهای شکست خورده سرم و انداختم پایین برم سر امتحان که استاد گفت بابا آدرس گروهو میخواستی بدی منم که....
 

mohana

Well-known member
الان که دارم اینو مینویسم همینطور میخندم
روزدوم دانشگاه دنبال کلاسا میگشتیم...هر25 نفر با هم
یعنی نماینده جلو میرفت ما 24 نفر پشتش
بعد اون خودش هم نمیدونست کجا داره ما رو میبره:14:
واااااااااااااای خدا
هیشکی هم نمی اومد راهنمایی کنه یا بگه این جمعیت دارن چیکار میکنن
نمیدونین که ما کجا ها رفتیم....دانشکده پیرا، پزشکی...نبود؟ دارو سازی...
پیش همه ابرومون رفت
دوستم بهم گفت اینا رو ولش کنیم..نماینده هیچی نمیدونه بیا خودمون بریم کلاسو پیدا کنیم
منم مثه مادر بزرگا گفتم نهههههه یه وقت گم میشیم همه با هم باشیم بهتره
دوستم هنوزم این جمله مو بهم یادآوری میکنه
 

بهارک

New member
یه روز از روزهای خوش ترم اول بود طبق معمول همش گم میشدم!یه روز میخواستم برم گروه یه عالمه پسر وایساده بود تو سالن منم خودمو گرفتم یه دختری رد میشد گفتم ببخشید خانوم گروه کجاست؟گفت بالا
منم فکر کردم منظورش طبقه بالاست!از پله ها رفتم بالا چشمتون روز بد نبینه از پشت بوم سر دراوردم..اومدم پایین دیدم همه منفجر شدن از خنده منم چنان اخم کردم بیچاره ها خنده شون خشک شد .بعد با غرغر کنون رفتم فهمیدم منظورش ته سالن بود..:p7977cujr38iyymsu8::
 

estel

New member
یه بار برف که اومده بود جلوی محوطه دانشکده مون یخ زده بود منم داشتم میرفتم دانشکده چندتا از این پسرای کلاسمون هم جلوی در واستاده بودن از اونجایی که من همیشه خیلی سرخوشانه راه میرمو و تو راه رفتن شلنگ و تخته میندازم داشتم میرفتم تو دانشکده که یهو پام رفت رو یخ ها و سر خوردم و به معنای واقعی رو زمین پهن شدم تا 30 ثانیه همونطور دراز موندم ببینم چیکار کنم طفلک پسرامون اصلا نخندیدن ولی من میدونستم اگه برم پشت سرم میخندن ترجیح دادم همون جلوی خودم بخندن از رو زمین بلند شدم شروع کردم به بلند خندیدن همینطور وسط خنده بهشون گفتم دیدی چجوری خوردم خنده دار بود مگه نه و دوباره زدم زیر خنده و اونا هم دیدن مشکلی برا خندشون نیس زدن زیر خنده
خدا رو شکر جلوی خطر گرفته شد:thanks:
 

Dexter2009

New member
یه بار استاد گفته بود در مورد این مسئله بیوشیمی تحقیق کنید و دفعه ی بعد بیارید.....
من هم تمام تلاشم رو کردم از تا بالاخره توی ویکی پدیای انگلیسی یه مطلبی در موردش پیدا کردم.............رفتم سر کلاس دیدم هیچکس نتونسته اون تحقیق رو انجام بده
دلم رو صابون می زدم که حتما امروز خیلی کیف می کنم ........چون فقط من تونستم
استاد که اومد نزدیکای آخر کلاس از جام بلند شدم و گفتم استاد من اون تحقیق رو انجام دادم.....استاد گفت بیا ببینم......رفتم پیش میزش ....گفت از کجا این مطلب رو پیدا کردی ؟........گفتم از ویکی پدیا.........که یکدفعه ای وسط کلاس داد زد.........ویکی پدیا غلط کرده.......یعنی منو می بینی ....دوست داشتم می تونستم استاد رو له کنم ( به معنای واقعی کلمه)...استاد عقده ای و حسود مثل اون استاد ندیدم
 

mohana

Well-known member
یه بار برف که اومده بود جلوی محوطه دانشکده مون یخ زده بود منم داشتم میرفتم دانشکده چندتا از این پسرای کلاسمون هم جلوی در واستاده بودن از اونجایی که من همیشه خیلی سرخوشانه راه میرمو و تو راه رفتن شلنگ و تخته میندازم داشتم میرفتم تو دانشکده که یهو پام رفت رو یخ ها و سر خوردم و به معنای واقعی رو زمین پهن شدم تا 30 ثانیه همونطور دراز موندم ببینم چیکار کنم طفلک پسرامون اصلا نخندیدن ولی من میدونستم اگه برم پشت سرم میخندن ترجیح دادم همون جلوی خودم بخندن از رو زمین بلند شدم شروع کردم به بلند خندیدن همینطور وسط خنده بهشون گفتم دیدی چجوری خوردم خنده دار بود مگه نه و دوباره زدم زیر خنده و اونا هم دیدن مشکلی برا خندشون نیس زدن زیر خنده
خدا رو شکر جلوی خطر گرفته شد:thanks:

منم همین تجربه رو دارم

یه بار یکی از دوستام موقع پایین اومدن از پله ها یه پله رو ندید خیلی شــــــــــیک سر خورد بقیه پله ها رو...بعد من تا 10دقیقه فقط داشتم میخندیدم...اصلا نمیتونستم جلو خنده مو بگیرم:25r30wi:
چشمتون روز بد نبینه:sad:
همون روز، تو همون سالن...بهم ثابت شد به کسی بخندی سرت میاد!!:j58r36j3gcr4suxymup
 

miler

New member
یه روز من و دوستم تو راهرو لی لی میکردیم (کسی نبود ولی نیدونم چرا لی لی میکردیم اونم وسط دانشکده) همینکه راهرو تموم شد پشت دیوار پسرای کلاسمون مارو دیدنو...نامردا نتونستن خودشونو کنترل کنن...هنوزم صدای قهقهشون یادمه:14::13:
 

بهارک

New member
یه روز تو سایت دانشگاه بودم بلند شدم برم سلف واسه ناهار مسافت زیادی رو رفتم دیگه نزدیکای سلف بودم دیدم گوشیم نیست!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
با چنان سرعتی خودم رو به سایت رسوندم که همه داشتن چهار چشمی نیگام میکردن ....جونم براتون بگه؛با حالت مشوش به مسِئولش گفتم اقا یه گوشی ندیدید..ببخشید خانوم شما یه گوشی ندیدید؟انقدر پرس و جو کردم که کل سایت متوجه من شدن.یه هو گوشیم زنگ خورد ته کیفم لابه لای کتابام افتاده بود
:13:
 
بالا