اعتراف می کنم!

pedram1986

New member
يه توضيح بدم اولش:
شاهكارها و سوتي هايي كه تو زندگي تون داديد رو اينجا بنويسيد :p

لطفا ابتداي جمله تون عبارت *"اعتراف مي كنم"* رو بنويسيد
 

pedram1986

New member
اعتراف ميكنم تموم سالهاي بچگيم فكر ميكردم مامان بابام منو تو حرم_مشهد پيدا كردن چون اولين عكسي كه از خودم دارم بغل مامانم جلو حرمه
 

pedram1986

New member
اعتراف می*کنم سر فینال جام جهانی*...

اعتراف می*کنم سر فینال جام جهانی* تا لحظه*ای که اسپانیا گل زد فکر می*کردم اسپانیا نارنجیه، هلند آبی*، گل هم که زد کلی* لعنت فرستادم به هلند، بعد گل رو صفحه نوشت اسپانیا ۱ - هلند ۰ ، تازه فهمیدم کل بازی داشتم اشتباه فحش میدادم
 

klara.20

New member
اعتراف میکنم تو 4 سال کارشناسی فک میکردم آلبرت بندورا --نظریه پرداز یادگیری اجتماعی---خانم هس چون به اسمش آلبرت اصلا توجه نمیکردم اونقد افتخار میکردم میگفتم چقد باحال یه خانم یه نظریه با نفوذ تو روانشناسی ارایه داده.:cool:کلی ذوق میکردم تاان که بعد 4 سال یه کتاب خوندم به اسم نظریه های شخصیت یه فصل متعلق به این نظریه بود که در هرفصل عکس نظریه پردازم بود که دیدم یه مردی که عینک زده زل میزنه به چشه ادم دو ساعت همینجوری موندم باورم نمیشد این سوتی علمیم بود.
 

krismas

New member
اعتراف می کنم

اعتراف می کنم که یه بار که از طرف دانشگاه بچه ها رو دسته جمعی به سینما برده بودند من تموم لحظه هایی که فیلم رو تماشا می کردم فکر می کردم مارو واسه تماشای فیلم دو خواهر به سینما آوردند. من کل فیلم همش دنبال اون دو خواهر می گشتم که اصلا به هیچ عنوان پیداشون نبود.فیلم که تموم شد آخر فیلم اسم فیلم رو نوشته بود زندگی شیرین.جاتون خالی اونجا با بچه ها واسه این سوتی کلی خندیدیم.
 

leiliyebidel

New member
اعتراف میکنم ک تا سوم راهنمایی فک میکردم تک تک وقایع و شخصیت های شاهنامه با همه ی اون ویژگی ها همش راسته!!!!:25r30wi:
بعد وقتی فهمیدم تا مدت ها حالم بد بود و از دست فردوسی شاکی...:mad_majidonline:
عموابوالقاسم من ک ازت راضی نیستم با اون خالی بندیات!:New (6):
 

leiliyebidel

New member
اعتراف میکنم ک تو بچگی فک میکردم هر پدری از چیزی ک شغلشه ب دخترش جهاز میده!!!:whistle:
وا3 همین همش وا3 دخترای همسایمون ک باباشون تو کار قیرگونی و اینا بود غصه میخوردم..!:25r30wi:
 
آخرین ویرایش:

leiliyebidel

New member
اعتراف میکنم ک تو کل دوران ابتدایی فک میکردم معلما موجودات خیلی خاصین!!!و با ما کلی فرق دارن و کارایی ک ما میکنیم انجام نمیدن!!!:whistle:
وا3 همین ی بار ک معلممونو تو میوه فروشی دیدم از تعجب کف کردم!!!!!!!!بعد همه جا رو پر کردم ک:خانم داشت میوه میخرید!!!!:33:
البته همه هم مثه من تعجب میکردنا...!!!!:25r30wi:
 

leiliyebidel

New member
اعتراف میکنم تا قبل از رفتن ب یونی فک میکردم اول آی دی www داره!!!!!!:whistle:
(حالا من ک خوبم بالاخره میلک آندرستند شدم!یکی از دوستام هنوزم فک میکنه داره!!!!!!!:25r30wi:)
 

leiliyebidel

New member
اعتراف میکنم تو دوران دانشجوئیم هرچی ب مراجعه کننده هایی ک استادمون واسه تنظیم میفرستاد پیش من مشاوره دادم همه اشتباه بوده!!!:whistle:
اگه فقط رو حرفای من حساب کرده باشن ک مطمئنم همه ناخواسته باردار شدن...!!!!:25r30wi:
تقصیر من نیستا!!!اگه استادمون میفهمید بلد نیستم نمره کم میکرد خب...:dadad4:
البته الآن دیگه حسابی اکسپرت شدما...:a2d3:
 

leiliyebidel

New member
وااااااااااای!اعتراف میکنم عاشق این قسمتم...:4d564ad6:
هیشکی نمیشناستت بعد هرچی دلت بخواد اعتراف میکنی...:a2d3:
میگم واقعا آدم سبک میشه ها...:smiliess (6):
انگار تنها مشتریش هم منم!!!ولی ب جون خودم من غضنفر نیستم!!!:smilies:
 

leiliyebidel

New member
ليلي جون ميگم ميخواي ديگه ادامه نده
چون هرچي ميري جلوترانگار اعترافات خفن تر ميشه!
ميترسم يه اعترافايي كني كه...........................!
ولی من دوس دارم اعتراف کنم...:dadad4:
دوس جون اگه جای اون راهب تو کلیسا بودی ک همه پیشت اعترافای خفن میکردن چیکار میکردی؟؟:33:
 

leiliyebidel

New member
اعتراف میکنم تو بچگی همیشه وقتی فیلم میدیدم فک میکردم بازیگرا دارن همون موقع ک ما میبینیم بازی میکنن!!!:whistle:
جالبه ک اصن ب تفاوت های روز و شب فک نمیکردم!:smiliess (6):
همش تو کف این بودم ک چ جوری ی دفعه از تو خونه میرن مثلا اداره؟؟!!!:21:
بعد با خودم میگفتم:واقعا چقد بازیگری سخته!!!:25r30wi:
 
آخرین ویرایش:

leiliyebidel

New member
اعتراف میکنم تا ترم 5!!!!!وقتی فشار میگرفتم اصن هیچ صدایی نمیشنیدم!:whistle:
بعد الکی وا3 خودم ی عدد میگفتم!:25r30wi:
(ولی ی بار ک فشار عمومو گرفتم کلی باهام بحث کرد ک من دیروز فشارم 14 بوده چ جوری الآن 11ئه!!!:25r30wi: منم خودمو از رو نداختم ک!گفتم اون دیروز بوده الآن امروزه!!!بعدم همه طرف منو گرفتن...:thumbsupsmileyanim:
بیچاره عموم...آخه یکی نیس بگه وا3 چی الکی گیر میدی؟؟؟!!!)
 

leiliyebidel

New member
اعتراف میکنم تا ترم 8 هر بار وا3 هرکی درجه حرارت آگزیلاری گذاشتم یادم رفت برش دارم!!!:whistle:
اولین بار تو کارورزی داخلی جراحی درجه حرارت آگزیلاری وا3 ی پیرزنه گذاشتم بعد یادم رفت!!
اون بنده خدام پاشده بود وا3 خودش راه افتاده بود این ور اون ور و دستشویی و اینا...:25r30wi:
یکی دو ساعت بعد!!!! بیمار صدام کرد گفت ی چیزی هی توتنم فرو میره!!بعد ک نگاه کردم دیدم کلا دماسنجه پوکیده!فقط سرش مونده!!!
چقد استادمون اون بنده خدا رو دعوا کرد...:ph34r-smiley:
و این داستان ادامه داشت...
 
آخرین ویرایش:

niloo A

New member
اعتراف میکنم یه بار سر زایمان میخواستم سرم وصل کنم هول شدم یادم رفت ستو هوا گیری کنم و همونجوری وصل کردم بعدش یادم افتاد تا اخر اینکه خانومرو ببرن بخش من هر 2دقیقه یه بار میپرسیدم خانم خوبی بنده خدا خانمه منو با تعجب نگا میکرد چرا من فقط حال اونو میپرسم فکر کنم یه چیزایی فهمیده بود
 

cheshmak

New member
اعتراف ميكنم كه اولين واحد كارآموزيم بود ترم 2 بودم سيميولوژي(نشانه شناسي)داشتم استاد به من گفت قلب 1بيماريو سمع كنم و اگه سوفل داره تشخيص بدم وبگم (خداييش خيلي سخت گير بود وخيلي هم جذبه داشت)آخه آقا بود.
منم استرس زياد داشتمو هول شده بودم انقدر استرسم زياد بود گوشيو سمت راست گذاشتمو خيلي جدي و با حالت نگران گفتم صدايي شنيده نميشه استاد........
اونم زد زير خنده وگفت منم اگه سمت راست ميذاشتم چيزي نميشنيدم.....:whistle:
 

leiliyebidel

New member
اعتراف میکنم تا پیش دانشگاهی فک میکردم ill ،آیل خونده میشه!!!:whistle:
انقد ک زبانم داغون بود..
بماند ک ی بار دوم راهنمایی ب یکی داغون تر از خودم اینو نشون دادمو گفتم این چیه؟ egg !!!
اونم گفت اگگ!!!!!!!!!!!!!!!بعد باورم شد!:25r30wi:
خدا رو شکر قبل از این ک تلفظ کنم یکی دیگه هردومونو میلک آندرستند کرد!
 
آخرین ویرایش:

leiliyebidel

New member
اعتراف میکنم هر وقت ک سر کلاس داوطلب میشدم وا3 درس خوندن دقیقا روزی بود ک هیچییییییی از اون درس بارم نبود!!!:25r30wi:
بعد استادا رو حساب این ک داوطلبم بیخیالم میشدن!
البت ی مثبت مفت میگرفتما...:thumbsupsmileyanim:
ولی هیچ وقت هیچکس نفهمید!
وااااااااای شانس آوردم استادامون خییییییییلی ساده دل!!!!!!! بودن...
وگرنه حسابی ضایع میشدم...:eek:t0837h0nn8zfqu8ult
 
آخرین ویرایش:

leiliyebidel

New member
اعتراف میکنم هر وقت تو درمانگاه موقع نسخه نویسی املای ی دارو رو بلد نبودم اولشو مینوشتمو بقیه رو با خط مواج!!!!!ادامه میدادم تا حرف آخر!!!:25r30wi:
بعد استادامون میگفتن:وای چ دکتری و سریع مینویسی!!!آفرین!!!:thumbsupsmileyanim:
نمیدونم حالا واقعا دکترا هم املای دارو ها رو بلد نیستن یا دستشون خیلی تنده یا هردو؟؟؟!!!!:smiliess (3):
 
بالا