دوستای خوبم بی شک هرکدوم از ما تو محیط کارمون کلی اتفاق پیش امده که شده خاطره وتجربه برامون اونا رو بذارین تو این تایپیک که باهم استفاده کنیم و نظر بدیم باشه فدای همتون .:riz304:
اسی اینجا هیچ کی خاطره ماطره نداره از محیط کارش...بذار خودم برم سر کار اونوقت اگه بود روزی یکی برات می ذارم اگرم نبود روزی یکی می سازم...خلاصه کلا می دونم که کارم برام خاطره انگیز میشه...چون از نظر من سوتی هم شامل خاطره می شه...گفتی سوتی یاد سوت افتادم: ی روز اول صبح اومدم بیمارستان دیدم کسی نیست..چراغ قوه مو روشن کردم رفتم ن=تو یکی از اتاقی که مربی مون گفته بود باشم ...خلاصه به هوای اینکه کسی فعلا نیومده برا خودم یه آهنگیو که نمی دونم چی بود با یه سوت ظریفی زمزمه می کردم و سرم به دارو کشیدن و ماشین بیهوشی و لارنگوسکوپ چک کردن بود و کلا
یه یهو برگشتم دیدم یکی از پرسنل اتاق عمل برا خودش نشسته تو اتاق داره به هنر نمایی منو گوش می کنه ...خداییش شما بودین چی کار می کردین ؟ خب من فکر کنم ادامه ی سوتمو زدم اما خب بیشتر شبیه وزوز شده بود تا سوت...بعدش نمی دونم به چه بهانه ای اومدم بیرون از اتاق...
خلاصه اینکه تو بگو مرغ ماهی خوار ، من ازش خاطره دارم...اگرم نداشتم ، خب می سازم :motat: