Marc0p0lo
New member
روانشناسان هم همچون دیگر مردم عصبانی می*شوند، اما از شیوه*های سالم برای ابراز آن بهره می*گیرند.
در بین عامه مردم باورهای غلطی شكل گرفته كه تعدادی از این باورها ناشی از اعتقاد غلط گذشتگان و تعدادی از آنها ناشی از فقر دانش و میزان همنوایی بالا در میان مردم است كه البته این باورهای غلط در زمینه های گوناگون به چشم می خورد و زمینه ساز بسیاری از كج اندیشی ها و تصمیم های غلط در زندگی بسیاری از ماست.
وقتی عامه مردم درباره همه چیز و خارج از حیطه تخصص خود حكم صادر كنند، بستر بی اعتمادی فراهم می شود.این مقاله درباره تعدادی ازاین باورهای غلط در ارتباط با روانشناسان توضیح می دهد.
1. روانشناسان عصبانی نمی*شوند!
در باور فوق، ما به كلمه هیچ وقت برمی*خوریم كه یك كلمه مطلق است و این خود اولین نكته منفی درباره این باور است. چون درباره خصایص روانی و هیجانی انسان*ها هیچ كلمه مطلقی نمی**توانیم استفاده كنیم، چون انسان موجودی بسیار پیچیده، متفكر و انتخاب*گراست. ضمن این كه عصبانیت جزو مكانیزم*های متعادل*ساز روان*آدمی است كه توسط خداوند در ذهن انسان*ها به ودیعه نهاده شده است ،چرا كه اگر همین عصبانیت وجود نداشت انسان به مثابه دیگ بخاری بودكه سوپاپ اطمینان نداشت و بنابراین پس از گذشت چندین ساعت از كار این دیگ بخار ،ما شاهد انفجار این دیگ می*بودیم.
و مهم*تر از همه این كه اگر خشم و عصبانیت به هر دلیلی ابراز نشوند خود می*تواند زمینه*ساز كینه، نفرت، دشمنی و انواع و اقسام بیماری*های روانی و جسمانی در آینده شود كه به مراتب بدتر از ابراز خشم به*وجود آمده در آن موقعیت مشخص است. بنابراین چگونه می*توان انتظار داشت كه یك روانشناس كه خود به خوبی از عملكرد این فعالیت در ذهن و بدن خویش آگاه است خشم خود را فروخورد تا به او مهر تأیید روانشناس زبده را بزنند. در حالی كه او قادر است با مكانیزم*های دفاعی پخته و پیشرفته همچون شوخ*طبعی باور فوق را به این شكل اصلاح كند.
روانشناسان هم همچون دیگر مردم عصبانی می*شوند، اما از شیوه*های سالم برای ابراز آن بهره می*گیرند.
2 - خودشان دیوانه*اند!
این هم یك باور غلط شایع در میان مردم است كه به هیچ عنوان علمی و منطقی نیست، چرا كه اگر ما بخواهیم یك حكم كلی در ارتباط با گروهی از مردم بدهیم نیازمند آنیم كه تحقیق علمی در سطحی وسیع انجام دهیم و با انجام روش*های آماری ادعای فوق را اثبات كنیم.
همانطور كه یك مكانیك اتومبیل هنگامی كه خودرواش در معرض نقص فنی احتمالی قرار دارد زودتر از دیگر افراد مطلع می*شود این قاعده در ارتباط با روانشناسان نیز صادق است، چرا كه آنان به دلیل آگاهی از بیماری*های روانی بسیار زودتر مطلع شده و به دلیل اطلاع از مشكلات پیش آمده احتمالی بر اثر بیماری*های روانی خیلی زودتر به سمت و سوی درمان و حل مشكل خویش روان می*شوند.
ما نمی*توانیم بگوییم چون روانشناسان با بیماران روانی بسیاری درگیرند خود نیز قطعاً* از این بیماری*ها بی*بهره نخواهند ماند، به همان دلیل كه اشخاصی كه در بیمارستان*ها در بخش مراقبت از بیماران عفونی كار می*كنند اگر مراقب خودشان نباشند قطعاً* به این بیماری*ها مبتلا خواهند شد. بنابراین باور فوق را به شكل زیر اصلاح می*كنیم.
روانشناسان هم همچون دیگر مردمان اگر مراقب خود نباشند در معرض بیماری*های روانی قرار دارند.
3 - ما خودمان روانشناسیم
بله این جمله*ای است كه كارل راجرز، یكی از روانشناسان بزرگ و پایه*گذار روانشناسی انسانگرا بر آن معتقد بود. او اعتقاد داشت كه هر كس خودش بهترین درمانگر خویش است اما سئوالی كه پیش می*آید این است، پس چرا همه روزه تعداد كثیری از مردم به كمك و دخالت روانشناسان نیازمند هستند؟ جواب این است به همان دلیل كه همه ما بالقوه می*توانیم به قله دماوند صعود كنیم اما به شرطی كه شخصی نتواند راهنمایی ما را به عهده بگیرد. یعنی راه را به ما نشان دهد و تجهیزات لازم را به ما معرفی كند.
برای حل مشكلات شخصی هم ما نیاز به كمك یك روانشناس زبده داریم كه نه برای ما بلكه با ما حركت كند تا به حل مشكلاتمان نائل شویم و از همه مهم*تر این كه ذهن انسان از3 بخش عمده هشیار، نیمه*هشیار و ناهشیار تشكیل یافته است كه اگر ما خیلی توانا باشیم حداكثر به نیمه هشیار ذهنمان دسترسی پیدا می**كنیم كه البته برای حل مشكلات كافی نیست.
بنابر این نیازمند كمك كسی هستیم كه بتواند به ناهشیار ذهن ما وارد شده و از این انبار متروكه پرونده*های دردناك بایگانی شده گذشته را بیرون آورده و از نو رسیدگی كند.بنابراین باور فوق را به شكل زیر اصلاح می*كنیم.
هیچ كس بیشتر از خود انسان به احوالات خودش آگاه نیست اما بدون كمك یك روانشناس هرگز بدان احوالات دسترسی نخواهد داشت. روانشناسان با یك نگاه می*توانند همه چیز را درباره ما بدانند.
در بین عامه مردم باورهای غلطی شكل گرفته كه تعدادی از این باورها ناشی از اعتقاد غلط گذشتگان و تعدادی از آنها ناشی از فقر دانش و میزان همنوایی بالا در میان مردم است كه البته این باورهای غلط در زمینه های گوناگون به چشم می خورد و زمینه ساز بسیاری از كج اندیشی ها و تصمیم های غلط در زندگی بسیاری از ماست.
وقتی عامه مردم درباره همه چیز و خارج از حیطه تخصص خود حكم صادر كنند، بستر بی اعتمادی فراهم می شود.این مقاله درباره تعدادی ازاین باورهای غلط در ارتباط با روانشناسان توضیح می دهد.
1. روانشناسان عصبانی نمی*شوند!
در باور فوق، ما به كلمه هیچ وقت برمی*خوریم كه یك كلمه مطلق است و این خود اولین نكته منفی درباره این باور است. چون درباره خصایص روانی و هیجانی انسان*ها هیچ كلمه مطلقی نمی**توانیم استفاده كنیم، چون انسان موجودی بسیار پیچیده، متفكر و انتخاب*گراست. ضمن این كه عصبانیت جزو مكانیزم*های متعادل*ساز روان*آدمی است كه توسط خداوند در ذهن انسان*ها به ودیعه نهاده شده است ،چرا كه اگر همین عصبانیت وجود نداشت انسان به مثابه دیگ بخاری بودكه سوپاپ اطمینان نداشت و بنابراین پس از گذشت چندین ساعت از كار این دیگ بخار ،ما شاهد انفجار این دیگ می*بودیم.
و مهم*تر از همه این كه اگر خشم و عصبانیت به هر دلیلی ابراز نشوند خود می*تواند زمینه*ساز كینه، نفرت، دشمنی و انواع و اقسام بیماری*های روانی و جسمانی در آینده شود كه به مراتب بدتر از ابراز خشم به*وجود آمده در آن موقعیت مشخص است. بنابراین چگونه می*توان انتظار داشت كه یك روانشناس كه خود به خوبی از عملكرد این فعالیت در ذهن و بدن خویش آگاه است خشم خود را فروخورد تا به او مهر تأیید روانشناس زبده را بزنند. در حالی كه او قادر است با مكانیزم*های دفاعی پخته و پیشرفته همچون شوخ*طبعی باور فوق را به این شكل اصلاح كند.
روانشناسان هم همچون دیگر مردم عصبانی می*شوند، اما از شیوه*های سالم برای ابراز آن بهره می*گیرند.
2 - خودشان دیوانه*اند!
این هم یك باور غلط شایع در میان مردم است كه به هیچ عنوان علمی و منطقی نیست، چرا كه اگر ما بخواهیم یك حكم كلی در ارتباط با گروهی از مردم بدهیم نیازمند آنیم كه تحقیق علمی در سطحی وسیع انجام دهیم و با انجام روش*های آماری ادعای فوق را اثبات كنیم.
همانطور كه یك مكانیك اتومبیل هنگامی كه خودرواش در معرض نقص فنی احتمالی قرار دارد زودتر از دیگر افراد مطلع می*شود این قاعده در ارتباط با روانشناسان نیز صادق است، چرا كه آنان به دلیل آگاهی از بیماری*های روانی بسیار زودتر مطلع شده و به دلیل اطلاع از مشكلات پیش آمده احتمالی بر اثر بیماری*های روانی خیلی زودتر به سمت و سوی درمان و حل مشكل خویش روان می*شوند.
ما نمی*توانیم بگوییم چون روانشناسان با بیماران روانی بسیاری درگیرند خود نیز قطعاً* از این بیماری*ها بی*بهره نخواهند ماند، به همان دلیل كه اشخاصی كه در بیمارستان*ها در بخش مراقبت از بیماران عفونی كار می*كنند اگر مراقب خودشان نباشند قطعاً* به این بیماری*ها مبتلا خواهند شد. بنابراین باور فوق را به شكل زیر اصلاح می*كنیم.
روانشناسان هم همچون دیگر مردمان اگر مراقب خود نباشند در معرض بیماری*های روانی قرار دارند.
3 - ما خودمان روانشناسیم
بله این جمله*ای است كه كارل راجرز، یكی از روانشناسان بزرگ و پایه*گذار روانشناسی انسانگرا بر آن معتقد بود. او اعتقاد داشت كه هر كس خودش بهترین درمانگر خویش است اما سئوالی كه پیش می*آید این است، پس چرا همه روزه تعداد كثیری از مردم به كمك و دخالت روانشناسان نیازمند هستند؟ جواب این است به همان دلیل كه همه ما بالقوه می*توانیم به قله دماوند صعود كنیم اما به شرطی كه شخصی نتواند راهنمایی ما را به عهده بگیرد. یعنی راه را به ما نشان دهد و تجهیزات لازم را به ما معرفی كند.
برای حل مشكلات شخصی هم ما نیاز به كمك یك روانشناس زبده داریم كه نه برای ما بلكه با ما حركت كند تا به حل مشكلاتمان نائل شویم و از همه مهم*تر این كه ذهن انسان از3 بخش عمده هشیار، نیمه*هشیار و ناهشیار تشكیل یافته است كه اگر ما خیلی توانا باشیم حداكثر به نیمه هشیار ذهنمان دسترسی پیدا می**كنیم كه البته برای حل مشكلات كافی نیست.
بنابر این نیازمند كمك كسی هستیم كه بتواند به ناهشیار ذهن ما وارد شده و از این انبار متروكه پرونده*های دردناك بایگانی شده گذشته را بیرون آورده و از نو رسیدگی كند.بنابراین باور فوق را به شكل زیر اصلاح می*كنیم.
هیچ كس بیشتر از خود انسان به احوالات خودش آگاه نیست اما بدون كمك یك روانشناس هرگز بدان احوالات دسترسی نخواهد داشت. روانشناسان با یك نگاه می*توانند همه چیز را درباره ما بدانند.