طنزهای دانشجویی و دانشگاه

iran khanom

Member
بالاخره شاعر شدم

همه با هم
1
2
3
همه چيز آرومه
من چقد خوشحالم
رتبم عاليه
من چقد خوشبختم
دانشگام تهران
من چقد باهوشم
لالاي لاي لاي
چشمه هوشم من
منو قبولم كن
من چقد بيكارم
به دنبال كارم من
خدايا كاري كن
من قبول شم امسال
وگرنه بيكارم
همه چيز آرومه
من چقد خوشبختم


دم اين كنكور گرم تا به حال شعر نسرويده بودم كه به لطف كنكور امسال سرودم
فكر كنم وضعم خيلي خرابه
رو به جنونم


حالا همه
همه چيز آرومه
من چقد خوشحالم

طرح شاد سازي دانشجويان افسرده كنكور داده،يكسال خونده ،پشت كنكوري وزارت بهداشت
 

ayda

New member
اهل دانشگاهم

اهل دانشگاهم
روزگارم خوش نیست
ژتونی دارم
خرده پولی
سر سوزن هوشی.

دوستانی دارم بهتر از شمر و یزید
هم چو من مشروط

و اتاقی که در این نزدیکی است
پشت آن کوه بلند.



اهل دانشگاهم
پیشه ام گپ زدن است

گاه گاهی هم می نویسم تکلیف
می سپارم به شما
تا به یک نمره ناقابل بیست كه در آن زندانیست
دلتان زنده شود

چه خیالی، چه خیالی
خوب می دانم گپ زدن بیهودست
دانشم کم عمق است
خر زدن بیهودست.



اهل دانشگاهم
قبله ام آموزش
جانمازم جزوه
مُهرم میز
عشق از پنجره ها می گیرم
همه ذرات وجودم متبلور شده است.



درسهایم را وقتی می خوانم
که خروس می کشد خمیازه
مرغ و ماهی خوابند.

اوستاد از من پرسید
چند نمره می خواهی از من؟
من از او پرسیدم
دل خوش سیری چند؟
 

ayda

New member
خوب یادم هست
مدرسه محفل آزادی بود.
درس ها را آن روز حفظ می کردم در خواب
امتحان چیزی بود مثل آب خوردن.
درس بی رنجش می خواندم.
نمره بی خواهش می آوردم.
تا معلم جوک می گفت همه غش می کردیم
و کلاسم زیبا بود و معلم حوصله داشت.
درس خواندن آن روز مثل یک بازی بود.

کم کمک دور شدم از آنجا
بار خود را بستم.
عاقبت رفتم دانشگاه
به محیط خس آموزش

و به دانشكده علم سرایت كردم
رفتم از پله دانشکده بالا
بارها افتادم.



چیزها دیدم در دانشگاه
من گدایی دیدم در آخر ترم
در به در می گشت
یک نمره قبولی می خواست



من كسی را دیدم
از داشتن یک نمره ده
دم در پشتک می زد
در دانشگاه اتوبوسی دیدم یک عدد صندلی خالی داشت.
دختری دیدم که به ترمینال نفرین می کرد.
اتوبوسی دیدم پر از دانشجو و چه سنگین می رفت.
اتوبوسی دیدم که کسی از روزنه پنجره می گفت «کمک»!

دیدم
سفر سبز چمن تا کوکو
بارش اشک پس از نمره تک
جنگ آموزش با دانشجو
جنگ دانشجویان سر ته دیگ غذا
جنگ نقلیه با جمعیت منتظران
حمله درس به مُخ
حذف یک واحد به فرماندهی رایانه
فتح یک ترم به دست ترمیم،
قتل یک نمره به دست استاد
مثل یک لبخند در آخر ترم
همه جا را دیدم.
 

ayda

New member
اهل دانشگاهم!
اما نیستم دانشجو.
کارت من گمشده است.
من به مشروط شدن نزدیکم
آشنا هستم با سرنوشت همه ی همسفران
نبضشان را می گیرم

هذیانهاشان را می فهمم
من ندیدم هرگز یک نمره بیست

من ندیدم که کسی ترم آخر باشد


من در این دانشگاه چقدر مضطربم
من به یک نمره ناقابل ده خشنودم
و به یک مدرک قناعت دارم.

من نمی خندم اگر دوست من می افتد.
و نمی خندم اگر موی سرم می ریزد



من در این دانشگاه
در سراشیب كسالت هستم

خوب می دانم استاد
كی كوئیز می گیرد
اتوبوس کی می آید
خوب می دانم برگه حذف کجاست



سایت و رایانه آن مال من است
هر کجا هستم باشم
تریا، نقلیه، دانشكده از آن من است

چه اهمیت دارد، گاه اگر می روید خار بی نظمی ها
رختها را بکنیم
پی ورزش برویم
توپ در یک قدمی است

و نگوییم که افتادن مفهوم بدی است!

و نخوانیم کتابی که در آن فرمول نیست.

و بدانیم اگر سلف نبود همگی می مردیم!
و بدانیم اگر جزوه استاد نبود همه می افتادیم!

و نترسیم از حذف
و بدانیم اگر حذف نبود می ماندیم.

و نپرسیم کجاییم و چه کاری داریم

و نپرسیم كه در قیمه چرا گوشت نبود
اگر بود چرا یخ زده بود

كار ما نیست شناسایی مسئول غذا
كار ما نیست شناسایی بی نظمی ها
كار ما نیست شناسایی هردمبیلی!
كار ما نیست جواب غلطی تحمیلی



كار ما شاید اینست كه در مركز پانچ
پی اصلاح خطاها برویم



کار ما شاید این است که در حسرت یک صندلی خالی،
پیوسته شناور باشیم.



بد نگوییم به استاد اگر نمره تک آوردیم.

كار ما شاید این است
كه مدرک در دست
فرم بی*گاری یک شركت بی*پیكر را
پر بكنیم



اهل دانشگاهم
رشته ام علافی*ست
جیب*هایم خالی ست
پدری دارم
حسرتش یک شب خواب!
دوستانی همه از دم ناباب

و خدایی كه مرا كرده جواب.

خوب می*فهمم سهم آینده ی من بی*كاریست

من نمی*دانم كه چرا می*گویند
مرد تاجر خوب است و مهندس بی*كار
وچرا در وسط سفره ما مدرک نیست!



((چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید))
 

ayda

New member
اهل دانشگاهم
روزگارم در شک نیست
گاهگاهی واحدی می افتم
تا به قول اساتید قوی پایه شوم

من به آغاز امتحان نزدیکم
جزوه ها می گیرم تا که زیراکس بزنم
درس باید خواند، حفظ باید کرد

نمره ها را زده اند

۵ پیدا بود و ۱۰
۲ پیدا بود و یکی هم ۱۱

من به اندازه یک اپسیلون
آرزو میکردم که ۱۲ ترمه شوم

چه خیالی که امیدی عبث است

درس باید خواند، حفظ باید کرد

نمره های اندک

آه .... بچه ها در حسرت

حسرت پاس همان درسی که باز هم افتاده اند
بچه ها پخش و پلا
در همه جای حیاط

جمعیت انبوه است
بوی مشروطی ها
یک نفر می گرید.....



و بسی جالب بود که کسی می خندد !

ای دریغ از
پاس یک واحد درس !

من ندیدم
کسی را که خجالت بکشد
یا یک اوستادی که ؛ نمره دهد مجانی

آ ه ......

من به یک نمره ۱۰ خشنودم

درس باید خواند، حفظ باید کرد

من نمی دانم که
این شبانه با روزانه
چه تفاوتها دارد

من نمی دانم که چرا میگویند
درس باید خواند، حفظ باید کرد.

اهل دانشگاه
روزگارم بد نیست
خنده را می فهمم
و هزاران جوک می پرانم در راه
سایتها را می خوانم
جزوه ها را می بندم
و به فردا می خندم...
شاد بودن ذاتی است
من به یک خنده تو دلشادم
 

ayda

New member
در ثنای دانشگاه آزاد:
سپاس و ستايش دانشگاه آزاد را ، كه تركش موجب بي مدركي است و به كلاس اندرش مزيد در به دري ، هر ترمي كه آغاز مي شود موجب پرداخت زر است و چون به پايان رسد مايه ضرر ، پس در هر سالي دو ترم موجود و بر هر ترمي شهريه اي واجب...... از جيب و جان كه بر آيد ...... كز عهده خرجش به در آيد

دعاي پاس کردن درس:
 

ayda

New member
دعاي پاس کردن درس:
الهي ادرکني پاسا ترمي به نمرتي دهي و دوازدهي و حفظا من مشروطي و فلجا استادي و لغوا امتحاني بحق برفا و آلودگي جوا اين دعا رو امشب به همه توصیه کن و تا آخر ترم ديگه درس نخون مطمئن باش جواب ميگيري ...شک نکن...
 

nanishko

New member
برگه امتحان یک دانش آموز باهوش

barge-emtehan-321x500.jpg
 

nanishko

New member
اینم یک امتحان دیگر از دانش آموز باهوش

درکدام جنگ ناپلئون مرد؟

در اخرین جنگش
اعلامیه استقلال امریکا درکجا امضاشد؟
در پایین صفحه
علت اصلی طلاق چیست؟
ازدواج
علت اصلی عدم موفقیتها چیست؟
امتحانات
چه چیزهایی را هرگز نمی توان درصبحانه خورد؟
نهار و شام
چه چیزی شبیه به نیمی از یک سیب است؟
نیمه دیگر ان سیب
اگر یک سنگ قرمز را در دریا بیندازید چه خواهد شد؟
خیس خواهد شد
یک ادم چگونه ممکن است هشت روز نخوابد؟
مشکلی نیست شبها می خوابد
چگونه می توانید فیلی را با یک دست بلند کنید؟
شما امکان ندارد فیلی را پیدا کنیدکه یک دست داشته باشد
اگر در یک دست خود سه سیب و چهارپرتقال و در دست
دیگر سه پرتقال و چهار سیب داشته باشید
کلا چه خوهید داشت؟
دستهای خیلی بزرگ
اگر هشت نفر در ده ساعت یک دیوار را بسازند
چهارنفر ان را درچند ساعت خواهند ساخت؟
هیچچی چون دیوار قبلا ساخته شده
چگونه می توانید یک تخم مرغ خام را به زمین بتونی بزنید بدون ان که ترک بردارد؟
زمین بتونی خیلی سخت است و ترک بر نمی دارد
 
بالا