وقتى همسرتان دچار افسردگى می*شود

ملیسا

New member
رفتار همسرتان عوض شده، از خستگى شكايت می*كند و سر هيچ و پوچ عصبانى می*شود، خواب و خوراكش به هم خورده و بدنش درد می*كند.

ابتدا به ندرت اين حالت*ها را نشانه افسردگى می*دانيم اما بالاخره يك روز بايد اين علائم و نشانه*ها را بپذيريم. چيزى عوض شده است، خصوصا آنكه اين تغيير ادامه دارد. اين علائم كه طى هفته*هاى مديدى مشاهده شده*، هم*اكنون با موج عظيمى از غم و اندوه و از دست دادن ميل و اشتياق به زندگى همراه شده است.

از هر ٤ نفر افسرده، تنها يك نفرشان به *خودش توجه می*كند، ٣ نفر بقيه حاضر نيستند هيچ*چيز در مورد خودشان بدانند، «چيزيم نيست، خوب می*شم، راحتم بذاريد و ...»

اطرافيان به*خصوص همسر فرد افسرده*، در برابر چنين شرايطى معمولا بر سر دو راهى قرار می*گيرند، يا بايد به گفته خود بيمار او را به حال خود بگذارند تا به تنهايى از اين وضعيت بيرون بيايد كه در اين حالت اين خطر وجود دارد كه علائم بيمارى طولانى و شديدتر شوند يا اينكه هر چه سريعتر او را تحت درمان قرار دهند تا سلامتی*اش را دوباره به دست آورد. چنانچه واقعا بيمارى افسردگى در ميان باشد، روش دوم بهترين روش است زيرا هرچه به اين مسئله زودتر رسيدگى شود، درمان بيمارى بهتر خواهد بود.

فقط بايد فرد افسرده را متقاعد كنيم كه نزد يك پزشك برود. در واقع، تنها پزشك می*تواند ماهيت بيمارى را تشخيص داده و درمان را آغاز كند. بدين*منظور نكاتی* را پيشنهاد می*دهيم:

بدون اطلاع او اقدام نكنيد و هيچگاه بدون موافقتش از دكتر وقت نگيريد. همچنين از تكرار اين جمله خوددارى كنيد: «تو بايد از خودت مراقبت كنی». چنانچه اين عبارت بجا و به موقع به كار برده نشود، وحشتناك و دلهره*آور است. بنابراين خود فرد افسرده است كه تصميم می*گيرد زير نظر پزشكش از خودش مراقبت كند. مراقب دردها و ناراحتی*هايش (بی*خوابى، اضطراب و...) باشيد و به او يادآورى كنيد كه رنج*كشيدن هيچ فايده*اى ندارد. به او بگوييد كه مطمئنا براى ناراحتى و بيماری*اش چاره و علاجى وجود دارد و مطمئنا متخصصانى هستند كه می*توانند به او كمك كنند. به او پيشنهاد دهيد كه او را همراهى خواهيد كرد، از اين طريق به او نشان می*دهيد كه به او توجه داريد.

به همسرتان كمك كنيد.

ترجيحا پزشكى را انتخاب كنيد كه همسرتان او را بشناسد. اغلب اوقات، او پزشك معالجش را انتخاب خواهد كرد. همچنين می*توان به او پيشنهاد داد كه ابتدا نزد يك روان*پزشك برود. گاه برخى از افسرده*ها از مراجعه به روان*پزشك وحشت می*كنند: (من كه ديوانه نيستم!) با اين وجود، بايد دانست كه اين پيشنهاد می*تواند موجب تسكين برخى از افسرده*ها *شود يا به عبارتى، با شنيدن اين پيشنهاد احساس می*كنند كه اطرافيان و همسرشان واقعيت درد و رنج آنان را پذيرفته و درك می*كنند.

چنانچه فرد از پذيرفتن هر*گونه كمك پزشكى امتناع می*كند، سعى كنيد زمانی*كه از خودش ناتوانى و بی*حالى نشان می*دهد، از فرصت استفاده كرده و او را نزد پزشك ببريد.

با اين حال زمانى كه شخص قادر به تصميم*گيرى نيست يا به*خودكشى فكر می*كند و يا به*نظر می*رسد كه افسردگی*اش به*صورت پيشرفته درآمده*، وضعيت اورژانس و اضطرارى به*وجود می*آيد. مراقب باشيد اين علائم را بشناسيد و اداره امور را به دست بگيريد. به پزشك و يا روان*پزشك زنگ زده از او بخواهيد براى ويزيت به منزل بيايد. همچنين در برخى از شهر*هاى بزرگ، خدمات كمك پزشكى و روان*پزشكى در دسترس هستند.


تأثير اطرافيان در بيمار افسرده

پروفسور موريس فررى خاطر نشان می*كند كه «اطرافيان نقش بسزايى در درمان و بهبودى فرد افسرده دارند. اين نقش می*تواند منفى يا مثبت باشد. در حالت اول، بيمار ممكن است از طرف خانواده*اش با نوع خاصى مخالفت در برابر درمان روبه*رو شود كه اين مخالفت يا بر اثر عدم*آگاهى اطرافيان صورت می*گيرد (فايده*اى نداره از اين داروها استفاده كنى، امروز حالت خيلى بهتر می*شه.) يا از روى ترس (اگه از اين داروها استفاده كنى، مثل يك روح می*شى.) و يا بنا به افكار و عقايدشان: (به جاى داروهاى شيميايی*، بهتره از داروهاى گياهى استفاده كنی)».

اثر مخرب و مضر گفته*هاى اطرافيان می*تواند در قالب سرزنش و انتقاد صورت گيرد. اين سرزنش*ها اغلب در رابطه با اثرات بيمارى او روى روابط اجتماع*اش است (به خاطر تو، ديگه هيچ*كس را نمی*بينيم.) يا تاثير بيمارى روى شغل فرد افسرده (آخرسر كارت را از دست ميدى....). در حالت دوم يا به عبارتى نقش مثبت اطرافيان، پروفسور فررى يادآور می*شود: «اطرافيان می*توانند خود را مخاطبى ممتاز براى پزشك معالج نشان دهند.

در واقع، آنها می*توانند منبع باارزشى از اطلاعات براى پزشك باشند، در مسير بهبودى و درمان مراقب بيمار باشند، به او اطمينان دهند و به او كمك كنند تا دوباره حالت عادى و هميشگی*اش را به دست آورد و مراقب باشند بيماری*اش دوباره عود نكند.

بسيار مهم است كه پزشك، اطرافيان بيمار را ملاقات كند و آنان را از ماهيت بيمارى و درمان آگاه كند و به آنها كمك كند تا مراحل بهبودى را درك كنند.»

در مطالعات متعددى كه در اين زمينه صورت گرفته، سعى شده كه اثرات تماس روزانه با يك همسر افسرده بررسى شود. نتايج به دست آمده با يكديگر مطابقت دارند و درماندگى و احساس تيره*بختى همسر فرد افسرده را تاييد می*كنند. همچنين يكى از جديدترين مطالعات حاكى از آن است كه تاثيرى كه يك مرد افسرده روى همسرش می*گذارد با اثرى كه يك زن افسرده روى همسرش دارد يكسان نيست.

همسر يك مرد افسرده بيش از همسر يك زن افسرده دچار افسردگى می*شود و رابطه چندان خوبى بين آنها وجود ندارد.
 

skafild

New member
من كه همسر ندارم ..پس خوش به حال تمومو مجردا كه از اين مشكلات ندارن
 
آخرین ویرایش:

ملیسا

New member
من كه همسر ندارم ..پس خوش به حال تمومو مجردا كه از اين مشكلات ندارن

بلاخره که یه روزی ازدواج خواهید کرد .پس بهتره در این مورد بیشترین اطلاعات را داشته باشیم و بی تفاوت نباشیم .تا در زندگی اینده با اگاهی با مشکلات بر خورد کنیم .و چون این مسائل از قوانین زندگی هست که همه ان را تجربه خواهند کرد باید هوشیار باشیم تا این همه امار طلاق بالا نرود و بتوانیم زندگی را بسازیم
 

shahram25

New member
ملیسا جان خودت بهتر از من میدونی یکی از علتهای اصلی افسردگی عدم لذت و خوشی از زندگی هست زیاد به خودتون سخت نگیرید مطمن باشید این دوتا رو با همسرهایتون داشته باشید افسردگی را اتومات حذف می کنید
 
بالا