ایستگاه رفع خستگی(اگه درساتو خوندی بیا تو یکم روحیت عوض شه) ورود درس نخون ها ممنوع!!!

Artmis.a

New member
سلام دوستان

این تاپیک صرفا جهت رفع خستگی و باز شدن روحیه ی شماست:thumbsupsmileyanim:

در این تاپیک همه نوع مطلب و تصویر طنز و جالب و حتی مطالبی برای ارتقای روحیه ی شما دوستان قرار داده می شود.:ahi5slcgm04mi8jqqkl

اگر شما هم مطلب یا تصویری دارید خوشحال میشم در این تاپیک قرار دهید.:sarma:
 

Artmis.a

New member
کاور بابا شاه پی اس 2012

06331687724073791367.jpg
 

Artmis.a

New member
نسل جدید مرغ های پرورشی با هوش بالا


به گزارش دام و تیور ایران با وارد کردن هورمون های بسیار مضر برای بدن انسان ها به مرغ ها این مرغ ها دارای امکاناته زیادی شده اند و داری دوربین مدار بسته هستند در ضمن با خرید هر 5 مرغ یک عدد فلش 8 گیگ سیلیکون پاور رایگان هدیه میگیرید !!!

08235919561293932420.jpg
 

Artmis.a

New member
54568275103133631765.jpg


کلاغ پیری تکه پنیری دزدید و روی شاخه درختی نشست.روباه گرسنه ای که از زیر درخت می گذشت،بوی پنیر شنید، به طمع افتاد و رو به کلاغ گفت:…..ای وای تو اونجایی، می دانم صدای معرکه ای داری!چه شانسی آوردم!
اگر وقتش را داری کمی برای من بخوان …کلاغ پنیر را کنار خودش روی شاخه گذاشت و گفت:
این حرفهای مسخره را رها کن اما چون گرسنه نیستم حاضرم مقداری از پنیرم را به تو بدهم.
روباه گفت:
ممنونت می شوم ، بخصوص که خیلی گرسنه ام ، *اما من واقعاً عاشق صدایت هم هستم
کلاغ گفت:
باز که شروع کردی اگر گرسنه ای جای این حرفها دهانت را باز کن، از همین جا یک تکه می اندازم که صاف در دهانت بیفتند.
روباه دهانش را باز باز کرد.
کلاغ گفت :
بهتر است چشم ببندی که نفهمی تکه بزرگی می خواهم برایت بیندازم یا تکه کوچکی.
روباه گفت :
بازیه ؟ خیلی خوبه ! بهش میگن بسکتبال .
خلاصه … بعد روباه چشمهایش را بست و دهان را بازتر از پیش کرد و کلاغ فوری پشتش را کرد و فضله ای کرد که صاف در عمق حلق روباه افتاد.
روباه عصبی بالا و پایین پرید و تف کرد :
بی شعور ، این چی بود؟؟!!1
کلاغ گفت :
کسی که تفاوت صدای خوب و بد را نمی داند، تفاوت پنیر و فضله را هم نباید بفهمد!
 

Artmis.a

New member
آیا میدانید مغز انسان تنها حروف اتبدا و اتنهای کملات را پردازش کرده و کمله را

می خواند. به هیمن دلیل است که با وجود به هم ریتخگی این نوتشه شما تواسنتید

آن را بخوانید:whistle:
 

Artmis.a

New member
انواع برخوردها در اول مهر:


1-عده ای اصلا از بازگشایی خوشایند نیستن! و از همون روز اول فکر فرار از مدرسه دارن!

vorood%20be%20madrese.jpg



2-عده ای هم از همون روز مشتاقانه مدرسه میرن! که خب دلیلش از عکس ها معلومه! [Big Grin]

3b7846b70494643c45cafe1d97307b0b.jpg


3-عده ای هم از همون روز اول می دونن که قرار هستش 12 سال درس بخونن و از همون اول به حال خودشون گریه می کنن!

1222152477.jpg


1357548684.jpg


البته این 12 سال خیلی زود می گذره!
 

Artmis.a

New member
اندر باب پ ن پ:

به مامانم میگم پول بده!!!میگه اونایی که دو روز پیش گرفتی چی شد؟؟نکنه همشو خرج کردی؟؟؟ :j58r36j3gcr4suxymup

تا اومدم بگم پـَـ ....زد تو دهنم,نذاشت حرف بزنم.. . . من فقط میخواستم بگم پـَـَـس اندازشون کردم :dadad4:
 

Artmis.a

New member
سير تکامل آقا پسرها

سن 14 سالگي : تازه توي اين سن، هر رو از بر تشخيص ميدن . اول بدبختي

سن 15 سالگي : ياد مي گيرن که توي خيابون به مردم نگاه کنن ... از قيافه خودشون بدشون مي ياد

سن 16 سالگي : توي اين سن اصولا راه نميرن، تکنو مي زنن ... حرف هم نمي زنن ، داد مي زنن ... با راکت تنيس هم گيتار مي زنن

سن 17 سالگي : يه کمي مثلا آدم ميشن ... فقط شعرهاشون و بلند بلند مي خونن ... يادش به خير اون روزها که تکنو نبود راک ن رول مي خوندن

سن 18 سالگي : هر کي رو مي بينن تا پس فردا عاشقش ميشن ... آخ آخ ...آهنگ هاي داريوش مثل چسب دو قلو بهشون مي چسبه

سن 19 سالگي : دوست دارن ده تا رو در آن واحد داشته باشن ... تيز ميشن ... ابي گوش ميدن

سن 20 سالگي : از همه شون رو دست مي خورن ...ستار گوش ميدن که نفهمن چي شده

سن 21 سالگي : زندگي رو چيزي غير از اين بچه بازيها مي بينن ... مثلا عاقل مي شن

سن 22 سالگي : نه مي فهمن که زندگي همش عشقه ... دنبال يه آدم حسابي مي گردن

سن 23 سالگي : يکي رو پيدا ميکنن اما مرموز ميشن ... ديدشون عوض مي شه

سن 24 سالگي : نه... اون با يه نفر ديگه هم دوسته ...اصلا لياقت عشق منو نداشت

سن 25 سالگي : عشق سيخي چند؟ ... طرف بايد باباش پولدار باشه... حالا خوشگل هم باشه بد نيست

سن 26 سالگي : اين يکي ديگه همونيه که همهء عمر مي خواستم ... افتخار ميدين غلامتون باشم ؟

سن 27 سالگي : آخيش

سن 28 سالگي : کاش قلم پام مي شکست و خواستگاري تو نميومدم
 

Artmis.a

New member
۲۴ ساعت از زندگی یک دختر :

۵ صبح: دیدن رویای شاهزاده سوار بر اسب در خواب…..

۶ صبح: در اثر شکست عشقی که در خواب از طرف شاهزاده می خوره از خواب می پره .

۷ صبح: شروع می کنه به آماده شدن . آخه ساعت ۱۲ ظهر کلاس داره!

۸ صبح: پس از خوردن صبحانه مفصل (علی رغم ۱۸ کیلو اضافه وزن) شروع می کنه به جمع آوری وسایل مورد نیاز: جوراب و مانتو و کیف و لوازم آرایش و لوازم آرایش و لوازم آرایش و لوازم آرایش و…

۹ صبح: آغاز عملیات حساس زیر سازی بر روی صورت (جهت آرایش)

۱۰ صبح: عملیات زیرسازی و صافکاری و نقاشی همچنان با جدیت ادامه دارد .

۱۱ صبح: عملیات آرایش و نقاشی و لنز کاری و فیشیل و فوشول با موفقیت به پایان می رسد و پس از اینکه دختر خودش رو به مدت نیم ساعت از زوایای مختلف در آیینه بررسی کرد و مامان جون ۱۹ تا عکس از زوایای مختلف ازش گرفت، به امید خدا به سمت دانشگاه میره .

۱۲ ظهر: کلاس شروع شده و دختره وارد کلاس میشه تا یه جای خوب برا خودش بگیره . ( جای خوب تعابیر مختلفی داره . مثلا صندلی بغل دستی پولدارترین پسر دانشگاه – صندلی فیس تو فیس با استاد: در صورتی که استاد کم سن و سال و مجرد باشد و … )

۱ ظهر: وسط کلاس موبایل دختر می زنگه و دختر با عجله از کلاس خارج میشه تا جواب منیژه جون رو بده. و منیژه جون بعد از ۱/۵ ساعت که قضیه خاستگاری دیشبش رو + قضیه شکست عشقی دوست مشترکشون رو براش تعریف کرد گوشی رو قطع می کنه. اما دیگه کلاس تموم شده .

۲ ظهر: کلاس تموم شده و دختر مجبوره از یکی از پسرای کلاس جزوه بگیره. توجه داشته باشین دختر نباید از دخترا جزوه بگیره. آخه جزوه دخترا کامل نیست!

۳ ظهر: دختر همچنان در جستجوی کیس مناسب جهت دریافت جزوه!

۴ عصر: دختر نا امید در حرکت به سمت خانه.

۵ عصر: یکدفعه ماشین همون پسر پولداره که جزوه هاشم خیلی کامله جلوی پای دختره ترمز می کنه و ازش می خواد که برسونتش.

۶ عصر: دختر به همراه شاهزاده رویاهاش در کافی شاپ گل زنبق! میز دوم. به صرف سیرابی گلاسه.

۷ عصر: دختر دیگه باید بره خونه و پسر تا دم خونه می رسونتش.

۸ غروب: دختر در حال پیاده شدن از ماشین اون پسره: راستی ببخشید جزوه تون کامله؟؟؟ امروز انقدر از عشق سخن گفتی مجالی برای تبادل جزوه نموند. و جزوه رو از پسر می گیره.

۹ شب: دختر در حال چیدن میز شام در خانه سه تا ظرف چینی گل سرخی جهیزیه مامانش رو میشکونه (از عواقب عاشقی)

۱۰ شب: دختر در حال تفکر به اینکه ماه عسل با اون پسره کجا برن ؟؟!؟!؟!؟!؟!

۲ شب: دختر داره خواب میبینه رفته ماه عسل.

۵ صبح: دختره بیدار میشه و میبینه اون پسره sms داده که: برای نامزدم کلی از تو تعریف کردم. خیلی دوست داره امروز با من بیاد دانشگاه ببینتت! و امروز دختر باید کمی زودتر به دانشگاه برود. شاید جای مناسب تری در کلاس نصیبش شد!
 

vitamin

New member
شكلكاي ياهو خيلي با حال بود منم حسابي خنديدم روحيم عوض شد ممنون :a2d3:
 
بالا