بچه بودی دوست داشتی چی کاره بشی؟
- نویسنده موضوع faranita
- تاریخ شروع
Artmis.a
New member
منم وقتی با مامانم میرفتم مدرسه و توی دفتر مینشستم همش میکروسکوپ مدرسشونو میگرفتم و باهاش ورمیرفتم!
بعد از مدرسه هم میووردمش خونه و باهاش برگا مورچه ها و شته های درختا رو نگاه میکردم!
من عاشق میکروسکوپ بودم و رشته های آزمایشگاهی!
خداروشکر بلاخره هم آرزوم تحقق پیدا کرد.
ممنونم خدا جون
بعد از مدرسه هم میووردمش خونه و باهاش برگا مورچه ها و شته های درختا رو نگاه میکردم!
من عاشق میکروسکوپ بودم و رشته های آزمایشگاهی!
خداروشکر بلاخره هم آرزوم تحقق پیدا کرد.
ممنونم خدا جون
mosaferkocholo
New member
من دوست داشتم بازیگر یا خواننده بشم گاهی هم دکتر
فعلا هیچ کدوم نشدم:dadad4:
فعلا هیچ کدوم نشدم:dadad4:
آخرین ویرایش:
hurrem sultan
New member
من همیشه تو انشاهام مینوشتم دوست دارم معلم بشم چون همه معلمامون به این انشای سراسر تزویر و پاچه خواری نمره بیست و هزاران آفرین میدادند و مرا بر ادامه ریا و تزویر مصمم تر میکردن ولی چه کسی بود که نداند تمام راههای سقوط معلممان رو از پله ها موقع اومدن سرکلاس امتحان کرده بودیم .
ولی ذاتا الگوی من تو زندگیم برادر لیوبی تو کارتون افسانه 3برادر بود که بعد فوت جنابشان بسمت آدولف هیتلرتغییر الگو دادیم و در این راه مشقت های فراوان برجان خریدیم از جمله تهدید از سوی صدراعظم خانه والده مکرمه جهت مراجعه به روانشناس که چه معنی داره دختر تو این سن رفتارهای خشانت آمیزانه پسرانه داشته باشد که از مادر اصرار و از جناب خودمان انکار تا اینکه چند روزی از سوی صدرات تحریم گشتیم ولی ما نیز کم نیاورده و به شعب دایی جانمان رفتیم به اصطلاح تحریم ها را دور زدیم جایتان خالی تحریم اینجوری بیشتر حال میداد تا اینکه مورد عفو امپراطور اعظم پدر جان قرار گرفتیم و هنوز با صلابت در پی تحقق ارزوی کودکی مان هستیم. به قول شاعر رنج دوران ها برده ایم.......
ولی ذاتا الگوی من تو زندگیم برادر لیوبی تو کارتون افسانه 3برادر بود که بعد فوت جنابشان بسمت آدولف هیتلرتغییر الگو دادیم و در این راه مشقت های فراوان برجان خریدیم از جمله تهدید از سوی صدراعظم خانه والده مکرمه جهت مراجعه به روانشناس که چه معنی داره دختر تو این سن رفتارهای خشانت آمیزانه پسرانه داشته باشد که از مادر اصرار و از جناب خودمان انکار تا اینکه چند روزی از سوی صدرات تحریم گشتیم ولی ما نیز کم نیاورده و به شعب دایی جانمان رفتیم به اصطلاح تحریم ها را دور زدیم جایتان خالی تحریم اینجوری بیشتر حال میداد تا اینکه مورد عفو امپراطور اعظم پدر جان قرار گرفتیم و هنوز با صلابت در پی تحقق ارزوی کودکی مان هستیم. به قول شاعر رنج دوران ها برده ایم.......
آخرین ویرایش:
منم دوس داشتم دكتر بشم:smilies:
هميشه به عروسكام آمپول ميزدم:25r30wi: ويه لباس داشتم شبيه لباساي خانم دكترا تو فيلماي قديمي كه يه كلاه داشت روش يه علامت +بود
عاشق محيط بيمارستان بودم وبچه كه بودم يكي از بازياي مورد علاقه م دكتر بازي بود ومن هميشه دكتر ميشدم وهيچ وقت حاضر نبودم نقش بيمارو بازي كنم:a2d3:
الانم دكتر نشدم ولي يه جورايي شبيه دكترام توي فاميل و آشناها خانوم دكتر صدام ميزنن البته خيلي دوس ندارم اينجوري صدام كنن:smilies-azardl (113
هميشه به عروسكام آمپول ميزدم:25r30wi: ويه لباس داشتم شبيه لباساي خانم دكترا تو فيلماي قديمي كه يه كلاه داشت روش يه علامت +بود
عاشق محيط بيمارستان بودم وبچه كه بودم يكي از بازياي مورد علاقه م دكتر بازي بود ومن هميشه دكتر ميشدم وهيچ وقت حاضر نبودم نقش بيمارو بازي كنم:a2d3:
الانم دكتر نشدم ولي يه جورايي شبيه دكترام توي فاميل و آشناها خانوم دكتر صدام ميزنن البته خيلي دوس ندارم اينجوري صدام كنن:smilies-azardl (113
waria
New member
فضانورد----خلبان-----جراح مغز و اعصاب-----روانشناس------اهنگساز------کالبد شکاف(البته اینو الان دوست ندارم)-----هکر-----تحلیل گر اطلاعات------واینکه دوست داشتم با گروه عامل ناشناخته کار کنم،حالا اسم شغلش چی میشه نمیدونم-----
اینم کلکسیون شغلهای مورد علاقم که ماشالا به همشونم رسیدم:smiliess (7):
اینم کلکسیون شغلهای مورد علاقم که ماشالا به همشونم رسیدم:smiliess (7):
8521413
New member
منم وقتی با مامانم میرفتم مدرسه و توی دفتر مینشستم همش میکروسکوپ مدرسشونو میگرفتم و باهاش ورمیرفتم!
بعد از مدرسه هم میووردمش خونه و باهاش برگا مورچه ها و شته های درختا رو نگاه میکردم!
من عاشق میکروسکوپ بودم و رشته های آزمایشگاهی!
خداروشکر بلاخره هم آرزوم تحقق پیدا کرد.
ممنونم خدا جون
منم هر موقع با مامانم میرفتم مدرسی... خیلی وسایل آزمایشگاه رو دستکاری میکردم... همیشه هم خودمو دانشمند تصور میکردم، البته تنها تصوری که از دانشمند توی ذهنم بود... کسیه که یه روپوش آزمایشگاه تنشه... یه لوله ی آزمایش هم تو دستش...
البته اذیت هم خیلی می کردم!!!
یادمه هر از گاهی میرفتم زنگ کلاسی رو میزدم... بعدش کل بچه ها از کلاساشون میومدن بیرون... فکر می کردن زنگ تفریح شده... منم هی بهشون میخندیدم...
یادش بخیر!!!
faridehmk
New member
من دبستان كه بودم دوست داشتم معلم بشم، يادمه درب پاركينگمون مشكي بود و من هر روز چند تا گچ از مدرسه با خودم مياوردم و تمام بعد از ظهر روي اون درب مينوشتم و معلم بازي ميكردم و تمام درسي كه اون روز خونده بوديم رو واسه بچه هاي خيالي كلاسم توضيح ميدادم...!!!!
بيچاره مادرم چي ميكشيد از دست من!
بيچاره مادرم چي ميكشيد از دست من!
8521413
New member
نگو!!!
من هم دوست داشتم دزد دریایی بشم!!! اما خجالت کشیده بنویسم...
از شخصیت لانگ جان سیلور هم خیلی خوشم میومد!!!
البته دوران دبیرستان هکر بودم...
کلی آیدی یاهو مسنجر رو هک کردم... کافینت هک کردم!!!
Artmis.a
New member
biotechnologist
New member
من و خواهرم خیلی کوچیک بودیم اغلب به جای خاله خاله بازی،یک بیمارستان درست میکردیم.یک سوزن نخ میکردیم ،سوزن رو میزدیم دست عروسکمون،نخشو وصل میکردیم به شیشه شیر پلاستیکی که مثلا سرم بود.من که یکی از عروسکام از بس تزریق عضلانی روش انجام داده بودم آبکش شده بود.بعضی وقتهام رستوران داری میکردیم و با خیار و سیب و نارنگی و... مثلا غذا میپختیم(الان دست پخت جفتمون توپه) از راهنمایی به نجوم و فضا خیلی علاقمند شدم و دوست داشتم فضانورد بشم.دبیرستان دوست داشتم پزشک بشم.پیش دانشگاهی چون خیلی به آپوپتوز علاقمند شده بودم دوست داشتم سلولی-مولکولی بخونم.ولی تصویری که همیشه از خودم داشتم از کودکی تا حالا تدریس تو دانشگاه بوده.(خواهرم پزشکه،من پرستارم)