کلمات لزگی

iran khanom

Member
سلام دوستان عزیز لطفا کلمات بخش هایی که به شما در تایپیک http://olumpezeshki.ir/forum/thread1663-14.html#post14977 محول شده است در این قسمت قرار دهید.و برای بحث و تبادل نظر و تقسیم بندی متون به تایپیک ذکر شده مراجعه فرمایید.باتشکر
 
آخرین ویرایش:

arshade90

New member
دوستان تا اینجا یه چنتایی رو نتونستن معنی کنن
که
اینجا با معنی شون مینویسم واستون:

planceta فک کنم اشتباه نوشته شده
placenta = جفت ( تو جنین)

umbel = چتر یا دارای ارایش چتری

caraway = زیره سیاه

anise = نوعی گیاه که تو روم باستان زیاد بود

apiaceae = این یه اصطلاح پرتغالی که اشاره به نوعی گیاه صحرایی داره

equivocate = دوپهلو حرف زدن - دروغ - زبون بازی

univalent = صفته و به معنی یک بنیانی یا یک واحدی - یک ظرفیتی

lambast = تازیانه و زخم زبون زدن

doodle = ابله - گول زدن

doodler = یکی که ابله یا بدخط باشه

evaporite = تبخیر شدن

its own right = حق خود

fossiliferous = یه صفته به معنی فسیلی یا فسیل دار

tufa =یه اصطلاح زمین شناسی به معنی نوعی سنگ آهک متخلخل

chert = نوعی سنگ - سنگ چخماق

clastic = جدا شونده

finer = پالاینده

reptilian = خزنده - اگه در مورد انسان به کار بره میشه ادم پست

myelinated = میلین شده تو پوشش سلول های عصبی بحث میشه

atherosclerosis = بیماری قلبی - تصلب شریان
 

sakar

New member
مهارت پنجممممممممممممممم



whereas=درصورتیکه

wither=خشک شدن-چروک شدن

brink=لب-کنار

interim=موقتی-فاصله

rosm=گردش کردن

sketchy=ناقص-ساده

at best=منتهای مراتب

excavate=حفر کردن

sleek=چرب ونرم-صاف

bull=گاونر

swamp=باتلاق-غرقه کردن

sophisticsted=خبره-بافرهنگ

tread=باپاله کردن

trail=ردپا

gait=گام-طرز راه رفتن

clip=چیدن-کوتاه کردن

shuffle=ابن سو وان سو حرکت کردن

gallop=تاختن

pounce=جست ناگهانی

snatch=ربودن-غنیمت شمردن

simultaneous=همزمان-باهم

paws=پنجه زدن به

loll=لم دادن

wallow=غلتیدن

mainfest =؟

noisemakers = ؟

maple = افرا-چوب افرا

gum = صمغ-چسب

startification = قشربندی- لایه بندی

hebaceous =گیاهی - علف دار

azalea= آزالیا

pepperbush = بوته فلفل

cardinal = اصلی

weedy = پرعلف

marsh = مرداب - باتلاق

marigold = گل همیشه بهار

stationary = ساکن- ثابت

stationery = نوشت افزار

quite = کاملا-نسبتا

quit = ترک کردن

quiet = ساکت - خاموش

principal = اصلی- عمده

principl = قاعده اصلی - مرام

affect = تاثیرکردن بر-مبتلا کردن

effect = اثر- نتیجه- اجرا کردن

capital = سرمایه-پایتخت

capitol = ؟

council = شورا - هیات

counsel = مشورت

consul = کنسول

dual = دوتایی

duel = جنگ تن به تن

ashtray = زیر سیگاری

recession = عقب روی- رکود

manslaughter = قتل غیر عمد

sheer = محض-صرف-راست

pressumption = فرض قوی - استنباط

jam = مربا - فشردگی

shortly = به زودی - مختصرا

embargo = توقیف کشتی در بندر

infrastruction = زیر بنای اقتصادی - زیر بنا

fed up = خسته - بیزار

strike =اعتصاب

be intolerant of = زیر بار ......... نرفتن

decent = شایسته - مناسب

inflation = تورم

spiral = مارپیچ - حلزونی

procession = حرکت دسته جمعی

fare = کرایه-غذا

delegate = نماینده- وکیل

cosidered = بررسی شده - تحقیق شده

beside = درکنار-غیر از

besides = گذشته از این

fetech = (رفتن)وآوردن

chauffeur = راننده خصوصی

gate = دروازه-سد

recipe = نسخه-دستورالعمل

receipt = رسید-وصول-دریافتی

adore = دوس داشتن- پرستیدن

affinity = میل ترکیبی

affluence = فراوانی

effluence = ؟

banish = تبعید کردن -دور کردن

replenish = دوباره پر کردن

appendix = اپاندیس - زایده

spleen = طحال- کج خاقی

twist = پیچ و تاب

twitch = انقباض -کشش

repel = repuls= دفع کردن

revile = ناسزا گفتن به

awfully = بسیار بد

hospitality = مهمان نوازی

hostess = زن میزبان

interdict = قدغن-نهی

indict = با تنظیم ادعانامه درخواست کردن

froud = کلاهبرداری

eminent = بلند -بزرگ برجسته

envious = حسود

imminent نزدیک- تهدید کننده

sanctuary = مکان مقدس-پناهگاه

statuary = مجسمه ساز

tract = ناحیه-رساله

consent = رضایت-موافقت

shack = کلبه محقر

shank = ساق پا-ساقه

spear= نیزه پرتاب کردن

speck = لکه دار کردن

spare = اضافی-اختصاص دادن

spire = تارک کلیسا

whittle = تراشیدن

allusion = اشاره-تلمیح

seclusion = انزوا-گوشه عزلت

confusion = اشفتگی- اشتباه

cut out = اماده کردن- حذف کردن

grope = کورمال کورمال کردن

gripp = مشت-تاثیر کردن بر

grovele = به خاک افتادن-سینه مال رفتن

grapple = با قلاب گرفتن- چنگ زدن به

refrain = خودداری کردن- برگردان

restrain = جلوگیری کردن - توقیف کردن

expulsion = اخراج

revert = برگشت کردن - رجوع کردن

avert = دفع کردن- جلوگیری کردن

subvert = برانداختن

constrain = در فشار گذاشتن- مجبور کردن

extension = توسعه-تمدید

bound = برگشتن

bond = انبار گمرگی

handed out = distributed

bibliography = کتاب شناسی

Dept=department= اداره-حوزه

schedule = فهرست-برنامه گذاشتن

certificate = گواهینامه

revenue درامد-عایدی

nomenclature = نامگذاری

precursor = پیشرو-منادی

predisposition = امادگی- استعداد زمینه

vain = بیهوده-باطل

malady = ناخوشی

fluctuate = مردد بودن

protracted = طولانی-ممتد

intemittent = متناوب نوبتی

compromise = مسالحه-سازش

starration = گرسنگی

prejudice = تعصب-تنفر

illogical = غیر منطقی

subjective = ذهنی-درونی
 

sakar

New member
مرسی ارشد جان
placenta درسته
یه سوال؟
evaporate با evaporite هم معنین؟
 

arshade90

New member
کلمات جامونده از مهارت 5 :

manifest= بارز و اشکار - ظاهر (اینو اشتباه نوشته بودین.)

noisemakers = ابزار تولید کننده صدا

capitol = عمارت

effluence = پخش و انتشار

 
آخرین ویرایش:

top.1988

New member
مهارت هشتم


Chronological age: ورزش : سن تقويمى

Multiply: ضرب* كردن*، تكثير كردن *.

Represent: نمايندگى داشتن ،نمايش دادن ،نماياندن ،فهماندن

Consensus: اتفاق اراء،اجتماع ،توافق عام ،رضايت وموافقت

Demonstrate: نمايش دادن ،ثابت کردن ،اثبات کردن(با دليل)،نشان

Bias: تحت* تاثير قراردادن*، تبعيض* كردن *.

Equal: هم اندازه ،هم پايه ،همرتبه ،شبيه ،يکسان

Intelligence; هوش

Administer: اداره کردن ،تقسيم کردن ،تهيه کردن ،اجر ا

Derived: روانشناسى: اشتقاقى

Antigen: پادتن

Typhoid fever: حصبه

Cholera: وبا

Toxin: زهرابه ،ترکيب زهردار،داروى سمى

Thrive: پيشرفت کردن ،رونق يافتن ،کامياب شدن

Ensue: تعقيب کردن ،از پس امدن ،ازدنبال امدن ،بعدامدن

Release: رهايي*، ازادي*، استخلاص*، ترخيص*، بخشش *.

Render: تحويل* دادن*، تسليم* داشتن*، دادن*، منتقل* كردن *،

Microorganism: جانوران کوچک وميکروسکپى ،ريزجاندا ر

Tuberculosis: مرض* سل

Sabin; واحد جذب صوت معادل قوه جذب در يک فوت مربع

Beaver: سگ ابى

Cluster: خوشه

Consist; مرکب بودن از،شامل بودن ،عبارت بودن ا ز

Forced: تحميلى ،اجبارى

King; پادشاه*، شاه*، شهريار، سلط*ان

Proceed; پيش* رفتن*، اقدام* كردن*.

Located: قرار گرفته.واقع شده

Southern: جنوبى ،اهل جنوب ،جنوبا،بطرف جنوب

Edge: كنار، لبه*، نبش*، كناره*، تيزي*، برندگي

Glacial: منجمد،يخچالى ،يخبندان

Carver: کنده کار،سنگ تراش ،قلم زن ،قلم سنگ تراشى ،سازند ه

Valley: دره*، وادي*، ميانكوه*، گودي*، شيا

East: خاور مشرق ،شرق ،خاورگرايى ،بسوى خاور رفتن

Situated: واقع* شده* در، واقع* در، جايگزين*.

Headwater: سرچشمه ،بالا اب ،فراز اب ،بالادست رودخانه

Altitude: فرازا، بلندي*، ارتفاع*، فراز، منتها درجه*، مقام* رفيع*،

Sparse: کم پشت ،پراکنده ،تنک ،گشاد گشاد

Forest: جنگل*، بيشه*، تبديل* به* جنگل* كردن*، درختكاري* كردن*.

Slope: شيب* دار، زمين* سراشيب*، شيب*، سرازيري*، سربالايي*،

Rusty: زنگ زده ،فرسوده ،عبوس ،ترشرو

Rich: غني*، پر پشت

Surround:; احاطه کردن ،فرا گرفتن ،محاصره کردن ،احاطه شدن ،احاطه

Destroy: تلف کردن ،تخريب کردن ،خراب کردن ،ويران کردن ،نابود ساختن ،تباه کردن

Isolate: مجزا کردن ،سوا کردن ،در قرنطينه نگاهداشتن ،تنها گذاردن ،منفرد کردن ،عايق دار کردن

Tranquility :) tranquility (ارامش ،اسودگى ،اسايش خاطر،راحت

Silver: نقره*، سيم*، نقره* پوش* كردن*، نقره* فام* شدن*.

Deposit: (.iv &.tv): ته*نشين* كردن*، گذاشتن*، كنار گذاشتن*

Hastily: شتابان ،باشتاب ،باعجله

Stake: ستون* چوبي* يا سنگي* تزئيني*، ميخ*چوبي*، گرو، شرط*، شرط

Prospector: اکتشاف کننده ،معدن ياب ،معدن کاو

Decade: دهه ،عدد ده ،دوره ده ساله ،دهدهى

Resemble: شباهت داشتن ،مانستن ،تشبيه کردن ،مانند بودن ،همانند کردن يا بودن

Bakeshop: پستوى دکان

Cabin: اط*اق* كوچك*، خوابگاه* (كشتي*)، كلبه*، كابين*.

Smelter: گدازکار

Avalanche: نزول ناگهانى و عظيم هر چيزى ،بشکل بهمن فرود امدن

Stamp mill: ماشين پرس يا منگنه ،اسياب سنگ کوبى

Tram way: عمران: خط ترامواى

Discouraged: دلسردشده ،چشم ترسيده

Defeat: الغاء،باخت ،شکست دادن ،هزيمت ،مغلوب ساختن ،شکست ،از شکل افتادگى ،بيقوارگى

Slumber: خواب سبک ،چرت زدن ،چرتى

Serenely: به ارامى ،با ارامش ،با صفا

Obscurity: تيرگى ،تارى ،ابهام ،گمنامى

Permit: اجازه* دادن*، مجاز كردن*، روا كردن*، نديده* گرفتن

Replete: کاملا پر،لبريز،چاق ،تکميل ،انباشت

Cog: به سمت پايين نورد کردن

Aerial: انتن هوايى راديو،هوايى

Wilderness: بيابان ،صحرا،سرزمين نامسکون و رام نشده

Enthusiast: هواخواه ،مشتاق ،علاقه مند

Ensue: تعقيب کردن ،از پس امدن ،ازدنبال امدن ،بعدامدن

Deflection: انكسار، شكست

Barrier: نرده* يامانع* عبوردشمن*، سد، حصار، راه* كسي* را بستن

Meant………………?

Platform……………?

Trigger: ماشه* اسلحه*، گيره*، سنگ* زير چرخ*، چرخ* نگهدار، ماشه

Slide: لغزنده*، سورتمه*، واريز

Isolate: مجزا کردن ،سوا کردن ،در قرنطينه نگاهداشتن ،تنها گذاردن ،منفرد کردن ،عايق دار کردن

Forever: براى هميشه ،جاويدان ،پيوسته ،تا ابدالاباد
 

ملیسا

New member
سلام ارام جان ,ببخشیدها من حس میکنم شما زبانتون خوبهو برا همین کم لغت سخت دیدین .بخدا بعضیها مثل من زبانشون صفره .لطفا اکثر لغات رو دربیارین تا خوب بشه استفاده کرد.ممنون عزیزم
 

marava

New member
سلام دوستان من تكاليفم رو انجام دادم بازهم براي همه آرزوي موفقيت دارم در ضمن صادق به قولش وفا كرد پس اندكي صبر سحر نزديك است!
 

khamoosh

New member
من خیلی دوست دارم کمک کنم اما لزگی ندارم.راه ذیگه نیست؟
504 یا تافل یا....؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 
بالا