کریستوف کلمب مجرد بود. چرا؟

mojtabak62

New member
چون اگر کریستوف کلمب ازدواج کرده بود٬ ممکن بود هیچگاه قاره امریکا را کشف نکند٬چون
بجای برنامه ریزی و تمرکز در مورد یک چنین سفر ماجراجویانه ای٬ باید وقتش را به
جواب دادن به همسرش٬ در مورد سوالات زير می گذراند : !ا
- !کجا داری میری؟

-! با کی داری میری؟

-! واسه چی میری؟

-! چطوری میری کشف؟

-! برای کشف چی میری؟

-! چرا فقط تو میری؟

.

.
-! تا تو برگردی من چیکار کنم؟
-! می تونم منم باهات بیام؟

-راستشو بگو توی کشتی زن هم دارین؟

-! بده لیست نفراتتو ببینم
-! حالا کِی برمی گردی؟

-! واسم چی میاری؟

.

.

تو عمداً این برنامه رو بدون من ریختی٬ اینطور نیست؟!ا

-جواب منو بده !ا
-! منظورت از این نقشه چیه؟

-! نکنه می خوای با کسی در بری؟

-! چطور ازت خبر داشته باشم؟

-! چه می دونم تا اونجا چه غلطی می کنی؟


.

-! من اصلا نمی فهمم این کشف درباره چیه؟

-! مگه غیر از تو آدم پیدا نمی شه؟

-! تو همیشه اینجوری رفتار می کنی
-! خودتو واسه خود شیرینی می ندازی جلو؟
من هنوز نمی فهمم٬ مگه چیز دیگه ایی هم برای کشف کردن مونده!ا
!چرا قلب شکسته ی منو کشف نمی کنی؟

.

.

-! اصلا من می خوام باهات بیام

فقط باید یه ماه صبر کنی تا مامانم اینا از مسافرت بیان!ا
واسه چی؟؟ خوب دوست دارم اونا هم باهامون بیان!ا

آخه مامانم اینا تا حالا جایی رو کشف نکردن..!!
 

shima.p

New member
بده خانوما شوهراشون رو فقط واسه خودشون میخوان؟:smiliess (3):
 

milla

New member
عالی بووووووووود......جیییییییغ....:thanks:
 
آخرین ویرایش:

Artmis.a

New member
خیلی با مزه بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ولی آقایون محترم به یک نکته توجه کنید:

خانمها فقط نسبت به کسی حس انحصار طلبی رو دارن که توی دنیا از دیگران واسشون عزیزتر باشه!

اگه خانمتون یه همچین حسی بهتون داشت و از سوالایی مثل سوالای خانم فرضی کریستف کلمب ازتون پرسید حسابی قدر خودتون رو بدونید چون خیلی بهتون علاقه داره!!!!!!!!!!!!!
 

sakar

New member
کریستف کلمب مجرد بود واقعا نمیدونید چرا
عرض میکنم خدمتتون
ایشون قبل از کشف قاره ی امریکا شدیدا عاشق یه دختر شده بود و اونو خیلی دوس داشت
و بهمین خاطر چندین بار بهش پیشنهاد داد اما بدلایل زیر جواب رد میشنید:
اون دختر خانم میگفت که میخواد کل دنیارو بشناسه بعد یکیو واسه زندگیش انتخاب کنه
میگفت چیزای زیادی هستن که من هنوز نمیدونم و میخام فعلن فقط یاد بگیرم
اما هر چی دختر بیشتر رد میکرد عشق کریستف عمیقتر میشد
دختر همیشه در سفر بود و کریستف هم بدنبالش
بعد از چن سال......
تا اینکه یبار به یه جایی رسیدن دختر داشت از هوای آزاد منطقه لذت میبرد که دوباره سرو کله کریستف پیدا شد
و باز همون اصرارا
بعد از چن ساعت بحث وگفتگو
دختر داد کشید از دست تو جونم به لبم رسیده حتی تو این جای متروکه ودور افتاده دست از سرم بر نمیداری
خدا چکار کنم
وهمونطوری به جیغ و هوار کشیدن ادامه داد که یه دفه نقش زمین شد
...
بله دختر از دست کریستف سکته کرد ومرد
....
حالا کریستف بیچاره زجه میزد و اظهار بدبختیو نارحتیو دیگه خودتون میدونید
..
اما این حرفا دخترو زنده نکرد
مراسمی براش گرفتن و همونجا دفنش کردن
دوستاش بهش گفتن حالا دیگه بیا بریم کاری از دستت برنمیاد
اما قبول نکرد و گفت میخواد با عشقش بمونه
دوستاش هم یه سری لوازم براش گذاشتنو گفتن ما میریم ولی زود برمیگردیم
دوستاش رفتن..
بعد از یه مدت وقتی اومدن دیدن اونجا یه تابلویی زدن به این شکا
ویلکام تو امریکانو
دوستاش پرسیدن این دیگه چیه
گفت بچه ها من یه قاره جدید پیدا کردم و واسه همین اسم عشقمو روش کذاشتم
و اینطوری شد که یه عشق باعث کشف یه قاره شد
بعد از مدتی..........
کریستف که تو مجالس زیادی میرفت و دخترای زیباییم میدید رفت سر مزار عشقش
نشست زار زار گریه کردو گفت عزیزم تو بیوفا بودی رفتی منم خیلی دوست داشتم اگه اجازه بدی میخوام از نو زندگیمو بسازم
یکم منتظر شد و یه چیزی بهش الهام شد اره دختره بهش گفت که آزاده و میتونه با هر کی بخواد باشه
و از اونروز به بعد کریستف شروع کرد به گشتن دنبال دختر ارزوهاش و پیداش کرد و بهش پیشنهاد داد
اما جواب اون دختر این بود
چیه از من خلتر گیر نیاوردی فک میکنی نشنیدم اینجارو بخاطر عشقت پیدا کردی تازه چرا قبلا از من خوشت نیومده بود
و کریستف با خودش گفت حالا این تحفه نشد یکی دیگه و همینطور به کارش ادامه داد ولی همه همین جوابو میدادن
........
و اینطور بود که کریستف کلمب واسه همیشه به عشقش وفادار موند و ازدواج نکرد
 
بالا