خوب هایی که از زندگی لذت نمی برند (تیپ شخصیتی کمال گرا)

parand

Well-known member

خوب هایی که از زندگی لذت نمی برند


همان طور که از اسمش مشخص است، افراد این تیپ همیشه دنبال بهترین ها هستند در حقیقت آدم های آرمان گرایی هستند که خیلی برای شان مهم است خوب باشند.

این افراد می خواهند همیشه در زندگی نقش پسر خوب یا دختر خوب را بازی کنند.

دیگران نیز از اینگونه افراد انتظار دارند که همیشه آدم خوبه باشند، مثلا والدین همیشه او را به عنوان پسر خوب یا دختر خوب می شناسند.

همواره برای شان درست و غلط مهم است، یعنی همیشه می خواهند کارهای شان درست و بهترین باشد.

اگر زمانی بفهمند کار نادرست یا اشتباهی کرده اند، کاملا به هم می ریزند.

همیشه یک ترس درونی از اشتباه کردن در آن ها وجود دارد.

این افراد سرزنش های درونی فراوانی دارند به همین دلیل همیشه در درون شان احساس گناه و سرزنش می کنند.

همیشه فکر می کنند، باید کاری انجام دهند که بهتر شوند.

این آدم ها در تمام طول زندگی شان به دنبال انجام کارهایی هستند که مفید باشد.

این آدم ها معمولا از لحظات شان لذت نمی برندو نمی توانند در همان لحظه باشند یعنی همیشه در آینده به دنبال نتیجه هستند.

تنها وقتی به نتیجه برسند احساس خوبی خواهند داشت که البته این احساس خوب موقت است چون وقتی نتیجه ای به دست می آید دیگر تمام است و تلاش برای نتیجه دیگری آغاز می شود.

مدام در حال ارزیابی خودشان هستند و مدام در ذهن شان در حال پرسیدن سوال هایی مانند من به اندازه کافی خوب هستم؟ یا من به اندازه کافی کار می کنم؟ یا...هستند یعنی همیشه در درون شان دادگاهی برپاست.

بسیاری از اوقات ناراضی و سرخورده و ناراحت هستند چون یک آدم کما ل گرا انتظارات و توقعات زیادی از خودش، دیگران و دنیای پیرامون دارد.

مرتب میزان پیشرفت شان را ارزیابی می کنند.

همیشه نگاه شان این است که یا همه یا هیچ . یعنی فکر می کنند، تنها یک راه درست وجود دارد.

برای این آدم ها قوانین و چهارچوب ها خیلی مهم است.

آنقدر به دنبال بی نقص ها و کامل ها هستند که چندان از زندگی لذت نمی برند.

ذهن خیلی شلوغی دارند.

نظم و هماهنگی و همیشه مرتب وبا برنامه بودن برای شان خیلی مهم است.
 

parand

Well-known member

چطور کمال گراها را بشناسید:

۱. باید و نباید از واژ ه هایی است که زیاد استفاده می کنند مثلا تو باید به من زنگ می زدی یا تو باید...

۲. این افراد دوستان و ارتباطات کمی دارند(ممکن است دوستان صمیمی خاص داشته باشند ولی مسلما تعداد آن ها کم است)

۳. به راحتی کسی را نمی پذیرند و چون نگاهی عیب جو دارند به محض پیدا کردن ایرادی او را کنار می گذارند.

4. خیلی آدم های کنترل گری هستند این موضوع را به خصوص کسانی که با آن ها زندگی می کنند متوجه می شوند.

5. مدام می خواهند، رفتار دیگران را اصلاح کنند به خصوص وقتی نقص ها و ناپختگی های دیگران را می بینند شروع به غرزدن و انتقاد کردن می کنند.

6. بیشتر در حال گوشزد کردن نقص های دیگران هستند نه تشویق کردن آن ها.

7. اگر کاری را به آن ها واگذار کنند به نحو احسن انجام می دهند.
 

parand

Well-known member
نشانه های رفتاری

۱. همیشه در تصمیم گیری مشکل دارند چون از اشتباه کردن می ترسند. تصمیم گیری قطعی برای شان سخت است مثلا وقتی می خواهند لباس بخرند بارها و بارها مغازه های مختلف را می بینند با دیگران مشورت می کنند بالاخره نمی توانند به راحتی تصمیم بگیرند.

۲. مدام از دیگران ایراد می گیرند.

۳. از این که مورد انتقاد قرار بگیرند می ترسند، وقتی انتقادی را می شنوند ناراحت می شوند.

۴. پذیرش کمی دارند.

۵. معمولا هم نسبت به خودشان وهم دیگران نوعی خشم و عصبانیت دارند چون نقص ها را می بینند.

۶. تحمل عقاید متفاوت را ندارند و فقط نظر خودشان را درست می دانند.

۷. مقداری خودخواه هستند یعنی فقط خودشان را قبول دارند.

ادامه دارد....
 
آخرین ویرایش:

ROJO

New member

چطور کمال گراها را بشناسید:

۱. باید و نباید از واژ ه هایی است که زیاد استفاده می کنند مثلا تو باید به من زنگ می زدی یا تو باید...

۲. این افراد دوستان و ارتباطات کمی دارند(ممکن است دوستان صمیمی خاص داشته باشند ولی مسلما تعداد آن ها کم است)

۳. به راحتی کسی را نمی پذیرند و چون نگاهی عیب جو دارند به محض پیدا کردن ایرادی او را کنار می گذارند.

4. خیلی آدم های کنترل گری هستند این موضوع را به خصوص کسانی که با آن ها زندگی می کنند متوجه می شوند.

5. مدام می خواهند، رفتار دیگران را اصلاح کنند به خصوص وقتی نقص ها و ناپختگی های دیگران را می بینند شروع به غرزدن و انتقاد کردن می کنند.

6. بیشتر در حال گوشزد کردن نقص های دیگران هستند نه تشویق کردن آن ها.

7. اگر کاری را به آن ها واگذار کنند به نحو احسن انجام می دهند.
من 1,3,5 و 7 رو دارم:smiliess (11):
 

FARNAZz

Member
من یک نمونه کامل از این تیپ آدم ها هستم!
یعنی همه این مواردی که گفتی به طور صد در صد در من صدق می کنه. به خاطر همین باعث شده به شدت آدم استرسی باشم. ترس از اشتباه داره منو داغون می کنه. همین باعث شده انقدر استرسی باشم.
اصلا انتقادپذیر نیستم. یک حسی که یک مدته خیلی شدید شده اینه که فکر می کنم فقط خودم درست می گم و حرف بقیه اشتباهه! اصلا سلیقه کسی واسم مهم نیست.
هر کاری که به من میدن انقدر روش انرژی میذارم تا توی اون کار بهترین باشم و این خیلی داره اذیتم میکنه.
بسیاری از اوقات ناراضی و سرخورده و ناراحت هستند چون یک آدم کما ل گرا انتظارات و توقعات زیادی از خودش، دیگران و دنیای پیرامون دارد. ( اینم دقیقا منم!)
راه حل؟؟؟؟
 

parand

Well-known member

علل كمال گرايي
اگر ما فردي كمال گرا باشيم ،‌احتمالا در كودكي ياد گرفته ايم ديگران با توجه به ميزان كارآييمان در انجام كارها به ما بها مي دهند در نتيجه آموخته ايم در صورتي ارزشمنديم كه مورد قبول ديگران واقع شويم ( فقط بر پايه ميزان پذيرش ديگران به خود بها مي دهيم ) ،‌ بنا بر اين عزت نفس ما ، بر اساس معيارهاي خارجي پايه ريزي شده است . اين امر مي تواند ما را نسبت به نقطه نظرها و انتقادات ديگران ، آسيب پذير و به شدت حساس سازد. در نتيجه تلاش براي حمايت از خودمان و رهايي از اينگونه انتقادات ، سبب مي گردد كامل بودن را تنها راه دفاع از خود بدانيم . بعضي از احساسات ‍، افكار و باورهاي منفي ذيل ،‌احتمالا با كمال گرايي مرتبط هستند:

ترس از بازنده بودن:
افراد كمال گرا ،‌غالبا شكست در رسيدن به هدف هايشان را با از دست دادن ارزش و بهاي شخصي مساوي مي دانند.

ترس از اشتباه كردن :
افراد كمال گرا ،‌غالبا اشتباه را مساوي با شكست مي دانند . موضع آنها در زندگي ،‌حول و حوش اجتناب از اشتباه است . كمال گراها فرصت هاي يادگيري و ارتقاء را از دست مي دهند.

ترس از نارضايتي :
افراد كمال گرا ،‌ در صورتي كه ديگران شاهد نقايص يا معايب كارشان باشند ، غالبا به دليل ترس از عدم پذيرش از سوي آنان ، دچار وحشت مي گردند. تلاش براي كامل بودن در واقع روشي جهت حمايت گرفتن از ديگران به جاي انتقاد ، طرد شدن يا نارضايتي مي باشد.


همه يا هيچ پنداري :
افراد کمال گرا، بندرت بر اين باورند كه در صورت به پايان رسانيدن يك كار بطور متوسط ، هنوز با ارزش هستند. افراد كمال گرا در ديدن دورنماي موقعيت ها دچار مشكل هستند. براي مثال ،‌ دانش آموزي كه هميشه نمره (a) داشته ، در صورت گرفتن نمره (‌ b ) بر اين باور است كه - كه من يك بازنده كامل هستم-

تاكيد بسيار بر روي بايدها :
زندگي كمال گرا غالبا بر اساس ليست پايان ناپذيري از بايدها بنا شده است كه با قوانين خشكي براي هدايت زندگي آنها به خدمت گرفته مي شود . افراد كمال گرا با داشتن چنين تاكيدهايي بر روي بايد ها بندرت بر روي خواسته ها و آرزوهاي خود حساب مي كنند.

اعتقاد داشتن به اين امر كه ديگران به آساني به موفقيت مي رسند:
افراد كمال گرا مشاهدات خود را به گونه اي جمع آوري مي كنند كه بگويند افراد ديگر با كمترين تلاش ، خطاهاي كم ، استرس هاي عاطفي كمتر و بالاترين اعتماد به نفس به موفقيت دست مي يابند . در عين حال افراد كمال گرا كوششهاي خود را پايان نا پذير و ناكافي تلقي مي كنند.

پ.ن:

قصد داشتم اول در مورد شخصیت کمال گرا توضیح بدم بعد راهکارهارو بزارم ولی چون اکثر دوستان مایلند اول راهکارهارو بدونن. به نظرشون احترام میزارم.
 
آخرین ویرایش:

parand

Well-known member

در ذیل بر ای درمان شخصیت وسواسی یا کمالگرا ، روی نکات کلیدی در حوزه های بینش و کاربرد به طور اختصار تمرکز می کنیم....


بکم:
خصوصیات فرد کمالگرا این است که عزت نفس او پایین هست. چنین فردی برای جبران عزت نفس خودش، باید چیزی را کسب کند، باید اشکالی را برطرف کند. و مرتب در نقشه کشیدن برای کسب چیزی یا زدودن چیزی هست.
پیشرفتهای تحصیلی ، شغلی ، اجتماعی و ... فرد کمالگرا از روی عشق درونزاد او نیست. لذت فرایند کسب تحصیل و شغل و موقعیت را خوب درک نمی کند. او صرفا می خواهد نتیجه ای را کسب کند تا عزت نفس پایین خود را وصله کند.

کاربرد: مدتی دست از تلاش برای شدن بردارد. و خود را بشناسد و خود را دوست بدارد. و به خود بگوید که من مساوی آنچه به دست می آورم نیستم. من مساوی هستم با آنچه که اکنون هستم.

دوم: آفت نتیجه گرایی شما را از پا در خواهد آورد.
با توجه به بند یکم، فرد کمالگرا نتیجه گرای محض هست. او از مسیر و روش و فرایندها لذت نمی برد. او نتیجه را به عنوان هدفی که می تواند عزت نفس پایین او را جبران کند بهره می گیرد. لذا اگر هدف کسب نشود عزت نفس او بیشتر آسیب می بیند و در راهها کسب نتیجه همیشه مردد هست که نکند موفق نشود و این اضطراب منتشر و مزمنی را در زندگیش برای او به وجود می آورد.
چنین فردی پس از حصول نتیجه، خیلی زود می فهمد اغنا نشده است و از خودش راضی نیست. چرا که پایین بودن عزت نفس ربطی به موفقیت ها و نتایج کسب شده نیست. لیکن فرد کمالگرا این را نمی داند و دوباره سعی در انتخاب و طراحی هدفی بزرگتر می کند.

کاربرد: تمرین لذت بردن از فرایند و مسیر به جای هدف.
مثال: اگر شما قصد دارید سفری به شمال داشته باشید. نباید طی مسیر و فرایند مسافرت ، مرتب مضطرب و نگران باشید که چه وقت به شمال یا دریا می رسید تا لذت بردن شما آغاز شود. باید یاد بگیرید از اول از مسیر لذت ببرید. از سختی ها و راحتی های مسافرت بهره ببرید. و زیبایی و زشتی های مسیر را جزء سفر بدانید. و منتظر نتیجه و آخر سفر نباشید.
در فعالیتهایی که برای هدف خاصی انجام دهید کاری به نمره ، نتیجه و ... نداشته باشید. از ساعاتی که برای مطالعه یا کار در مسیر هدفتون دارید لذت ببرید.

سوم:
برای حل مشکلتون بیشتر از آگاهی نیاز به مهارت یعنی بکارگیری ، تمرین و عملگرایی دارید. لذا هرچه سعی می کنید مشکلتون را بیشتر بررسی کنید و بیشتر بدانید در واقع در حال دور شدن از هدف هستید.
راندمان شما بسیار پایین می آید وقتی که انرژی روانی زیاد خود را خرج آنالیز، بررسی ، ارزیابی، قضاوت، مجازات خودتون می کنید.

نکته: دست کشیدن از کسب آگاهی بیشتر، ارزیابی خویشتن و به جای آن عملگرایی کردن.
یعنی هر وقت می خواهید تصمیم بگیرید که خود را محاسبه کنید، به جای آن قرارداد کنید که به آن کار مشغول باشید. محاسبه و ارزیابی را برای یک ساعت پایان هفته یا پایان ماه محدود کنید.
اجازه ندهید که ذهن شما اتوماتیک هر لحظه با خطاهای احساسی و خطاهای شناختی، انرژی شما را به هدر بدهند.

چهارم:
فرد کمالگرا چون خودش را خیلی کم می بیند(ممکن است ناخودآگاه هم باشد)، لذا هدف گذاری های خود را بسیار سنگین انجام می دهد.
یک فرد کمالگرا نمی تواند هزینه و سود اهدافش را درست ترسیم کند.
مثال فرد کمالگرا مانند کودکی هست. که توان و بضاعتش 500 تومان هست ، اما دوست دارد یک دوچرخه را با آن بخرد.
یعنی فرد کمالگرا هدفی بزرگ را در نظر می گیرد و توان و بضاعت خود را زیاد ارزیابی می کند.
مثال :وقتی برنامه برای اوقات شبانه روز می ریزد، مثلا بین 12 ساعت تا 15 ساعت برنامه می ریزد. در حالیکه او باید بداند در مرحله اول باید کف مدت زمانی را که می تواند به درس اختصاص بدهد در نظر بگیرد. (مثلا: روزی 3 ساعت در نظر بگیرد، اگر موفق شد ، ساعتها را به تدریج و کم کم افزایش دهد.)
کاربرد: هدف ها را
اولا : بر اساس لذتی که می برید( نه برای اینکه با آن شخصیت خودتون را وصله کنید)، انتخاب کنید.
ثانیا: هدف خود را به زیر هدف های کوچکتر تقسیم کیند. به نوعی که سهم یکسال به یکماه بشکند، سهم یک ماه به یک هفته بشکند، سهم یک هفته به یک روز و در نهایت سهم هر ساعت دقیقا مشخص شود.
مثال: کسی که قصد موفقیت در کنکور دارد. باید بداند بابت آن امروز باید 3 ساعت مطالعه کند. و هر ساعت 3 صفحه را بخواند.
ثالثاً : در ابتدا مینیم برنامه و تلاش را برای خود در نظر بگیرد. و بعد اگر موفق شد به تدریج آنرا اضافه کند. مثلا از روزی یک ساعت مطالعه شروع کند. اگر موفق شد. روزی 2 ساعت و ....


پنجم:
همراهی مشکل کمالگرایی با آفت عقلانی سازی.
یعنی متغیرهایی را که برای موفقیت و آرامش لازم هست را محدود می کنید به چند متغیری که در اختیار خودتون هست.( آن هم بخش خودآگاهتان)
توضیح بیشتر:
برای اینکه یک کاری انجام شود و هدفی حاصل شود. تقریبا بی نهایت متغیر دخیل هستند. اما این بی نهایت متغیر نه در حوزه آگاهی ماست و نه در حوزه کنترل ما و نه در حوزه اختیار ما.
اما از نظر عقلانی ما چند متغیر ساده و خود آگاه و در اختیار را برای حصول نتیجه کافی می دانیم.
مثال: کنکور نیاز به علاقه، برنامه ریزی ، تلاش، مطالعه و پشت کار دارد.
این مثال اگر چه عمده متغیرهای مهم و لازم را بر می شمارد اما اصلا کافی نیست.
متغیرهای بی شمار دیگری هم هست که شاید ما از آنها اطلاع نداشته باشیم.
مثلا:
- اینکه روز کنکور ما بیمار شویم و نتوانیم امتحان دهیم،
- یا طی برنامه ای که داریم عزیزی را از دست بدهیم و یک ماه برنامه ما انجام نشود.
- یا بر اساس آگاهی های تکمیلی که به دست آوردیم ، قبولی در کنکور ارزشش نزد ما کاهش یابد.
و ....


ششم:عدم آگاهی به نیازهای ناخودآگاه خود
معمولا ما در حیطه خود آگاهی برای خود هدف گذاری می کنیم. اما ممکن است در ناخودآگاه نیاز دیگری داشته باشیم.

از این جمله هست خیلی از افراد که برای کسب وجهه اجتماعی تحصیل می کنند. اما تصور می کنند به تحصیل علاقمند هستند.
یا دخترانی هستند که پس از ازدواج رغبت زیادی به ادامه تحصیل ندارند. که نشان از نیازهای عاطفی و روانی آنها دارد که به صورت فعالیت های تحصیلی هدف گذاری شده بودند.

کاربرد: به کمک یک روانشناس، بررسی کنیم تاچه اندازه هدف گذاری هایی که در زندگی داریم تحت تاثیر نیازهای ناشناخته درونی ماست.



منبع:hamdardi.net
 
آخرین ویرایش:

rawy

New member
یک دنیا ممنون از توضیحات خوبت پرند عزیزم :thanks::riz304:
 

aylinn

New member
پرند جون خیلی خوب و کاربردی توضیح داده شده ممنون.
 

parand

Well-known member
کمالگرایی و پذیرش خود :


بسیاری از ما دائماً درحال شک وتردید نسبت به خود هستیم و کلیه رفتارها وحرکات خود را زیر سئوال می بریم اطرافیان دلسوزی که خواهان پرورش قدرت اعتماد به نفس و... درما هستند، ناخواسته نوعی پردازش فکر را به ما آموخته اند که به کمال گرایی منجر می شود وعدم رسیدن به آن کمال ، ناکامی به همراه می آورد. لازم است بدانید ما قادر به درک نوعی از این پردازشها هستیم وبه کارگیری چند روش ساده به ما کمک خواهد کرد رفتارهایی که ناخواسته آموخته ایم مورد بازبینی قرار دهیم و خود را باور کنیم . شش رفتاری که به شما کمک خواهد کرد تا خود را بیشتر بپذیرید به شرح ذیل می باشند.


1- قضاوت های اخلاقی درباره خویشتن : یکی از عواملی که سبب می شود نسبت به خود احساسات منفی داشته باشیم این است که همواره به قضاوت درباره خوب یا بد بودن اعمالتان بپردازید وبا نتیجه گیریهای اخلاقی متعصبانه ، خود را به دلیل اشتباهات وخطاهای احتمالی شماتت کنید. شما می توانید در ارزیابی هایتان به جای سرزنش خود نکات مثبت ومنفی عمل را پیدا کرده وراهکارهای اصلاحی متناسبی را برگزینید.


2- تعمیم دادن : یکی دیگر از مواردی که باعث می شود گاه خود را نپذیرید وباور نداشته باشید این است که به یک نتیجه گیری کلی درباره یک شکست خاص بپردازید وآن را به تمام موقعیت های دیگر تعمیم می دهید.
بطور مثال شکست دریک امتحان را با کودن بودن خود نسبت دادن نوعی تعمیم می باشد که احساس منفی نسبت به خود ایجاد می کند. در مثال بالا بجای این نوع نتیجه گیری می توانید نتیجه بگیرید که رتبه شما دراین آزمون ، درباره این موضوع خاص ودراین زمان ضعیف بوده وسپس تصمیم بگیرید که چه برنامه ریزی بهتری راجع به آن می توانید داشته باشید. عادت به نتیجه گیریهای کلی وتعمیم دادن افراطی ، شما را از گام نهادن درمراحل دیگر زندگی بازخواهد داشت.


3- ایده آل های غیر ممکن : داشتن ایده آل های غیر ممکن از دیگر مواردی است که شما را از رسیدن به خود باوری باز می دارد. درهرحال شما باید بپذیرید که دیگران وخودتان دارای کاستی ها وضعف هایی هستید که دور از انتظار نمی باشد. تلاش برای کامل بودن چه از لحاظ ظاهری ، چه درموارد دیگر ، آماده کردن خویش برای شکست است واین مسئله عدم خودباوری را بدنبال دارد. ما باید بیاموزیم که به جای چیزی که می توانستیم باشیم به آن چیزی که هستیم ارزش دهیم.


4- پذیرش وجود محدودیت درتوانایی ها : اعتقاد به این موضوع که تلاش سخت کوشانه تنها عامل لازم در رسیدن به هدف می باشد، از دیگر عوامل بازدارنده درپذیرش خویش است . قدرمسلم شما به بسیاری از اهداف خود دست خواهید یافت وبــه این خاطر می توانیــد به خــود اعتبار دهید . ولی برخی از ما درمواقعی خاص علی رغم تلاش بسیار به هدف مورد نظرنزدیک نمی شویم واحساس شکست می کنیم . ما به این امر توجه نمی کنیم که برای دستیابی به هدف علاوه بر تلاش وعزم ، ابزارهای دیگری نیز مورد نیاز است که درصورت عدم وجود این ابزارها وامکانات ، رسیدن به هدف دشوار خواهد شد.
برای مثال کمبود استعداد یا مهارت مورد نیاز ، سلامتی ، مشکلات مالی ، مشکلات خانوادگی ، عوامل استرس زای بیرونی و تعدادی از عوامل دیگر به تنهایی ویا با یکدیگر از عوامل موثر بازدارنده ، در رسیدن به هدف به شمار می آیند. شگرد واقعی برای رسیدن به خود باوری ، توجه وتمرکز براین موضوع است که هدف مورد نظر حداقل دراین زمان از توانایی های موجود فراتر بوده وشاید در زمانهای دیگر با رفع برخی موانع رسیدن به آن امکانپذیر شود برای این منظور به ارزیابی دقیق و منطقی هدف اصلی بپردازید ودرمورد ادامه دادن یا ندادن آن تصمیم بگیرد. این فرایند به واسطه کارهایی که انجام داده اید ونکاتی که ازتجارب خود آموخته اید ، به شما اعتبار می بخشد واحساس مطلوبی را درشما ایجاد می نماید.


 

parand

Well-known member

5- ترفند مقایسه : قضاوت درباره خودتان به واسطه کارهای انجام شده توسط دیگران از دیگر راههای کاهش خــودباوری است. آیا تا بــه حال بـــه این موضوع توجه کرده اید که همیشه افرادی را برای مقایسه با خود انتخاب می کنید که دربالاترین ، مشهورترین وبهترین سطح معیارهای موفقیت از دیدگاه خود قرار دارند. طبیعتاً شما خود را با افرادی که دارای معیارهای پایین هستند مقایسه نمی کنید. وقتی ما از دیگران جهت برآورد نمودن معیارهایمان استفاده می کنیم به عمق محدودیت ها و استعدادهای شخصی خودمان توجه نمی کنیم . برای مثال اگر شخصی فصاحت کلام بیشتری نسبت به شما داشته باشد به دوصورت می توانید نسبت به موضوع واکنش نشان دهید :

1) با یادآوردن این نکته به خود که بایستی شما به فصاحت آن فرد باشید ، افسرده وغمگین می شوید

2) این امر را بپذیرید که بطور حتم افراد زیادی وجود دارند که در زمانهای خاص وتحت مقتضیات مشخص ونیز استعدادهای ویژه از شما فصیح تر می باشند واین موضوع کاملاً عادی است.

انجام بازی مقایسه ، راهی به سوی زوال خویشتن است
. به این نکته توجه داشته باشید مردم به دلیل شباهت شما به فرد دیگر ، برایتان ارزش قائل نمی شوند پس یاد بگیرید که خود را با خود مقایسه کنید نه با دیگران.


6- منفعل بودن: اگر زندگیتان را به شیوه انفعالی سپری کنید درپذیرش خویش دچار مشکل خواهید شد. فعالیت هایی که در طول زندگی انجام می دهید ونقش هایی که در این فعالیت ها ایفا می کنید بطور حتم دراحساس شما نسبت به خویشتن وپذیرش خودتان تاثیر می گذارد. پذیرش و دوست داشتن خود به معنای اثبات چگونگی زندگی کردن است . اگر خود را باور نداشته باشید احتمالاً فعالیت هایی را که انجام می دهید نیز دوست نخواهید داشت واین امر سبب احساس نارضایتی میشود . بنابراین شما میتوانید به منظور افزایش خودباوری بطور فعال خود را درگیر زندگی کنید. فعالیتها وارتباطاتی را انتخاب کنید که مایه نشاط شما می باشند. البته لزوماً به دنبال بالاترین لذتها و نشاط ممکن نباشید ولی از میان انتخابهایتان درآن لحظه بهترین را برگزینید. چیزهای جدیدی را که همیشه تمایل به تجربه اش را داشته اید ولی نگران عدم توانایی درانجامش بوده اید امتحان کنید وتوانایی های خود را به بوته آزمایش گذارید. امکان دارد که آن تجارب را نشاط آور یافته وقصد ادامه آن را داشته باشید. این امکان هست که آنها را مطلوب یافته وازحذف کردن آنها از فهرست کارهای مورد نظر احساس رضایت کنید. امتحان کردن وبدست آوردن تجربه واقعی یکی از راههایی است که سبب می شود نسبت به خود احساس بهتری داشته باشید واطمینان بیشتری درمورد قابلیت های خود بدست آورید.


منبع :


1- برنز ، دیوید ( 1382) ازحال بد به حال خوب ، ترجمه مهدی قراچه داغی ، تهران ، انتشارات آرین

ادامه دارد........
 
آخرین ویرایش:

parand

Well-known member
تیپ 1 : کمال گرا / اصلاح طلب

کمال گرایان سعی می کنند همه چیز را درست کنند، ایده آلهای بالایی دارند و همین ویژگی را از دیگران هم انتظار دارند. آنها همواره در درونشان تعارض دارند زیرا به مسائل و افراد دور و برشان به شکل سفید و سیاه، خوب و بد، درست یا غلط نگاه می کنند. برای آنها سخت است که قبول کنند که خوبی و بدی امری نسبی است.

یکی ها باور دارند فقط یک راه درست برای هر مسأله ای وجود دارد. ذهنشان همواره معطوف به این قضیه است که زندگی چگونه باید باشد تا آنها را به سر منزل مقصود برساند! اغلب افراد دوست دارند کارهایشان را درست انجام دهند اما تیپ یکی ها تلاش بسیار زیادی دارند تا همه چیز را درست انجام دهند و چنانچه نتیجه کارشان 100% خوب نباشد دچار احساس گناه و درگیری ذهنی می شوند.آنها بیشتر تمرکزشان بر روی این است که چه کارهایی را نباید انجام داد تا اینکه چه کارهایی را باید انجام داد در واقع ذهن آنها تمایل دارد ناکاملی ها را ببیند و آنها را اصلاح کند. به همین دلیل بسیاری از افراد مذهبی در سراسر دنیا جزء تیپ یکی ها هستند. آنها از اشتباه کردن و از اینکه مورد قضاوت قرار بگیرند بسیار می ترسند. آنها نمی توانند بپذیرند که انسان جایز الخطاست مخصوصاً در مورد خودشان یعنی اگر دچار اشتباه یا لغزشی شوند خودشان را بسیار سرزنش می کنند. کمال گرایان همواره به این فکر می کنند که همه چیز را بهتر کنند. به اخلاقیات بسیار بها می دهند و معمولاً جزء نفرات برجسته در محافل مذهبی یا سیاسی هستند.

کمال گرایان/اصلاح طلبان کسانی هستند که میخواهند اغلب چیزها را بازسازی کنند و سیستم را به سمت بهبود تغییر دهند، آنها معمولاً محیط اطرافشان را بهبود میدهند و دنیا را به جای بهتری تبدیل میکنند.
 

parand

Well-known member

جنبه های مثبت تیپ یک:


بعنوان یک تیپ یکی، شما فردی هوشیار، آگاه، قابل اعتماد، پاسخگو و اخلاقی هستید. شما می توانید خواسته های خود را به خاطر هدفی بزرگتر نادیده بگیرید. معمولا فردی خود انگیز هستید و هر کاری که به نظرتان خوب برسد را انجام می دهید. شما به سختی کار می کنید تا ارزش ها و ایده هایتان را عملی کنید و بر این باور هستید که هر کاری که ارزش انجام دادن دارد باید عالی انجام شود.

بطور خلاصه ویژگی های مثبت شما عبارتند از: صداقت، پاسخگو بودن، مسئولیت پذیری، قابل اعتمادی، عمل گرایی و پایبندی به ارزشهای اخلاقی و اجتماعی. شما هر کاری که انجام دهید آن کار را به بهترین نحو انجام می دهید. شما در شغلتان همواره در حال بهبود کیفیت هستید و از آنجا که حس زیبا شناختی بالایی دارید همواره سعی می کنید محیط کارتان را تا آنجا که ممکن است زیبا و جذاب سازید. شما می خواهید دنیا را جای بهتری بسازید و همه چیزهای غلط دنیا را درست کنید!

اگر شما یک تیپ یکی هستید بطور پیوسته بروی رشد فردی تان کار می کنید. شما همواره به آینده می اندیشید و اینکه چطور می توانم آنرا بهتر بسازم. خود انگیختگی بالای شما سبب می شود که کارها را براحتی شروع کرده و آنها را به نتیجه برسانید.! شما اغلب فردی جدی هستید ولی اگر هم به خودتان اجازه دهید که کمی هم خوش بگذرانید در آن هم عالی خواهید بود. شما کارهایتان را سر وقت انجام می دهید ، به آنچه می گوئید عمل می کنید ، برای بالاترین استانداردها تلاش می کنید ، فردی قابل اتکا هستید و از سخت کار کردن نمی ترسید. شما الگوی خوبی از صداقت و انصاف برای دیگران هستید. از ویژگیهای ممتاز شما یکپارچگی وتمامیت ،به فکر دیگران بودن و داشتن استانداردهای سطح بالا می باشد.
 

parand

Well-known member

ویژگی های منفی کمال گرایان


* انتقادگر است * احساس می کند به اندازه کافی خوب نیست. * براحتی دیگران را تحسین نمی کند. * می خواهد خیلی خوب باشد. * دنیا را سیاه و سفید می بیند.

کمال گرایان اغلب با اختلالات خوردن در گیرند و معتاد به کار هستند و بعضی از کمال گرایان اختلال شخصیت وسواسی جبری دارند، اضطرابهایشان را در رفتارهای وسواسی شان نشان میدهند. از آنجا که آنها می خواهند کارها را بسیار عالی انجام دهند در بسیاری از مواقع نمی توانند کارهایی را که در ذهنشان دارند شروع کنند زیرا به کمتر از بهترین قانع نیستند. شما ممکن است اهداف یا کارهایتان را تا زمانی که آمادگی کامل برای انجام آن پیدا کنید به تعویق بیندازید یا به خود بگوئید تا به اندازه کافی تحقیق نکنم یا تجربه نداشته باشم این کار را شروع نمی کنم و به این ترتیب از انجام دادن آن کار صرفنظر کنید در حالیکه تنها کاری که باید انجام دهند این است که شروع کنید، از اشتباهاتتان یاد بگیرید، محدودیت های واقع بینانه را بپذیرید و نگران لغزشهای کوچک نباشید ،کسی به آنها توجه نخواهد کرد. زمانی که مطابق استانداردهای بالایتان عمل نکنید منتقد درونی شما بسیار بی رحمانه از شما انتقاد می کند، اشتباهاتتان را پیدا می کند، سرزنشتان می کند و با ایجاد احساس ترس یا شرمندگی تنبیهتان می کند زیرا توجه درونی شما اغلب بروی چیزهایی است که خوب کار نمی کند تا روی چیز هایی که خوب کار میکند! شما فکر می کنید که دیگران نیز به اندازه شما انتقادگر هستند بنابراین سخت کار می کنید تا از عیب جویی و انتقاد دیگران جلوگیری کنید در حالیکه شما دارید فکر خود را بروی دیگران فرافکنی می کنید، آنها اینگونه نمی اندیشند!

ادامه دارد...
 

parand

Well-known member

دوران کودکی تیپ 1 یا کمال گرا:


یک ها بچه های خوبی بودند که سعی داشتند به چیزهایی که بزرگترها به آنها می گویند عمل کنند. در دوران مدرسه آنها جزء بچه های خوش خط بوند، به دیگران کمک می کردند، با دقت می نوشتند و بطور جدی درس می خواندند. آنها همیشه سعی می کردند تمیز و مرتب باشند، مراقب وسایلشان بودند و مراسم و مناسک دینی را بجا می آوردند.

آنها به حرفهای والدینشان گوش می دادند آنها الگویی از یک بچه خوب برای دیگر بچه ها بودند. آنها اغلب بچه های بی دردسری برای والدینشان بودند.

بچه های تیپ 1 اغلب از درون تعارض دارند با افکار بد و اینکه باید بچه خوبی باشند و اینکه یک بچه خوب عصبانی نمی شود. بنابراین خشمشان را بروز نمی دهند اگر هم زمانی عصبانی شوند احساس بسیار بدی پیدا می کنند. آنها اغلب از بازی کردن خیلی لذت نمی برند. اگر تحت فشار زیاد باشند رفتارشان مثل یک دختر بد/پسر بد بروز می کند.
 

parand

Well-known member
تصمیم گیری:

از آنجا که کمال گرایان قاطع هستند و همواره می خواهند درست عمل کنند ترس زیادی از اشتباه کردن دارند آنها می خواهند همه چیز واضح، شفاف و تعریف شده باشد. شما برای تصمیم گیری باید کاملاً تحقیق کنید به دقت فکر کنید و اخلاقیات و وجدان خود را هم در نظر می گیرید.

آنها معمولاً در تصمیم گیری خوب عمل می کنند چون معمولاً ارزیابی های درستی دارند ولی در بسیاری از مواقع تعارض هایی با طبیعت و سرشت آدمی دارند و اینکه خلاصه چه چیز درست و چه چیز غلط است زیرا طبیعت آدمی یک چیز می خواهد و باید و نباید های دنیای بیرون چیز دیگری! ولی اگر شما جزء آن دسته از یک هایی باشید که به بلوغ رسیده اند مواجه شدن با تعارضات برایتان بسیار راحت تر خواهد بود. شما هم سخت گیری هایی در نظام باورها و عقایدتان دارید ولی با شفقت بیشتر، پذیرش تفاوتها و قبول این نکته که افراد مختلف انگیزه های متفاوتی دارند با مسائل راحت تر برخورد می کنید.

بعنوان یک کمال گرا شما به شدت به عقاید و باورهایتان متعهد هستید و اگر دیگران عقایدی متضاد با عقیده شما داشته باشند عکس العمل نشان می دهید. شما معمولاً بروی چیزهایی که برایتان مهم است به شدت تمرکز دارید به همین دلیل گاهی اوقات احساس تنش را تجربه می کنید. شما می توانید خشن و منتقد باشید مخصوصاً زمانی که می بینید که کارها طبق روال پیش نمی رود زیرا شما اغلب ارزش های مشخصی دارید و همواره می خواهید که طبق آن عمل کنید.
 

parand

Well-known member
رفتارهای کلامی (لحن و کلمات):

انتقادگر و عیب جو هستند، لحن صدا و حرکات مثل یک خانم معلم یا یک آقا معلم است، تیپ یکی ها(کمال گرایان) درباره راههای درست و اینکه چیزها چگونه باید باشد صحبت می کنند. لغت های آنها تاکیدی، مشخص و واضح و با اطمینان بیان می شود. آنها اغلب می خواهند دیگران را متقاعد کنند که عقایدشان درست است. آنها اغلب مایلند که اشتباهات دیگران را به آنها گوشزد کنند. از معیارهای اخلاقی صحبت می کنند و اغلب خشمشان را کنترل می کنند. یک های رشد یافته کلماتشان را نرم تر بیان می کنند و بهتر گوش می دهند و دیگران را به آن سو که چه چیزهایی به صلاحشان است راهنمایی می کنند.


ادامه دارد......
 
آخرین ویرایش:
بالا